تنها بقاياي پيدا شده از جسد، تعدادي استخوان سوخته است كه تحقيقات پزشكي قانوني هم نتوانسته مشخص كند متعلق به انسان است يا حيوان.حالا و با گذشت چند هفته از اعترافات قاتل، كورش زارع، دادستان شهرستان كوار دستور داده استخوانهاي پيدا شده در اختيار آزمايشگاه جنايي پليس آگاهي قرار گيرد تا شايد در ادامه بررسيها راز آنها فاش شود.
پرونده قتل پسربچه 6ساله به نام علياصغر از غروب 29ارديبهشت امسال گشوده شد. آن روز علياصغر هنگامي كه سرگرم بازي مقابل خانهشان در روستاي محمودآباد شهرستان كوار بود، ناپديد شد و خانوادهاش هر چه گشتند، اثري از او پيدا نكردند. همبازي علياصغر، پسر عمه خردسالش بود كه ميگفت:« چند دقيقهاي براي برداشتن دوچرخه به خانه رفته بودم كه وقتي برگشتم ديدم علياصغر مقابل خانهشان نيست. همان موقع پيكان رضا را ديدم كه داشت در كوچه ميرفت. فكر كنم علي اصغر هم داخل پيكان نشسته بود.»
رضا، پسر جواني بود كه در همان نزديكي زندگي ميكرد. خانواده علياصغر و پليس سراغ رضا رفتند اما وي مدعي شد كه از پسربچه 6ساله خبر ندارد. با اين حال رضا بهعنوان نخستين مظنون پرونده دستگير شد و چند روز در بازداشتگاه بود اما در تمامي مراحل بازجويي مدعي شد كه از راز ناپديدشدن علياصغر خبر ندارد و نميداند چه اتفاقي برايش افتاده است. وقتي مأموران در تحقيق از او به جايي نرسيدند، به ناچار وي را آزاد كردند و جستوجوها براي يافتن ردي از پسربچه گمشده ادامه يافت.
ماموران با پروندهاي پيچيده روبهرو بودند تا اينكه مدتي بعد پيامكي براي پدر علياصغر فرستاده شد كه در آن نوشته شده بود: «300ميليون تومان بياور، بچهات را تحويل بگير».
با اين سرنخ تازه، تحقيقات پليس از سر گرفته شد تا اينكه مأموران پس از ماهها بررسيهاي تخصصي متوجه شدند كه رضا (نخستين مظنون پرونده) فرستنده اين پيامك بوده است. با اين اطلاعات پسر جوان براي دومين بار دستگير شد و اين بار وقتي مدارك و شواهد را عليه خود ديد به ربودن و قتل پسربچه 6ساله اعتراف كرد.
او در ادامه نشاني چاهي را در خارج از روستا به مأموران پليس داد و مدعي شد كه پس از انتقال علياصغر به آنجا، وي را به داخل چاه پرت كرده و به قتل رسانده است.با اعترافات پسر جوان، مأموران راهي محل چاه مورد نظر شدند و در بررسي آنجا تعدادي استخوان كشف كردند. استخوانها در اختيار پزشكي قانوني قرار گرفت اما پس از بررسيهاي تخصصي مشخص شد كه متعلق به حيوان است نه انسان. در چنين شرايطي بازجويي از رضا از سر گرفته شد. او اين بار اعتراف كرد: روز حادثه، پس از اينكه علياصغر را ربودم،
او را به خارج از روستا بردم. در آنجا خفهاش كردم و بعد جسدش را به داخل چاه انداختم. آن چاه، قناتي خشكشده بود كه مردم روستاهاي اطراف زبالههايشان را داخل آن ميانداختند. پس از انداختن جسد علياصغر، زبالهها را آتش زدم تا جسد هم بسوزد. با اين كار ميخواستم هيچ ردي از خودم بهجا نگذارم.
با اعترافات تازه جوان جنايتكار، مأموران بار ديگر راهي محل چاه شدند و اين بار در بررسيهاي بيشتر تعدادي استخوان سوخته پيدا كردند كه ظاهرا متعلق به مقتول بود. استخوان با دستور كورش زارع، دادستان كوار، در اختيار پزشكي قانوني قرار گرفت اما پس از چند هفته بررسيهاي تخصصي در نهايت اعلام شد كه بهدليل سوخته شدن بافتها در استخوانها، نميتوان تشخيص داد كه استخوانها متعلق به انسان است يا حيوان.
درحاليكه نظريه پزشكي قانوني اين پرونده را پيچيدهتر از قبل كرده بود، دادستان كوار اين بار به متخصصان آزمايشگاه جنايي پليس آگاهي ماموريت داد تا با بررسي دقيق استخوانها، مشخص كنند كه متعلق به انسان است يا نه.اين در حالي است كه عامل جنايت در جريان بازجوييها تاكنون دلايل عجيب و غريبي را بهعنوان انگيزهاش از قتل پسربچه 6ساله به زبان آورده و بررسيها در اين پرونده ادامه دارد.
نظر شما