اصغر زارعان معاون سازمان انرژی اتمی در ستون سرمقاله روزنامه روزنامه ايران«رویش فناوری هستهای از دل تحریمها» نوشت:
چهل و اندی سال قبل، زمانی که ایران به پیمان بینالمللی منع گسترش سلاحهای هستهای ملحق شد و اندکی بعد با تأسیس سازمان انرژی اتمی خرید بخشی از سهام شرکت یورودیف تولید کننده مواد اولیه هستهای و انعقاد قرارداد ساخت نیروگاه بوشهر با دولت آلمان، گام در راه استفاده از این نعمت خدادادی نهاد، شاید برای هیچکس قابل تصور نبود روزی فرا رسد که شیردلان غیور ایرانی به یک پای ثابت این فناوری پیچیده در جهان پرادعای مدرن تبدیل شوند.
آن روز بازیگران اصلی بینالمللی و قدرتهای صنعتی و نظامی جهان در ایران با حکومتی غیر مردمی و وابسته مواجه بودند که به شرط دوام انقیاد و تأمین منافع نامشروعشان در منطقه حاضر بودند بخشی از نیازهای نظامی و صنعتی را در اختیار بگذارند. ملت ایران با حاکمیتی طرف بود که نه مصالح و منافع ملی و نه هیچیک از توانمندیهای ذاتیاش را به رسمیت نمیشناخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تحویل حاکمیت به ملت بزرگ ایران دو سر این معادله دچار تحولی شگرف شد، بیگانگان نه تنها از تأمین حداقل نیازهای صنعتی و تکنولوژیک خودداری و جلوگیری کردند، بلکه در برابر اراده ملت ایران برای دستیابی به نیازهای خود و حرکت به سوی قلههای پیشرفت و تعالی و اقتدار، کارشکنیهای مهلک و نیروی سهمگین را آغاز نمودند. چنین شد که ایران و ایرانی پای در راه ناهموار و سخت ولی عزتمند خودکفایی همهجانبه، از جمله دانش و فناوری پیشرفته انرژی صلحآمیز هستهای همزمان با دست و پنجه نرم کردن با دشمنی پایان ناپذیر قدرتهای سلطهطلب و انحصارگر نهاد. نظام جمهوری اسلامی دیپلماتهای امین و متخصصین جوان ایرانی گام تا گام راه دستیابی به دانش و فناوری صلحآمیز هستهای را در سنگلاخها و کورهراههای تحریم علمی و اقتصادی و فشارهای سیاسی و دیپلماتیک پیمودند. بیستم فروردین روز ملی فناوری هستهای، نماد و یادآور این سیر عزت و اقتدار و پیشرفت است.
بیش از یک دهه مذاکرات فشرده و نفسگیر با قدرتهای سلطهجو همراه با تلاش خستگیناپذیر علمی و تکنولوژیک و نثار خونهای پاک جوانان غیور، ایران اسلامی را به جایگاه امروزین خود در این عرصه رسانده است کشوری که سابقاً جهان سومی تلقی میشد، امروز از حیث دستیابی به یکی از مدرنترین، پیچیدهترین و پیشرفتهترین علوم و فناوریهای بشری در منطقهایستاده است که پیشاز آن در انحصار مطلق حداکثر 10 کشور توسعه یافته موسوم به باشگاه پسران جهانی بود و در عرصه نظم موجود بینالملل در جایگاهی است که پنج عضو دائم شورای امنیت و یک قدرت برتر اقتصادی و صنعتی با وجود همه تقابلها، در برابر اراده و تواناییاش سرفرود آوردهاند.
بهار امسال سالی که متبرک به نام و عنایات حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلامالله علیها و به تعبیر شایستهتر بهار فاطمی است، مردم ایران بیستم فروردین ماه، بهار هستهای خود را با افتتاح چندین دستاورد اقتدارآفرین در حوزههای مختلف اکتشاف، نیروگاه، سلامت، لیزر و پژوهشی که از ثمرات تلاشهای مجدانه دانشمندان هستهای در سال گذشته میباشد آغاز مینمایند و در واقع با همه هجمهها و تبلیغات و دشمنیها و فشارها، شاهد خواهند بود کشورشان بر بالاترین قله افتخار ایستاده است و به این سو گام بر میدارد.
