ضربه سنگين او ذرات آب دهان و عرق صورت داگلاس را به شكل پودري نوراني توي هوا پاشيده بود. شايد باورتان نشود اما اين تصوير روي كلاسوري نقش بسته بود كه من در دوران راهنمايي، سر صف از معلم پرورشيمان جايزه گرفته بودم و به آن هم خيلي مينازيدم. حسابش را بكنيد، يك دانشآموز هر روز با كلاسوري به مدرسه برود كه تايسون و داگلاس روي جلد آن درگيرند! بعدها فهميدم تايسون در نهايت آن بازي را باخته اما چيزهاي ديگري را هم فهميدم؛ اينكه چرا به جاي آن دو بوكسور، تصويري از قهرمانهاي واقعي يا خيالي كشورمان روي نوشتافزارمان وجود نداشت. غفلت چند دههاي ما در اين حوزه اما دارد به همت جوانهايي مانند«سيدسعيد حسيني»، مديرعامل مجمع نوشتافزار ايراني- اسلامي جبران ميشود. شايد هنوز خيليها ترجيح بدهند لوازمالتحريرشان مزين به طرحهاي غربي باشد اما نشانهها ميگويند تغيير،هرچند آرام از راه رسيده است.
- داستان آدم مشكي پشت دفترهايمان
سيدسعيد كودكياش را در شهر همدان گذرانده. آن زمانها دفترها و لوازمالتحرير بيشتر با مناظر ايران به بازار عرضه ميشد. خودش ميگويد: «تا 15سال پيش حجم فراگيري شخصيتها روي لوازمالتحرير آنقدرها پررنگ نبود. نهايت طرح هم همان آدم مشكي كه داشت مينوشت «تعليم و تعلم عبادت است» ديده ميشد. البته آن زمان دفترهايي هم بود كه شكل فانتزي و لوكس داشت. اما همه گير نبود و مخاطب خاص داشت. سالهاي بعد اما تغييرات در بازار جديتر شد و حضور طرحهاي غربي پررنگتر». حسيني در اين رابطه ميگويد:«اواخر دهه 80 كارهاي فرهنگي مختلفي انجام ميداديم اما احساس كرديم كه يك خلأيي در اين بخش وجود دارد. با يك روحيه منتقدانه وارد جريان شديم. ميخواستيم طبق يك فرايند ذهني پيش برويم و كارهايي بكنيم كه روي مخاطب عمومي تأثيرگذار باشد. براي همين، سايت «ايام» را راه انداختيم. آنموقع ميديديم كه نگاههاي مناسبتي مثل دههفجر خيلي دولتي شده و از طرفي هم مسئولان نسبت به اتفاقات روز واكنش سريع و صحيحي نشان نميدهند. نقش نهادهاي مردمي كمرنگ بود و يكسري كارهاي روتين تبليغاتي انجام ميشد كه ديگر اثرگذاري سابق را نداشت. ما آمديم و همان سال يك پوستر براي «جنبش والاستريت» زديم. كليپهاي جنبش آمريكايي را بهصورت زيرنويس در سايت گذاشتيم. پوسترها و كليپها بازخورد خيلي خوبي به ما داد. آمديم كارها را با كيفيت بالا و بدون لوگو در سايت گذاشتيم تا همه جا قابل استفاده باشد. مترو هم از طرح ما استقبال كرد». آنها حتي هنگام شهادت احمديروشن هم زمان را از دست ندادند و با توليد پوسترهاي جالب، پيام او را در همان روز تشييع به مردم رساندند؛ پيامي كه نشان ميداد آمريكا در اين جنايتها دست دارد. جالب اينكه هزينه اين طرحها را هم از نهادهاي مردمي تأمين ميكردند. حالا يك عده جوان پوسترهايي توليد كرده بودند كه صدايش تا آن سر دنيا رسيده بود.
