همشهری آنلاین: حضور نیروهای ترکیه در عراق، جلوگیری از انتشار گفتگوی ظریف در صدا و سیما و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۵ دی- جای گرفتند.

احمد غلامی . سردبير در ستون سرمقاله شرق با تيتر« پیامدهای ناخواسته فرار چریک خائن» نوشت:

روزنامه شرق؛۵ دی

با سروسامان‌گرفتن و رشد چشمگیر سازمان آزادی‌بخش خلق‌های ایران، سازمان انقلابی حزب توده پیشنهاد وحدت میان دو گروه را می‌دهد. اما هر بار سیروس نهاوندی از این کار سر باز می‌زند. چون وحدت میان آنها موجب محدودشدن اختیاراتش در تشکیلات می‌شود. سرپیچی نهاوندی از این اتحاد، سوءظن را در اذهان افرادی که به فرارش باور نداشتند، تقویت می‌کند. اما سیروس نهاوندی و ساواک پیش‌دستی می‌کنند و جلسه‌ای با حضور اعضای سازمان و افراد برجسته آن ترتیب می‌دهند. در روز جلسه پیش از آن‌که پای سیروس نهاوندی به جلسه برسد، در حالی‌که عده بسیاری از فعالان سازمان آ‌زادي‌بخش منتظر او بودند، ساواک یورش می‌آورد و در یک درگیری همه را بازداشت می‌کند و در این میان یازده نفر نیز کشته می‌شوند. همزمان عده‌ای از مسئولان سازمان نیز در کرج بازداشت می‌شوند. از روز بعد دستگیری‌های گسترده‌ای از سازمان انقلابی توده و سازمان آزادی‌بخش صورت می‌گیرد و حدود ٣٥٠  نفر بازداشت می‌شوند. از سیروس نهاوندی هیچ خبری نیست، نه در میان بازداشت‌شدگان و نه در بیرون از زندان.

سیروس نهاوندی ناپدید می‌شود. حتی بعد از انقلاب نیز کسی از او خبری ندارد. بی‌شک این عملیات، یکی از موفق‌ترین و بی‌عیب‌ترین عملیات‌های ساواک بود که موجی از غرور و نخوت ناشی از این پیروزی را برای شاه و ساواک به همراه آورد و این باور را در ذهن آنها حک کرد که سازمان، پس از این پیروزی توانایی هر کاری را دارد. این دژ غرور و نخوت اما،‌ چندان طول نکشید که بر سرشان آوار شد. آنها هرگز فکر نمی‌کردند از سیروس نهاوندی خائن، قهرمانی راستین در ذهن جوانان ایران ساخته شود. درست است که نهاوندی در بیمارستان بیهوش می‌شود و در حین بیهوشی گلوله‌ای به بازویش شلیک می‌شود و در همان حال به‌سرعت آن را جراحی و پانسمان می‌کنند و با نقشه‌ای دقیق او را فراری می‌دهند تا دنبال طعمه‌ای برای ساواک باشند. اما از سوی دیگر از او قهرمانی می‌سازند تا جوانان را به این باور برسانند که می‌شود حتی از دست مخوف‌ترین دستگاه امنیتی کشور نیز فرار کرد. ساواک ٣٥٠ نفر را دستگیر و بسیاری از آنها را اعدام کرد. اما هزار هزار نفر را، ناخواسته به مبارزه علیه دستگاه استبداد تهییج کرد. این تهییج توده‌های انقلابی، پیامد ناخواسته‌ای بود که ساواک هرگز به آن فکر نکرده بود.