این امر مهم قطعاً و یقیناً تحت هدایتها و رهنمودهای مدبرانه رهبر معظم انقلاب، حمایتهای بیدریغ رئیسجمهوری محترم و تلاش شبانهروزی و همدلی دولتمردان و تیم مذاکره کننده بخصوص در این 22 ماه مذاکرات فشرده، هوشمندانه و با بصیرت با مدیریت عالی علمی، اجرایی و فنی ریاست محترم سازمان، همراه با صبر و استقامت ملت بزرگ ایران بهدست آمده که توانسته است حریفهای نیرومند را به پذیرش حق مسلم دانش و فناوری هستهای وادار سازد و ساختار تحریمهای ظالمانه را فرو ریزد؛ چارچوب بومی دانش و فناوری هستهای که به برکت خون پاک شهریاریها و جهاد متخصصان گمنام و بیادعای این عرصهشکل گرفت، قوام و بلوغ یافت؛ فراغت و بستر لازم و آرام و امن و مطمئن برای رشد متوازن و مداوم و حرکت پرشتاب علمی و صنعتی را در فعالیتهای صلحآمیز هستهای فراهم آورد.
- یادکردی از استاد
سیدعبدالحسین مختاباد در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
روزي كه جان فدا كنمت باورت شود؛ دردا كه جز بهمرگ نسنجند قدر مرد!؟ پيام نوروزي استاد محمدرضا شجريان اندوهي عميق را در جان و تنم برانگيخت؛ ازيكسو از صحت و سلامت ايشان عميقا شاد شدم و خداوند را شاكر و نيز دعايم را نثار وجود ذيوجودش کردم كه بارخدايا «به هيچ عارضه وجود نازك آن هنرمند عزيز دردمند مباد؛ آمين» اما... از سويي نتوانستم تأسف و اندوهم را از ديدنش در آنسوي آبها فرونشانم. از اينكه چرا هنرمندان، بزرگان، فرهيختگان، انديشمندان و عالمان اين مرزوبوم «پرگهر» همواره «در وطن خويش غريباند!؟» بهراستي وقتي ميگوييم «مرز پرگهر» چه چيزي در ذهن ما ايرانيان نقش ميبندد؟ نعمات خدادادي نظير چاههاي نفت و معادن و جنگلها و... اين نعمات طبيعي و الهي كه در بسياري از كشورها و آنهم با كموكيف بيشتري وجود دارند! پس فصل تمايز ايران و ايراني عزيز در چيست و كجاست!؟... بله در تمدن و فرهنگ و انديشه و هنر و تاريخ افتخارآميزش. اين افتخارات خوشبختانه ديگر نه ايراني كه بخشي از ميراث عظيم بشري و جهانياند. اين ميراث عظيم را والامقاماني خلق كردند كه نامشان روشني و گرمابخش و مايه مباهات حيات هنري و فرهنگي ايرانيان در سراسر كره زمين است؛ فردوسي، شيخ اشراق، حافظ، سعدي، مولانا، خيام، بوعليسينا، فارابي، ملاصدرا، ملكالشعراي بهار، درويشخان، بنان، روحالله خالقي، اميركبير، علامه طباطبايي و...
خاك زرخيز ايران عزيز فرزنداني را در قرون متوالي در عرصه علم و انديشه و هنر به بشريت تقديم کرد كه نماد و فخر بشر شدهاند؛ و شگفتانگيز آنكه اين بزرگان در بدترين شرايط ممكن «دست بهكاري زدند كه غصه سر آمد» و خوشبختانه باوجود برخی ناكاميها و نامراديها و فشارها در گذر قرنها اين قافله را سر ايستادن نبود و نيست و نخواهد بود...
بهقول شاملو:
«چندين هزار چشمه خورشيد / در دلم / ميجوشد از يقين؛/ احساس ميكنم / در هر كنار و گوشه اين شورهزار يأس/چندين هزار جنگل شاداب
ناگهان/ ميجوشد از زمين»
اما... شوربختانه يك موضوع مشترك در احوال و روزگار اين بزرگان ميتوان يافت و آن «غريب در وطن خويش».
و علت؟
به تأسي از بزرگان كه در اين موضوع قلمها راندند خلاصه بگويم؛ جابهجايي كاركرد دو كلمه در تاريخ زندگي بشر و بهویژه ما ايرانيان: «ميهمانان و ميزبانان»به بياني: سياستمداران و نخبگان.