- بازي را به «باربي» و «بنتن» باخته بوديم
يك عده جوان پرشور با هدفهايي والا، حالا به جايي رسيده بودند كه نقطه حساس فرهنگي ما بود. وقتي ديدند ايدههاي نوآورانهشان جواب داده خواستند سراغ طراحي و توليد محصولاتي بروند كه بيشتر با مخاطب عام سروكار داشته باشد. آنها رسيدند به يك نوع از محصولات كه جزو ضروريات زندگي بود كه هيچ جوره نميشد آنها را از سبد خريد خانواده حذف كرد؛ نوشت افزار، پوشاك و اسباببازي جزو اين گروه بهحساب ميآمد. اما سيدسعيد روايت جالبي از همان روزها دارد؛ « وقتي بازار را رصد كرديم به آمار وحشتناكي رسيديم. تقريبا تمام محصولات نوشتافزار و اسباببازي در بازار با طرحهاي غربي اشباع شده بود. تعجب كرديم چرا نظام ما دچار يك غفلت فرهنگي 30ساله شده است. ما عملا نبرد فرهنگي را به طرحهاي غربي باخته بوديم. تيراژ نوشتافزار با هيچچيزي قابل قياس نيست، ضمن اينكه اين محصولات بدون هيچ مجوز و نظارتي بهراحتي توليد و عرضه ميشد. سال 91مؤسسه «روشنا» را راه انداختيم تا توليد دفترمشق با طرحهاي وطني را شروع كنيم. البته توليد اسباببازي را بهدليل پيچيدگيهاي زيادي كه داشت رها كرديم. توليد نوشتافزار بهدليل نياز بازار و تأثيرگذاري بيشتر روي گروههاي سني مختلف در اولويت قرار گرفت. يادم هست نخستين دفترهايمان مردادماه وارد بازار شد. يعني زماني كه بازار از توليدات قبلي اشباع شده و بنكدارها ديگر خريدهاي عمدهشان را انجام داده بودند. نخستين طرح مان هم تصوير شهداي هستهاي، مختار ثقفي و يكسري توانمندي مثل موشك و زيردريايي ساخت داخل بود». آنها با همين طرحهايي كه شايد از نظر برخيها از پيش بازنده بود وارد بازار شدند اما خيلي زود نتايج درخشان آن را مشاهده كردند.
- مبارزه به شكل پارتيزاني!
شايد باور كردن اينكه كسي تصوير مختار را به تصوير بتمن و باربي ترجيح بدهد كمي سخت بهنظر برسد. اما بازار واكنش طبيعي خود را نشان داد و ثابت كرد اگر كار خوب و درست انجام شود، مشتري هم پاي كار ايستاده است.
هر چند سختيهايي براي به بار نشستن اين زحمتها وجود داشت كه سيدسعيد از آنها اينطور ياد ميكند:« سال اول حتي بودجه كافي براي توليد دفتر نداشتيم، كارمان يك جور ريسك داشت و كسي حاضر نبود روي اين كارها سرمايهگذاري كند. دائما ميپرسيدند كه آيا سرمايهگذار پيدا كردهايد؟ يا براي كارهايتان مشتري داريد؟ همهاش ته دلمان را خالي ميكردند كه كارتان نميگيرد، چون بازار به طرحهاي غربي روي خوش نشان ميدهد! مردادماه 100هزار دفتر توليد كرديم. از چند مؤسسه فرهنگي ديگر هم خواستيم كه وارد اين حوزه شوند كه نتيجهاش توليد محصولات «ثنا» و «ثمين» براي تبليغ حجاب بود. آنها 400هزار و ما هم 100هزار دفتر توليد كرديم و هيچ كدام از محصولات را هم دولتي نفروختيم. حتي آنها را در بازار هم عرضه نكرديم چون زمان خريد بازار گذشته بود. اما يك راهكار پارتيزاني به ذهنمان رسيد. رفتيم و نزديك محل برگزاري نمازجمعه در شهرهاي مختلف يا مراكز فرهنگي غرفه زديم. نتيجه كارمان غافلگيركننده بود. طي يك هفته تمام 100هزار دفتر به فروش رسيد. خيلي از پدر و مادرها از ما تشكر كردند و ميپرسيدند چرا اين طرحها اينقدر دير توليد و عرضه شده است!»