 «پیامد ناخواسته»، اصطلاحی است که از شهرت بسیار در علوم انسانی برخوردار است. این اصطلاح -در معنای اخیرش- اولین بار از طرف «رابرت مرتون»، جامعه‌شناس آمریکایی مطرح شد. اگرچه پیش از آن جان لاک، آن را در نامه‌ای به یکی از نمایندگان پارلمان انگلیس، به‌ کار می‌برد و آدام اسمیت نیز تعبیر جان لاک را برای نشان‌دادن خطاپذیری برنامه‌ریزی‌های کلان اقتصاد سیاسی به عاریت می‌گیرد. ماکس وبر نیز در «جامعه‌شناسی دین» از این اصطلاح چندین‌بار استفاده می‌کند، اما این رابرت مرتون است که به‌طور موسع، از «پیامدهای ناخواسته» صورت‌بندی زیر را به دست می‌دهد.

 یک. ضرر غیرمترقبه: مثل امکان آبیاری از طریق چاه، که در عین پیشرفت بهره‌وری باعث افزایش بیماری‌های عفونی می‌شود.

دو. فایده غیرمترقبه: شانس و بخت و اقبال و... .

سه. نتیجه منحرف‌شده: مثل کشورهایی که سالیان سال برای رهایی از استثمار مبارزه می‌کنند و به استقلال هم می‌رسند اما دچار آفات دیگری می‌شوند.

رابرت مرتون بر وجه آشوبناک حیات بشری تأکید می‌کند و معتقد است آدمی هیچ‌گاه نمی‌تواند تمام‌و‌کمال بر جهان تسلط یابد. مرتون برای پیامدهای ناخواسته چند دلیل هم می‌آورد.

غفلت: متغیرهایی را معمولا به‌عمد یا سهو نادیده می‌گیریم.

خطای تحلیل: تحلیل‌های ما از مسائل سیاسی و اجتماعی همواره از اندازه‌ای خطاپذیری برخوردارند.

غلبه منفعت بر مصلحت: یا همان غلبه علایق کوتاه‌مدت بر علایق بلندمدت.

ارزش‌های بنیادین: تغییرات اجتماعی درازمدت معمولا به تغییراتی در ارزش‌های بنیادین می‌انجامد که بر‌حسب این تغییرات، برنامه‌ریزی بر مبنای ارزش‌های معین دشوار و ناممکن می‌شود.

 آیه یأس: در بسیاری موارد دلیلی برای مسئله‌دارکردن و بحران‌سازی ناشی از تغییرات اجتماعی وجود ندارد، مردم خود می‌توانند بدون برنامه‌ریزی‌کردن از پس مشکلات برآیند.

در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمونه‌های بسیاری از پیامدهای ناخواسته به وقوع پیوسته که گاه دولت و مردم را غافلگیر کرده است. اگر با این تئوری مرتون، مسائل را بررسی کنیم، پیامدهای ناخواسته بسیاری را می‌شود ردیابی کرد، که تبعات آن تا هم‌اکنون پابرجاست و گاه لاینحل باقی مانده است. پس نباید ناخواسته، به پیامدهای ناخواسته دامن زد.

  • رو خطر کن ز کام شیر بجوی

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان؛۵ دی

اگر عراق اینگونه مورد یورش تروریست‌های تکفیری قرار نگرفته بود، آیا ترکیه جرات می‌کرد به شمال این کشور لشکرکشی کند؟ اگر سوریه این طور آماج فتنه و جنگ‌افروزی قرار نگرفته بود، آیا اسرائیل می‌توانست،  وارد این کشور شده و هر نقطه‌ای را که می‌خواهد هدف قرار دهد و نیروهای ارزشمندی مثل سمیر قنطار را  با آن وضع به شهادت برساند؟ اگر می‌بینیم جنگنده‌های رژیم صهیونیستی روزانه وارد آسمان لبنان می‌شوند، حریم‌ها و دیوارهای صوتی را می‌شکنند، به اعتراض‌ها و شکایت‌ها هم توجهی نمی‌کنند، به این دلیل است که این کشور را «ضعیف» فرض کرده و می‌دانند، واکنش دولت، فقط به  اعتراض‌های دیپلماتیک و پشت تریبونی محدود خواهد بود. بنابراین با خیال راحت، تجاوز می‌کند.

