مردگي زمين رو به پايان است و رستاخيزي ديگر گواه تو است بر حيات و ممات.بهار سرفصل زندگي است و سرآغاز شكفتن گلها و صنوبرها، و تو و من دل به دل ابرهاي بارانخيز بهاري ميدهيم تا سرسبز شويم. زمين دلمان برويد و نو شويم،كه اين شيوه زيستن است؛ زيستني كه بهار برايمان به يادگار گذاشته است. باور كنيم آغار رويش خوشههاي گندم را از دل سخت زمين. و در دلمان برويد، آنچه روييدني است.
و اين بار بهارمان، همگام با بهار زندگي فاطمه(س) است و چه خجسته، سفري كه در ايام سرد زمستان با ايام فاطميه آغاز شد و بعد ميلاد پربركت فاطمه (س) ما را به فصل رويش رساند. گلهاي بهاري اينبار رنگ و بويي ديگر دارند، عطر پاك فاطمي را در فضا ميآكنند. لالهها و شقايقها چهره دشتها را دلنشين و زيبا ميسازند و شكوفهها بر آستان درختان لباسهاي رنگين ميپوشانند. گويا زمين و زمان بر ما بانگ بيدار باش سر ميدارد كه اي انسان! فصل رستاخيز چقدر روشن و آشكار بر تو نمايان شده است.
مولا علي(ع) در فرازي از نهجالبلاغه ميفرمايد: پندها چه بسيار است و پندپذيران چه اندكاند! و ايام سال كه هميشه تكرار ميشود، مگر غير از اين درس بزرگي است كه پروردگار در مدرسه زندگي به ما ميآموزد؛ بهار: تولد و شكفتن و روييدن و تحصيل كردن، تابستان: ايام شباب و ثمربخشي و بازرويش و حركت در مسير تكامل، پاييز: لبخندي ديگر به زندگي، آرام آرام سوز سرما را احساس كردن و با احتياط از گردنههاي زندگي عبور كردن و زمستان: مرگ طبيعت و تمثيلي از نيستي.
و باز بهار و روييدن و دوباره روييدن. اين درس طبيعت در زندگي ما نيز جاري است اگر دريابيم و عبرت بگيريم. و اگر معناي اين پند بزرگ طبيعت را دريابيم چگونه به زندگي نگاه خواهيم كرد؟ نگاهي آميخته با اميد و شكيبايي، اميد به فصلهاي آينده زندگي و تلاش درباره بايدها و شكيبايي درباره نبايدها و نشايدها. اميرمؤمنان چه زيبا عبرت را مايه سعادت آدمي ذكر ميكند آنجا كه ميفرمايد:
آن كس كه حوادث عبرتآموز روزگار را به چشم ببيند و از آن پند پذيرد، پرهيزگارياش او را از آلوده شدن به كارهاي شبههناك بازميدارد.(نهج البلاغه، خطبه16)
- عضو بنياد نهجالبلاغه
نظر شما