بشريت بعد از رنسانس شاهد تحولي عظيم در روش و منش زندگي اجتماعي و سياسي خود بود. شايد بزرگترين و عميقترين پيام رنسانس اين بود:
«تا نشيند هر كسي اكنون بهجاي خویشتن»
از مونتسكيوي بزرگ تا روسو و... رنجها به جان خريدند تا به «ميهمانان» گوشزد کنند كه اندازه نگهدارند. اين قلم را سوداي «مديريت و نقد جهان» نيست! بلكه پرداختن بهخود است؛ چرا نخبگان، انديشمندان و هنرمندان «اين مرز پرگهر» ره به غريبستان میجويند!؟ چرا شوربختانه بالاترين درصد مهاجرت نخبگان را نصيب خود كردهايم!؟ چرا سقف آسمان ايران عزيز در نظرشان كوتاه ميآيد!؟ چرا؟ مگر نه اينكه «همه» باور داريم كه نخبگان ميزبانان و سياستمداران ميهمانان تاريخند! همه ما از رنجهاي فردوسي و حافظ و بوعلي و... در عصر خود ميناليم؛ اما فقط نظارهگر و حتي مشوق رنجها و تضييقات عالمان و انديشمندان معاصر خوديم!؟ چرا نبايد ايران عزيز مركز و مأخذ نزاعهاي انديشمندان و خردمندان عصر خود باشد؟ چرا سكوت در دانشگاههاي علوم انساني و هنر ما دیده ميشود؟ بهواقع ما را چه ميشود؟ آيا جايز نيست لحظهاي درنگ، ترديد و توجه!؟ جاي تأسف و دريغ نيست هنوز برخی رسانههاي پرگوي اما اندكبين و اندكخوان، ورود و خروج هنرمند، انديشمند و عالمي به ايران (وطنش) را تخطئه و تهديد كرده و ابتدایيترين حق شهروندي را كه زيست در مام وطن است بر آنان روا نميدارند!؟ ديگر به سراغ چاپ آثار، سخنراني و اجراي كنسرتها نميروم كه شوربختانه در اين وادي گوي سبقت را از همه در برهمزدنشان ربودهايم. بهراستي چرا در فرهنگ لغت ميهمانان اينقدر كلمه «نقد و پرسش» غريب و عجيب به نظر ميآيد!؟» به امید آنکه « در اين خاك، در این خاك، در این مزرعه پاك/ بهجز مهر بهجز عشق، دگر بذر نكاریم.
- درگیری قرهباغ، درسها و دستها
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
درگیری روزهای اخیر در منطقه مورد اختلاف بین آذربایجان و ارمنستان توجهات را به سمت قفقاز جنوبی سوق داده است. در این بین «انگیزه» و عامل اول بحران امنیتی«ناگورنو» قرهباغ، به مهمترین سوالات آن تبدیل گردیده است اما آنچه در این بین گفتنی است:
1- جمهوری خودمختار قرهباغ که در درون جمهوری آذربایجان قرار گرفته و در همان حال در سیاست دفاعی و خارجی از «ایروان» تبعیت میکند، مهمترین مناقشه امنیتی با کشش بسیار در منطقه قفقاز به حساب میآید. از نظر زمانی، شعلهور شدن، آتش درگیری در این منطقه، میتواند عامل مهمی برای فعال شدن گروههای تروریستی در منطقه قفقاز باشد از این رو برخلاف گذشته، هیچکس تردید ندارد که اگر شعلهای در این نقطه افروخته شود، سرد شدن آن به این آسانی میسر نیست.
2- قفقاز فینفسه به دلیل تنوع قومیتی و مذهبی و نیز به دلیل حرمانی که طی حدود 70 سال حاکمیت شوروی بر آن تحمیل گردیده است، یک نقطه قابل اشتعال به حساب میآید همین امروز بخش زیادی از نیروهای داعش در سوریه و عراق را اتباع این منطقه به خود اختصاص دادهاند. اگر این تروریستها در سوریه و عراق تحت فشار شدید امنیتی قرار بگیرند، «قفقازجنوبی» بدون تردید یکی از اصلیترین نقاط ملاقات آنان خواهد بود.