 اما وقتی می‌بینیم گاهی پس از این گونه تجاوزات و ترورهای ناجوانمردانه، «تمام» سرزمین‌های اشغالی به حال آماده‌باش درآمده و رسانه‌هایشان تیتر می‌زنند: «اسرائیل در وحشت انتقام حزب‌الله روز را به شب می‌رساند» یا «سید حسن نصرالله دروغ نمی‌گوید... انتقام حزب‌الله لبنان قطعی است» یعنی، اگر در یک کشور ولو ضعیفی، حتی یک حزب قدرتمند و جریان مقاومت شجاع وجود داشته باشد، دشمن، به این سادگی و بدون هزینه، چنین ریسکی نمی‌کند... اسرائیل اکنون می‌داند باید هزینه این تجاوز را «در هر جا و هر زمانی» که شده بدهد و خود را آماده رویارویی با آن کرده است.

تکلیف «سازمان ملل» و مجامع آنچنانی جهانی هم کاملا روشن است. شمال عراق هفته‌هاست به اشغال نظامیان ترکیه‌ای درآمده و بغداد هم مدت‌هاست ضمن اعتراض‌های پی‌درپی، شکایتی علیه این کشور تسلیم شورای امنیت سازمان ملل کرده است، جایی که آمریکا ریاست دوره‌ای آن را برعهده دارد! اما تاکنون، به «هیچ» نتیجه‌ای نرسیده چرا که آنکارا بعد از این همه شکایت اعلام کرده، تا هر وقت لازم بداند، در شمال عراق می‌ماند. یا در نیجریه، 1000 نفر در روز روشن و جلوی چشم همه، قتل‌عام می‌شوند فقط به جرم محب اهل بیت بودن و مقلد امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای  بودن اما آب از آب تکان نمی‌خورد و سازمان ملل و مراکز غربی دفاع از حقوق بشر هم به روی نامبارک خود نمی‌آورند.

در دنیای سیاست و در کنار «میز مذاکره و لبخند» باید قدرت و اقتدار هم داشت و هر از چند گاهی هم می‌بایست آن را به رخ حریف کشید. دیپلماسی منهای قدرت اصولا نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه مضر هم هست. دیپلماسی بدون اقتدار فقط، باعث پیش رفتن امور به نفع حریف می‌شود و چیزی برای ما باقی نمی‌گذارد، حتی باعث سوءتفاهم و تحقیر و در نهایت باخت هم می‌شود و حریف را به طمع می‌اندازد تا با سوءاستفاده از آن، «موجودیت» طرف دیگر مذاکره را نشانه برود. هیچ کس منکر فواید مذاکره نیست اما این سیاست تا زمانی مفید است که حریف حقیقتا برای حل مسئله به میز مذاکره آمده باشد و به نتایج حاصله نیز پایبند باشد. در غیر این صورت چنین مذاکره‌ای در «بهترین حالت» وقت تلف کردن است. اما همان طور که اشاراتی رفت، این گونه مذاکره کردن «بدترین حالتی» هم دارد و آن دادن امتیازات نقد حین مذاکره و گرفتن وعده‌های نسیه و در ادامه، عمل نشدن به همان وعده‌های نسیه است.

اگر آمریکا با آن همه کبکبه و دبدبه تاکنون جرات تعدی به میهن عزیز و اسلامی‌مان را نداشته، نه به خاطر مذاکره دیپلمات‌ها، بلکه به خاطر همان اقتداری است که در طول مذاکره حتی، بیش از خود مسئله هسته‌ای، مورد توجه دشمن بود. اقتداری که رهبری انقلاب هر از چند گاهی به رخ حریف کشیده و نتیجه آن را هم در طول همین مذاکرات همه دیده‌ایم.