- روي خوش بازار به محصولات وطني
توليد و عرضه دفترهايي با طرحهاي اسلامي- ايراني موجي از تبليغات مثبت را براي گروه جوان به همراه داشت. حتي گزارش آن به مقام معظم رهبري رسيد و ايشان دستور دادند كه امكان تبليغ اين محصولات از طريق صدا وسيما هم فراهم شود. خبر فروش مناسب نوشتافزارهاي جديد كه به گوش توليدكنندههاي شهرستاني رسيد آنها هم متوجه شدند كه ميتوانند روي توليد محصولاتي با طرحهاي بومي و محلي حساب ويژه باز كنند؛ طرحهايي مثل شهداي همان شهرستان، المانهاي تاريخي و گردشگري و شخصيتهاي علمي. سال دوم كه مؤسسه روشنا تاسيس شد، تعداد طرحهاي وطني اين گروه جوان به 400طرح رسيده بود. آنها توانستند در تابستان 92بيش از 7ميليون دفتر توليد و عرضه كنند؛ دفترهايي كه همه مزين به طرحهايي همچون شهداي هستهاي، مختار و دستاوردهاي علمي كشور به همراه طرحهاي اسلامي بود. حسيني در اين رابطه ميگويد:« برآورد ما نشان ميداد كه سالانه 150ميليون جلد دفتر مورد استفاده همه دانشآموزان و دانشجوها قرار ميگيرد. حتي اگر ميتوانستيم 5درصد بازار را هم مال خودمان كنيم براي شروعي كه هيچ حامي دولتي نداشتيم بد نبود. ما توانستيم بخشي از محيط فرهنگي را كه توسط غربيها اشغال شده بود پس بگيريم و نشان بدهيم مخاطب ايراني به محصولات فرهنگي كه با فكر و حساب شده توليد شده باشد روي خوش نشان ميدهد».
- چرا باربي خوب ميفروشد؟
محصولات نوشتافزار با طرحهاي غربي از يك عقبه فرهنگي برخوردارند. بيشتر شخصيتهايشان از دل يك كميك استريپ، انيميشن يا فيلم سينمايي پرطرفدار بيرون آمدهاند. بچهها كه قبلا اين محصولات فرهنگي را ديدهاند با شخصيتهاي آن همذات پنداري ميكنند. شركتهاي سرمايهداري هم وقتي ميبينند كه يك شخصيت محبوب شده، محصولات جانبي آن را توليد و روانه بازار ميكنند. مثل همين دفتر و قلمهايي كه طرحهاي غربي را روي خودشان دارند. اين شخصيتها در زندگي كودكان، نوجوانها و جوانان جاي خود را باز ميكنند و صاحب موقعيت ميشوند. حالا اگر گروهي بخواهند قاعده بازي را در كشور ما تغيير بدهند راه سختي را در پيش دارند. حسيني از دست خالي شخصيتسازي در كشورمان گلهمند است و ميگويد:«ما ميتوانيم انيميشنهاي خوب بسازيم و شخصيتهايي خلق كنيم كه محبوب كودكان شوند. اما سرمايهگذار نداريم. سينما و تلويزيون هم اين توان را ندارد كه بيايد و روي يك انيميشن سرمايهگذاري كند. الان توليد يك انيميشن در سادهترين شكل آن دقيقهاي 2ميليون تومان هزينه دارد و كسي پول نميآورد وسط كه كارتون توليد كند! براي همين در اين فضا نميتوان انتظار داشت كه طرحها و شخصيتهاي موفق از دل اين كارها بيرون بيايد. شما نگاه كنيد، ما كلي شخصيت داريم كه اگر تبديل به فيلم و كارتون شوند ميتوانند براي بچههايك الگو باشند.
رستم، آرش و مختار يك نمونه از اينهاست. الان طرح شخصيتهاي برنامه كلاه قرمزي يا انيميشن شكرستان را هم روي دفترها پياده كردهايم و نتيجه گرفتيم. حتي شخصيتهاي سريال «پايتخت» هم توليد شد كه فروششان رضايتبخش بود. البته شخصيت كلاه قرمزي يا حتي مختار هم مثل «بن تن» نيست چون اينها قهرمان نيستند و يا شايد براي گروه سني كودكان مناسب نباشند».
بنتن از يك خيالپردازي ساده بيرون آمد و قهرمانهايش روي بچهها تأثيرگذار بودند. مرد عنكبوتي، سوپرمن، بتمن هم محصول فيلمهايي بودند كه سرمايهگذاري مناسبي روي آنها صورت گرفت. «باربي» البته سريال و فيلم و كميك استريپ نداشت اما با ايده خيالپردازانهاش توانست روي دخترها تأثير زيادي بگذارد و طرحهايش بهصورت گسترده در سراسر جهان مورد استقبال قرار بگيرد.