در اینجا بعضی از تحلیلگران مسایل منطقهای معتقدند، غرب برای منصرف کردن روسیه از مقابله جدی و موثر علیه داعش و جبهه النصره، جبهه قرهباغ را که از سال 1373 تاکنون تقریبا غیرفعال بوده است، فعال کردهاند. اما جدای از اینکه ما این نظر را تایید یا رد کنیم، واقعیت مطلب آن است که طی ماههای اخیر- از نیمه مهرماه گذشته که روسیه رسما علیه تروریستهای سوریه وارد عمل شد- غرب تلاش گستردهای کرده است تا بر جمعبندی مقامات مسکو تاثیر بگذارد. ولادیمیر پوتین با این جمعبندی نیروی هوایی خود را وارد عملیات علیه تروریستهای سوریه کرد که درگیری با تروریستهایی که به نوعی در منطقه قفقاز نیز ریشه دارند، آتش درگیری را از مرزهای روسیه دور میکند. درگیریهای روزهای اخیر قرهباغ که با دلیل موجهی هم شروع نشد و علیالظاهر هیچکدام از دو دولت تمایلی به این درگیری نداشتند، خواهناخواه حاوی این پیام به مسکو است که از قضا درگیری روسیه در سوریه میتواند شعلههای نزاع در قفقاز را مدلل کرده و قدرتهای غربی را نسبت به فعالسازی درگیری در این منطقه متقاعد میگرداند. اما البته در اینکه قدرت چنین هشداری چه میزان باشد و آیا بتواند بر جمعبندی مقامات کرملین اثر بگذارد یا نه، تردیدهایی وجود دارد.
3- «موضع آمریکا در این نزاع چیست؟» ظواهر قضیه میگویند که آمریکاییها نقشی در این درگیریها نداشته و اصولا موافق آن هم نیستند. بعضی از تحلیلگران سیاسی با اشاره به همزمانی درگیریهای اخیر قرهباغ با حضور علیاف و سرکیسیان روسایجمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن و مذاکرات آنان با مقامات آمریکایی، گفتهاند این درگیریها در نقطه مقابل منافع آمریکا است. اما اگر از یک منظر تاریخی به موضوع نگاه کنیم میتوانیم بگوییم در منازعه میان آذربایجان و ارمنستان، آمریکا هیچگاه بطور واقعی بیطرف نبوده است. آمریکاییها از سال 1373 که بیشترین دوره ریاست برای گروه «مینسک» - مرکب از روسیه، آمریکا و فرانسه - را در دست داشتهاند، یک قدم به سمت توافق بین دو کشور نرفته و عملا با گذشت 22 سال کاری نکرده است این در حالی است که مقامات آذربایجان برای جلب نظر آمریکاییها بطور متعدد به واشنگتن رفته و امتیازات بزرگی شامل انعقاد قرارداد موسوم به «قرارداد قرن» به آمریکاییها دادند.
براساس این قرارداد شرکتهای بزرگ نفتی تحت رهبری بریتیش پترولیوم، امتیاز اکتشاف نفت در سه حوزه خزر را بدست آوردند. مضاف بر این مقامات آذربایجان بارها از مواضع آمریکاییها نسبت به قرهباغ انتقاد کرده و آمریکاییها یک بار در سال 1388 موضع جانبدارانهای نسبت به ادعای ارمنستان بر قرهباغ گرفتند و «خانه آزادی» که توسط مقامات آمریکایی تغذیه میشود و تلاش میکند تا روند تحولات در کشورهای منطقه را مدیریت کند نیز به گونهای تحریکآمیز موضع جانبدارانهای نسبت به ادعاهای ایروان به قرهباغ گرفت که خشم مردم آذربایجان را در پی داشت. آمریکاییها یک بار هم تلاش کردند تا از طریق یک انقلاب مخملی بر دوران حکومت «علیاف» به آذربایجان پایان دهند این در حالی است که آمریکاییها حفظ ثبات کشور مسیحی - ارمنستان- و حفظ موقعیت مسیحیها در قرهباغ که اکثریت با آنان است را ترجیح میدهند. آمریکاییها در دامن زدن به آشوب در مناطق دنیا چیرگی خاصی دارند مدیریت بحران سوریه و عراق که آمریکا بشدت دنبال دست یافتن به آن است، ما را نسبت به حضور یا غیبت سرویسهای آمریکا در بحران قرهباغ بدگمان میکند.