 اینکه آمریکا این روزها و قبل از آغاز زمان اجرایی شدن برجام، پی در پی و یکی پس از دیگری، علیه ایران و برجام قانون تصویب می‌کند و با ارائه طرح‌های گوناگون، به راحتی برجام را نقض می‌کند، یعنی، برای این مستکبر، شکستن اقتدار ایران اسلامی، مهم‌تر از برجام و برنامه هسته‌ای ایران است. مسئله وقتی مضحک‌تر می‌شود که می‌بینیم، حریف از یک طرف، با امضای طرح «محدودیت صدور روادید ایرانی» تیر خلاص را به برجام می‌زند و از طرف دیگر، طی یک نامه مضحک و در فضایی کاملا غیرمتعارف، می‌گوید، این قانون را در مورد ایران اجرا نمی‌کنند. تصویب قانون از سوی آمریکا، علیه ایران آن هم برای اجرا نکردن! اگر مضحک نیست پس چیست؟ البته از این تأسف‌آورتر این است که در تریبون رسمی گفته شود، این نامه سند معتبر و محکمی است و...

داستان برجام نشان می‌دهد، از دهان گرگ نمی‌توان طعمه را با مذاکره گرفت، بلکه باید خطر کرد و با زور گرفت. به قول آقا:

«می‌دانند که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ به دنبال دانش هسته‌ای است، به دنبال فناوری هسته‌ای است؛ آنها از همین ناراحتند. یک  ملت بدون اینکه از آنها اجازه گرفته باشد، بدون اینکه از آنها کمک گرفته باشد  - دست گدایی به سوی آنها دراز کرده باشد - از درون خود بتواند یک چنین فورانی بکند و اوجی بگیرد. این است که آنها را عصبانی می‌کند. «ما از فلان جناح، فلان گروه حمایت می‌کنیم»؛ چرا؟ چون آن جناح گفته یا وعده کرده که با پیمودن اینگونه راه‌ها موافق نیست؛ با ایستادگی موافق نیست؛ موافق این است که برویم پیش آمریکا عرض بکنیم خدمتشان که شما اجازه بدهید ما پیشرفت کنیم(!) از دهان گرگ، طعمه را با مذاکره نمی‌شود گرفت؛ با قدرت باید گرفت. هزار و صد سال است که در ادبیات کشور ما:

مهتری گر به کام شیر در است

رو خطر کن ز کام شیر بجوی

را گفته‌اند. گاهی هم عمل شده در تاریخ ما، بسیاری از اوقات هم عمل نشده. امروز ملت ایران دارد با ایستادگی خود به این توصیه عمل می‌کند؛ «رو خطر کن». این است مسئله‌ ما. مسئله‌ ما با آمریکا و مسئله‌ ما با مستکبرین عالَم این است. آنها می‌گویند؛ شما وجودتان، استعدادتان، قدرت‌تان را به صحنه نیاورید که در مقابل قدرت ما، سلاح ما، توانایی‌های تبلیغاتی ما رقیبی وجود نداشته باشد، ما بتوانیم یکه‌تازی کنیم در میدان. جواب ملت ما این است که: نخیر، ما می‌توانیم از حق خودمان دفاع کنیم؛ می‌توانیم جلو تجاوز شما را بگیریم؛ اگر نکنیم، خدا از ما مؤاخذه خواهد کرد.» (رهبر انقلاب در دیدار مردم تبریز 28 بهمن 1386)

  • عذر بدتر از گناه

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۵ دی

قضيه جلوگيري از انتشار گفت‌وگوي آقاي ظريف در برنامه ورزشي نود، اتفاق مهمي بود كه واقعيت موجود در اين رسانه را بيش از پيش آشكار كرد و نشان داد كه چرا بي‌اعتمادي و كاهش استفاده از آن به روندي طبيعي تبديل شده است. براي روشن شدن ماجرا بهتر است كه پاسخ داده شده از سوي صداوسيما كه در ٤ بند است، بررسي شود.