- برند«برتز»، حتي خطرناكتر از «باربي»
حسيني و گروه او اگر چه توانستهاند محصولات موفق نوشتافزار اسلامي- ايراني را توليد و عرضه كنند و به فروش غيرقابلقبولي برسند اما همچنان سهم آنها در رويارويي با نمونههاي غربي چندان بالا نيست. او اما به نكته تاريك اين ماجرا هم اشاره ميكند و ميگويد:«نوشتافزار يا پوشاكي كه طرح باربي و يا بنتن روي خودشان دارند يك الگو هستند و شايد نتوانند به يك نماد فرهنگي تبديل شوند. اما غربيها با توليد برندي به نام «برتز» دقيقا فرهنگ كشورهاي ديگر را نشانه رفتهاند. شخصيت برتز يك دختر است كه سبك زندگي او كاملا متغاير با سبك زندگي اسلامي- ايراني است. والديني كه اين طرحها را براي بچههايشان ميخرند بايد به تبعات آن هم توجه كنند». راه چاره هم هماني است كه همين جوانها طي پژوهشهاي ميداني و ايدهپردازيهايشان به آن رسيدهاند. آنها معتقدند كه با ساختن كارهاي قوي و نشان دادن شخصيتهاي ملي و مذهبي به كودكان ميتوان تأثير فرهنگي مناسبتري روي كودكان و نوجوانهايمان داشته باشيم. حسيني در اين رابطه ميگويد:«ما حجم زيادي از طرح شهدا را روي دفترها كار كرديم. اما 2 كار ما خيلي پرفروش شد؛ يكي طرح شهيد عباس بابايي و ديگري شهيد احمدي روشن. خب، بچهها عباس بابايي را به واسطه سريال آن شناخته بودند و نام احمدي روشن را هم دائم از رسانهها ميشنيدند. حتي اگر بياييم و روي ظرفيت اسطورههاي خيالي كشورمان سرمايهگذاري كنيم جواب ميگيريم. مثلا بياييم و به كودكانمان داستان آرش كمانگير را نشان بدهيم. او وقتي چيزي را ميخواهد كه بتواند آن را ببيند. طرح مختار ما هم فروش خوبي داشت چون بچهها سريال آن را از تلويزيون ديده بودند. حتي طرح نوشتافزار مثل «شهر موشها» هم خوب ميفروشد كه متاثر از توليد فيلم آن است.» به گمان اين كارشناس فرهنگي، تنها نوشتافزار نيست كه مورد استقبال كودكان و نوجوانان است، كالاي خواب، اسباببازي، پوشاك و وسايل مورد نياز بچهها همگي طرحهاي غربي دارند و كمتر كسي سراغ برندسازي داخليرفته. سرمايهگذار هم وقتي ميبيند كه اين راه جواب ميدهد، دلش ميخواهد روي طرحهاي غربي سرمايهگذاري كند.
- مجمعي براي توليدكنندههاي اسلامي-ايراني
يكي از راههايي كه به ذهن گروه جوان توليدكننده طرحهاي نوشتافزار وطني رسيد تشكيل يك مجمع براي تثبيت جايگاه و توليد محصولات قوي و تأثيرگذار بود. براي همين مجمع نوشتافزار ايراني- اسلامي در سال 92شكل گرفت و حاصل آن توليد محصولاتي شد كه ذائقه فرهنگي ايرانيها را به خوبي تأمين ميكرد. طرحهاي نوشتافزار توليدشده توسط اعضاي آن كه شامل 25توليدكننده بزرگ بود، خيلي زود فراگير شد و به فروش ميليوني رسيد. حالا طراحها و گرافيستها و توليدكنندههاي انيميشن حرفهاي نيز به اين گروه بزرگ پيوستهاند و روي طرحهايي كار ميكنند كه كاملا با فرهنگ اسلامي- ايراني سازگار است. حسيني اما اينها را ابتداي راهي پرتلاش ميداند و معتقد است:«ما هنوز در مرحله آزمون و خطا هستيم. شما ببينيد كه كمپاني ديزني در اين بخش بهشدت فعال است. آنها يك ساختمان دارند كه فقط روي روانشناسي كودك كار ميكنند تا ببينند كه مخاطبشان الان به چه طرحها، رنگها و فضاهايي علاقهمند است. ما تازه ميخواهيم وارد اين فضاها شويم، طرحهايمان نسبت به دورههاي قبلي حرفهايتر، قابلقبولتر و در يك كلام ايرانيتر شده است. مثلا ما براي توليد يك طرح، از 2هزار كودك عكاسي كرديم تا به نتيجه دلخواه برسيم». هر چند آنها در ابتداي اين راه قرار دارند اما با همتشان توانستهاند در مبارزه خاموش فرهنگي حرفهايي براي گفتن داشته باشند.
نظر شما