4- در بحران قرهباغ دولت باکو موضع خویشتندارانهتری داشت. دو روز پس از درگیریهایی که از روز شنبه 14 فروردینماه جاری آغاز شد وزارت دفاع آذربایجان اعلام کرد که بطور یک جانبه به درگیریها پایان داده است و این در حالی بود که سخنگوی وزارت دفاع ارمنستان توقف درگیری را «تله رسانهای» نامید. اما جدای از این مسئله، این سوال وجود دارد که بالاخره حق با کدام کشور است. واقعیت این است که قرهباغ یک منطقهای در درون جمهوری آذربایجان است و در کل دنیا به غیر از «بوتسوانا» در جنوب آفریقا و واتیکان در ایتالیا، هیچ کشور دیگری در درون کشوری دیگر موضوعیت پیدا نکرده است.
این در حالی است که ارمنستان با اشاره به اکثریت جمعیت ارمنی منطقه قرهباغ آن را بخشی از خاک خود به حساب آورده و از سال 1370 یعنی بلافاصله پس از فروپاشی شوروی این منطقه را با حمایت از یک دولت خودمختار ارمنی به خود ضمیمه کرد که خود این منشأ یک درگیری 4 ساله شد. درگیریهایی که با تشکیل کار گروه سه جانبه مینسک به آتشبس ناپایدار منتهی گردید. با این وصف و براساس منطق سرزمینی به هر حال قرهباغ بخشی از خاک آذربایجان است و با امنیت ملی آن پیوندی وثیق دارد. ارمنستان در این بین با تکیه بر منطق جمعیتی به قرهباغ به عنوان بخش جداییناپذیر خاک ارمنستان مینگرد و در این پرونده از دو مزیت نسبی برخوردار است.
مزیت اول این است که جمعیت ساکن در قرهباغ اکثرا از موضع ارمنستان پشتیبانی مینمایند. مزیت دوم آن به قدرت برتر نظامی ارمنستان نسبت به آذربایجان بازمیگردد. جمهوری ارمنستان با تکیه بر این دو مزیت به یک سیاست خارجی فعال شکل داده و توانسته است تا حدودی از ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای هم استفاده کند. روابط ایروان با مسکو، تهران، پاریس در این دوران تا حد زیادی بهتر از روابط باکو با این پایتختها بوده است. آذربایجان در این میان عمدتا تلاش کرده است تا با بهرهگیری از سپر حمایت غرب به نوعی رقابت با ایران و روسیه را مدیریت کند اما لحن انتقادی که طی ماههای اخیر از سوی مقامات باکو علیه دخالت غربیها به گوش میرسد، نشان میدهد که این سیاست قرین موفقیت نبوده است.
الهام علیاف در سفر اخیر به تهران نشان داد که چرخش سیاست خارجی آذربایجان را یک ضرورت میداند. سفر اخیر او به تهران کامل و توأم با دستاوردهای مهم بود. اظهارات الهام پس از بازگشت به باکو هم نشان داد که آذربایجان در این چرخش نگاه جدی است. آذربایجان نمیتواند یک منطقه ویژه و نابرخوردار از فعل و انفعالات منطقهای تلقی شود. افراطگرایی و جنگ به اندازه دیگران برای آذربایجان هم یک تهدید تلقی میشود. واقعه قرهباغ و سوءظنهایی که درباره نقش آمریکا در آن وجود دارد بر جداناپذیری آذربایجان و ارمنستان از بقیه منطقه تاکید کرده است. الهام علیاف به خوبی میداند که رابطه باکو و تلآویو میتواند بهانهای کافی برای پیدایی دو قطبی ثبات و آشوب در آذربایجان شود کما اینکه باکو از حساسیت مشترک روسیه و ایران نسبت به رفت و آمد هیاتهای نظامی و غیرنظامی اسرائیلی به آذربایجان آگاه است.
5- درگیری دو روزه «ناگورنو» متوقف شد و ایران به سهم خود در این توقف نقش ارزشمندی ایفا کرد اما اگر حوادث تلخ به عبرت بیانجامد میتواند منشأ شکلگیری یک ساز و کار منطقهای برای پیشگیری از وقوع رویدادهای تلخ شود. تجربه میگوید مدل مینسک کارآمدی ندارد. ایران، روسیه، ترکیه به همراه آذربایجان و ارمنستان میتوانند فرمول بهتری را برای حل بحران قرهباغ و بحرانهای مشابه در دسترس قرار دهند.
نظر شما