١-‌ در بند يك پاسخ صداوسيما آمده است كه: «گفت‌وگو و مصاحبه با رجل سياسي، مذهبي و شخصيت‌هاي مختلف تابع ميل و نظر شخصي تهيه‌كننده يا عوامل برنامه نيست. درصورتي كه شبكه‌اي قصد انجام مصاحبه با اين‌ افراد را داشته باشد.. مسوولان شبكه از مصاحبه‌شونده به‌طور رسمي دعوت به عمل مي‌آورند تا مصاحبه انجام شود و اين روالي است كه در همه رسانه‌ها مرسوم است.» اينكه مجري برنامه‌هاي صداوسيما تا اين حد بدون اراده هستند كه براي هر كاري بايد از مسوولان شبكه خود اجازه بگيرند، يكي از اصلي‌ترين علل كاهش كيفيت و بي‌اعتمادي نسبت به اين رسانه است چراكه مانع از شكل‌گيري خلاقيت مجريان مي‌شود و بيشتر برنامه‌ها بي‌روح و مصنوعي مي‌شوند.

البته در رسانه‌ها سلسله‌مراتبي وجود دارد، موضوعي كه در مطبوعات هم هست، ولي به‌طورمعمول مديران رسانه مي‌دانند كه خبرنگاران و مجريان برنامه چه نگرش و ايده‌اي دارند و به‌طورطبيعي خبرنگاران نيز مسائل را رعايت مي‌كنند و نيازي به چنين مجوزهايي نيست، مگر آنكه خيلي پارخطي شود كه قطعا در مورد آقاي ظريف چنين احتمالي وجود ندارد. ولي ادعاي مطرح شده از سوي صداوسيما، درست هم نيست، بسياري شخصيت‌ها هستند كه به صرف دعوت مجري از طريق تلفن در برنامه حاضر مي‌شوند و فرض مصاحبه‌شونده اين است كه فعاليت‌هاي شاغلان در رسانه دعوت‌كننده در چارچوب ضوابط آن است و نيازي به نامه‌نگاري رسمي از مقامات بالاي رسانه نيست. به علاوه اگر كسي فكر كند كه به چنين درخواستي نياز است، از كجا بداند كه چه كسي در آن رسانه بايد چنين درخواستي را بكند، مدير برنامه يا معاون شبكه يا رييس شبكه يا رييس صداوسيما؟!

٢-‌ در بند دوم آمده است كه: «در موضوع مصاحبه مجري برنامه ورزشي نود با رييس دستگاه ديپلماسي هيچ‌گونه درخواستي از سوي شبكه سه سيما براي انجام مصاحبه با جناب آقاي دكتر ظريف ارسال نشده است و مجري برنامه شخصا و بدون اطلاع و هماهنگي با شبكه به انجام اين مصاحبه و اعلام خبر پخش آن مبادرت ورزيده است.» فرض كنيم كه چنين مشكلي وجود داشته باشد، اين چه ربطي به وزير خارجه يا ديگر افراد گفت‌وگو‌كننده دارد؟ اين موضوعي داخلي محسوب مي‌شود. وقتي كه مهم‌ترين مجري تلويزيون با دوربين فيلمبرداري و همكارانش به گفت‌وگوي با وزير خارجه مي‌رود، به منزله دعوت آن رسانه است. اين نحوه برخورد جز اينكه اعتبار ارتباطات داخلي رسانه را نيز مخدوش مي‌كند، نتيجه ديگري ندارد.

