ميگويد نخستينبار در دوران دانشجويي در «مزرعه پدري» مرحوم رسول ملاقليپور مقابل دوربين رفته اما ديگر اشتياقي براي حضور در سينما و بازيگري نداشته است؛ گرچه بعد از سالها با خواندن فيلمنامه «ايستاده در غبار» بازي در نقش حاج احمد متوسليان را ميپذيرد. نخستين تجربه سينمايي محمدحسين مهدويان، خالق مستند «آخرين روزهاي زمستان» در نمايش جشنوارهاي با استقبال خوب تماشاگران مواجه شد؛ فيلمي با ساختار خاص و متفاوت كه در آن كودكي تا بزرگسالي شهيد متوسليان به تصوير درآمده است. در حاشيه نمايش ايستاده در غبار، پاي حرف حجازيفر نشستيم.
- چرا بعد از مزرعه پدري ديگر در سينما حاضر نشديد؟
بعد از اين فيلم كه در زمان دانشجويي اتفاق افتاد، قرار بود در «خداحافظ رفيق» بهزاد بهزادپور هم بازي كنم اما احساس كردم سازوكار انتخاب بازيگران در سينما توهينآميز است و به همين دليل از اين فضا دور شدم. اولويتها در انتخاب بازيگران چيزهاي ديگر بود. معتقدم در حال حاضر بازيگران جوان بااستعداد در تئاتر وجود دارند كه ميتوانند هر كداميك فيلم را نجات بدهند اما متأسفانه همانطور كه برخي كارگردانان سينما حوصله لوكيشنهاي متعدد را ندارند، كمتر حوصله ميكنند براي يافتن چهرههاي جديد در بازيگري هم جستوجو كنند.
- پيش از آغاز كار با كارگردان ايستاده در غبار آشنايي داشتيد و نوع كارش را ميشناختيد؟
از ابتدا مهدويان را نميشناختم اما فيلم مستند او را ديده و بسيار پسنديده بودم. بازيگردان فيلم ابتدا من را به كارگردان پيشنهاد داد. در آن زمان چون شباهتي به شهيد متوسليان نداشتم، براي بازي در اين نقش هم چندان علاقه نشان ندادم و فكر ميكردم گريم جواب نميدهد اما وقتي گريم شدم، مهدويان گفت «همين است» و انتخاب شدم.
- در طول توليد و ضبط فيلم، براي بازي در اين نقش چطور با كارگردان تعامل داشتيد؟
فيلمنامه ايستاده در غبار را خيلي دوست داشتم و علاقهمند به بازي در نقش متوسليان هم بودم. فيلمنامه چندبار بازنويسي شد و مهدويان را بهعنوان كارگردان فردي باهوش و پرتوان ديدم. او يك كارگردان غريزي است و اين را ثابت كرده است. بهعنوان كارگردان در طول كار با ما حرف ميزد و ما هم با او مشورت ميكرديم و پيشنهاد ميداديم.
- طبعا بازي در نقش شهيد متوسليان بسيار سخت است و از آنجا كه فيلم مستند درباره اين شهيد زياد نيست، چطور تمرين كرديد كه بتوانيد با آمادگي مقابل دوربين برويد؟
فيلمنامه معيار اصلي من براي بازي بود. براي اينكه بتوانم شخصيت را بسازم، شيوه روايت و ساختار برايم اهميت داشت؛ دريافتهايي كه از نقش داشتم و شيوه مستندنمايي كه بتوانم با آن همذاتپنداري كنم. در اين فيلم بايد سعي ميكرديم بازي فراطبيعي داشته باشيم تا مخاطب ما را پس نزند. براي آنكه يك فرمانده را درك كنم، خيلي از مستندهاي ديگر فرماندهان را ديدم، تلاشم اين بود كه مانند فرماندهي كه دوربين را نميبيند رفتار كنم و به يك شيوه بازي واحد رسيدم. از شهيد متوسليان هيچ فيلمي وجود نداشت و به همين دليل، مستندهاي ديگر را نگاه ميكردم.
- هميشه مقابل دوربين
من تقريبا در تمام لحظات فيلم مقابل دوربين حضور دارم و اين اتفاق كار من را بهعنوان بازيگر سخت ميكرد. وقتي بازيگري مدام جلوي دوربين است، امكان دارد بيشتر هم اشتباه كند و اين خيلي مهم بود كه اشتباهها را به حداقل برسانيم. تمام تلاشم اين بود بهگونهاي بازي كنم كه در فيلم ديده نشوم. حتي فضاسازيها هم در همين راستا بود و راستش حس بازي من بيشتر تئاتري بود. ميبايست واقعي بازي ميكرديم و اگر واقعي نبوديم، به حتم تماشاگر نميتوانست با فيلم ارتباط برقرار كند.
نظر شما