٣-‌ در بند سوم توضيحات پاسخ آورده‌اند كه: «برنامه ورزشي نود كه سال‌ها از عمر آن مي‌گذرد، يك برنامه صرفا ورزشي و آن هم در حوزه فوتبال است و همه تلاش دست‌اندركاران شبكه سه، ساماندهي برنامه براي پاسخگويي به مطالبات ورزشي مخاطبان در حوزه تخصصي فوتبال و تحليل و بررسي اين رشته ورزشي است». اگر فرض كنيم كه اين برنامه براي نخستين‌بار بود كه با يك شخصيت غيرورزشي مصاحبه مي‌كرد، باز هم پذيرفتني نبود كه آن را لغو كنند، زيرا اين مساله مشكل داخلي تلويزيون است. ولي واقعيت مهم اين است كه تاكنون اشخاص غيرورزشي به ويژه در برنامه‌هاي مناسبتي نود شركت كرده‌اند، بنابراين چنين ادعايي درست نيست و بر فرض درست بودن هم رافع مسووليت رسانه در پخش برنامه نيست.

٤-‌ جالب‌ترين بخش پاسخ صداوسيما بند چهارم است كه آورده‌اند: «درباره اينكه وزارت امور خارجه نامه رسمي از طرف مسوولان سازمان را براي انجام مصاحبه درخواست نكرده است خود بايد پاسخگو باشد، اما اينكه تهيه‌كننده بدون اطلاع و هماهنگي با مسوولان شبكه اقدام كرده است از سوي سازمان پيگيري مي‌شود.» جملات اين بند نهايت منطق رسانه‌اي و اداري است. اينكه مجري نود به اندازه نامه رسمي اعتبار ندارد و وزارت خارجه بايد درخواست آقاي مجري را منوط به نامه رسمي صداوسيما مي‌كرد، كه معلوم هم نيست چه كسي بايد آن را مي‌نوشته و امضا مي‌كرده است؟ البته در آخر نيز تهيه‌كننده خود را تهديد كرده‌اند، خارج از بحث ما است ولي اين را مي‌رساند كه در صداوسيما، مجريان و تهيه‌كنندگان فاقد حداقلي از استقلال حرفه‌اي هستند. وقتي مجري و تهيه‌كننده پربيننده‌ترين برنامه تلويزيون تا اين حد فاقد استقلال حرفه‌اي و تصميم‌گيري باشد، نتيجه كيفيت برنامه‌هاي آن رسانه از پيش روشن خواهد بود.

فارغ از اين نكات اتفاق مذكور نشان داد كه خط قرمزهاي اصلي تلويزيون نه در ورزش كه در سياست است. تلويزيون گمان مي‌كند كه رسانه‌اي است مشروعيت‌بخش و مقبوليت‌بخش؛ و اين ويژگي بايد در انحصار گروه سياسي خاصي باشد. در حالي كه اين ذهنيت دقيق نيست. اگر اين رسانه مقبوليت‌بخش بود، بايد مقبول‌ترين افراد جامعه كساني باشند كه بيشترين حضور را در اين رسانه دارند، در حالي كه لزوما چنين نيست. نه‌تنها ميان سياستمداران، بلكه ميان هنرمندان نيز اين اصل وجود ندارد كه محبوب‌ترين‌ها، بيشترين حضور را در تلويزيون دارند. البته ممكن است كساني مستقل از حضور تلويزيوني نيز محبوبيت داشته باشند و در تلويزيون هم حاضر شوند، كه در اين صورت تلويزيون مي‌كوشد از محبوبيت آنها براي خود سرمايه درست كند، ولي واقعيت اين است كه اگر رابطه حضور تلويزيوني و محبوبيت معكوس نباشد، قطعا رابطه مستقيمي نيست.

نكته ديگر اين است كه حساسيت در مورد شخص آقاي ظريف، بيش از آنكه به جايگاه دولتي يا سياسي او مربوط شود، به بحث برجام مربوط است. مخالفت‌هاي تندروان با برجام، به مخالفت با شخص ظريف نيز سرايت كرده است، و هرگونه ارتباطي را با ظريف به منزله حمايت از برجام دانسته و آن را برنمي‌تابند.

کد خبر 319347

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha