احمد غلامي در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«گروتسکِ» احمدینژاد» نوشت:
محمود احمدینژاد، خودش بهتر از هرکسی میداند دیگر به سیاست ایران باز نخواهد گشت و دستیابی مجددش به جایگاه ریاستجمهوری بسیار دور از انتظار و بعید است. اگر این گفته درست باشد، پس چرا او در خوف و رجا دست به کارهای گوناگون میزند تا اینگونه القا کندکه بازمیگردد و مثل گذشته ناممکنها را ممکن میسازد. احمدینژاد دوره هشتسالهای را پشت سر گذاشت که برایش مثل خواب بود. همان هشتسالی که برای بسیاری کابوس طولانی شد. مردی که کارها و حرفهایش بیشتر شبیه شوخی و رجزخوانیهای مطایبهآمیز و محفلگردانیهای عوامپسندانه بود، رفتهرفته با عزل و نصبها و انحلال و تأسیسهای خلقالساعه نشان داد با کسی سر شوخی ندارد و به آدمی تبدیل شد که همه را میخنداند و میترساند. با این شیوه بود که خالق وضعیت «گروتسک» در سیاست شد.
احمدینژاد پدیده نوظهوری بود که حتی نمونهاش در ادوار تاریخی ایران پیدا نمیشد، اما هرچه زمان گذشت، مردم او را بیشتر شناختند و دریافتند شوخیها و رجزخوانیهای مطایبهآمیزش، هزل و هجوِ رؤسا و مدیران ارشد سابق، بیش از آنکه مفرح ذات و ممد حیات باشد، مولد آشوب و ترس است. مردم زودتر از هرکسی پی بردند مردی که میخندد و میخنداند، نتیجه کارهایش ترسناک است و ازاینرو به نمایش «گروتسک» او پشت کردند تا بلیت نمایشش باد کند. احمدینژاد خودش بهتر از هرکسی میداند، نمایشش از میانه دوره دوم ریاستجمهوری تماشاگر نداشت و همه به انتظار نشسته بودند و لحظهشماری میکردند تا پرده پایین بیاید و از این وضعیت هولناک خلاص شوند. پس اینک او به دنبال چیست؟
تاریخ سیوهشتساله دولتهای ایران نشان میدهد، هیچ رئیسجمهوری پس از اتمام دورهاش دیگر به این مسند بازنگشته است و این تصادفی نیست. رؤسای جمهور ایران جایگاهی اجرایی دارند و مدیران ارشد نظام هستند. این مدیران برای دورهای معین و با اختیاراتی مشخص روی کار میآیند و گاه این اختیارات نیز در شرایط گوناگون کموزیاد شده و تاکنون سویه قبضش بیشتر از بسط آن بوده است. از این منظر، ریاستجمهوری فرصت محدودی است که در آن شخص رئیسجمهور میتواند توأمان هم سیاستآفرینی کند و هم مجری سیاست خاص خودش باشد. در عرصه سیاستآفرینی، رئیسجمهور نمیتواند به خلق گفتمانی مستقل از کلیت نظام دست بزند. مقارن با پایان هر دولت، گفتمان آن دولت نیز جای خود را به گفتمان دیگری میدهد.
رؤسای جمهور نهتنها قادر به خلق گفتمانهای مستقل از نظام نیستند، بلکه سیاستگذاری برای تداوم گفتمانهاشان اگر بعید نباشد، بسیار دشوار است. همه دولتها پس از بازنگری قانون اساسی - از دهه دوم انقلاب به بعد - خالق و حامل گفتمانی بودهاند و با این گفتمان به قدرت رسیدهاند: سازندگی، اصلاحطلبی، مهرورزی و اعتدال. همین تنوع است که موجب انعطاف و ماندگاری نظام شده است. بدیهی است که هر رئیسجمهور برخاسته از گفتمانی، تلاش کند تا برای بقای خودش در قدرت، گفتمان خود را زنده نگه دارد. این گفتمانها مستقل از نظام نبودهاند و با خروج رهبران آنها از قدرت اثرگذاریشان تا حدود زیادی از دست میرود، اما از بین نمیروند.
این گفتمانها استحاله پیدا میکنند و بهگونهای دیگر از دل قدرت سر در میآوردهاند. استحاله چپ به اصلاحطلبی و اصلاحطلبی به اعتدال. حال میشود درک کرد که احمدینژاد در پی چیست. او بهدنبال استحاله گفتمان خود و بازکردن راهی برای بهقدرترسیدن کسی است که برگزیده او است. وگرنه او بهتر از هرکسی میداند که خودش دیگر به قدرت باز نمیگردد. آزمون هفت اسفند سال گذشته بهخوبی نشان داد که ظرف یک دهه، همگرایی اصولگرایان در سال هشتادوچهار جای خود را به واگرایی شدید سال نودوچهار داده است. پس او برای تحقق پروژهاش باید دوگانهای را زنده کند. دوگانهای که بخش عمده آن به دست مخالفانش ساخته خواهد شد، اما او برای موفقیت در این راه باید مخالفانش را وادار به واکنش کند و نشان دهد، رقیب و خطر جدی برای اعتدالگرایی است.
او بدش نمیآید که تحلیلگران سیاسی و سیاستمداران «احمدینژادهراسی» راه بیندازند. این شیوه همان روش استحالهیافته گروتسک در سیاست است که فقط رویه طنز و شوخیاش را از دست داده تا نشان بدهد اوضاع وخیمتر از آن است که فرصت شوخطبعی باشد؛ اما آنچه احمدینژاد را میترساند این است که حسن روحانی زیرکتر از آن است که در دامش بیفتد و به دوگانه ساختگی روحانی- احمدینژاد تن دردهد. حتی حسن روحانی دیروز خودش را بزرگتر از احمدینژادِ رئیسجمهور میداند. احمدینژاد هم آدمِ دیروز نیست. اگر او تا دیروز تازهواردی بیرون از دایره قدرت بود که آمده بود از همه حساب بکشد، امروز باید حساب پس بدهد، ازاینرو احمدینژاد تلاش میکند بیش از هر چیز به گفتمانِ اعتدالگرایی حمله کند، تا شخصِ رئیسجمهور. تا در این حملههای پیدرپی، نقاط حساس را از واکنشهای مخالفان پیدا کند و متمرکز حمله کند. ناگفته نماند گذشت زمان به نفع دولت اعتدال نیست و چون منش اعتدالی برای بهثمررسیدن ایدههایش با حرکتی کند و بطیء پیش میرود و از شور انقلاب تهی است، تصمیمهایی که نیاز به برخوردهای قاطع دارد، در مدار زمان کش آمده، خنثی شده یا معطل میماند و حتی از حل آن در درازمدت نیز سودی عاید دولت نمیشود. در فرصت بهجامانده، روحانی باید دستبهکار شود و به تحقق وعدههایی اقدام کند که شور و شعفی چشمگیر در سیاست داخل ایجاد میکند.
- دریغ از فراموشی لالهها
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«عالم درگیر حادثه عظیم تحولی است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژی، که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است، استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزهای محدود نمیماند و اگر رنسانس، توجه بشر را از آسمان به زمین بازگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد. این راهی است که انسان فردا خواهد پیمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاییسم و اومانیسم در همه صورتهای آن محکوم به شکست هستند...غرب دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد. غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخی اومانیسم بودهاند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده.
رفع تباین ایدئولوژیک شرق و غرب سیاسی نیز از نشانههای تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش رویگردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان نهاده است. فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه... »*
لطفا متن بالا را چند بار و با صدای آسمانی و ملکوتی سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی بخوانید و درباره آن از منظر یک راحل الی الله بیندیشید. کاش میشد درباره جزء جزء این متن و درباره آنها که با گذشت 24 سال، همچنان بر خلاف نظر او و برخلاف نظر مقتدایان او یعنی امام راحل و حضرت آقا، میگویند و برنامه میریزند و مشی میکنند، نوشت و گفت. اما موضوع این نوشتار نه پردهبرداری از برخی خباثتها و خیانتها، که بازخوانی یک دغدغه مدام و یک غفلت طولانی مدت است. بخوانید:
1- قریب چهار دهه از برپایی نظام اسلامی میگذرد. نوزادی که تولدش، خار چشم دشمنان و بر هم زننده خواب شیرین غرب بود،اکنون به سالهای رشد و سر افرازی رسیده است. در کنار این موفقیتها، نمیتوان و نباید از کارهای برزمین مانده مهم و تعیینکننده غفلت کرد. از جمله آنها و موضوع این نوشتار، غفلت از تدوین و تهیه نقشه راه فرهنگ و هنر اسلامی و مسیر حرکت برای رسیدن به مقصد در همه ابعاد آن است. موضوعی که از حیاتیترین راهبردهای یک نظام برخاسته در برابر دشمنان عنود است و معلوم نیست چه وقت و چه گروهی باید به آن بپردازد!؟ البته خبر داریم دستگاههای عریض و طویلی، سالهاست جلسه پشت جلسه گذاشتهاند و معلوم نیست حاصل آن جلسات چه شده و به تدوین کدام دکترین و دستورالعمل منتهی شده است مردم بعنوان صاحبان انقلاب ،کجا ثمر یک هنر دینی و حتی ملی را دیدهاند!؟
2- در مقابل این بیعملی و غفلت، جریانی برانداز و خانمانسوز ،حساب شده و هوشمند، سالهاست چونانموریانهای موذی، از درون به جان فرهنگ و زیرساختهای آن افتاده و چراغ خاموش و بیسرو صدا، به تخریب باورهای هنری و ارزشی و تحکیم مبانی ضددینی و غربی مشغول است. جای تعارف و مجامله نیست و باید گفت که رهبر عزیز انقلاب، از نخستین سالهای روی کار آمدن دولت سازندگی،یعنی از سال پایانی دهه شصت ،به صراحت و مستقیما به این روند خطرناک پرداختند و در هر موقعیتی به آن تاختند. هشدارهای فراوان ایشان در خصوص «تهاجم فرهنگی »، در پی غفلت و بیتوجهی مسئولان وقت، به «شبیخون فرهنگی» رسید و بازهم غفلت و حتی همراهی با دشمن،کار را به طرح موضوع «غارت فرهنگ» از زبان ایشان کشید. در همه آن ادوار،جریانات خزنده و ضددینی، مورد حمایت آشکار و پنهان برخی دستها و دستگاهها بودند و جریانات اصیل و آثار برآمده از دل انقلاب، منزوی و محکوم به طرد بودند. مستند «خنجر و شقایق»،روایت دردمندانه و هنرمندانه شهید آوینی و همکارانش در قساوت و وحشیگری غرب مدعی تمدن و حقوق بشر، نمونهای فراموشناشدنی در به مسلخ رفتن ارزشیها و بر صدر نشستن بیارزشها و بیهنرهاست که کیهان در همان سالها مفصلا به آن موضوع و رفتار صدا و سیمای وقت با آن اثر فراموش نشدنی و صدای مظلومیت مسلمانان اروپا پرداخت. بگذریم از اینکه یکسال بعد از گزارشهای مستند کیهان،آوینی آسمانی شد و آنان که بیشترین جفا را به او و در اصل به اندیشه اصیل هنر اسلامی کرده بودند،پیش از همه سیاه پوشیدند و ژست ماتمزدگی گرفتند!
3- در خواب خرگوشی آنها که قرار بود بیدار باشند و در حالیکه متولیان تهیه سند هنر و فرهنگ اسلامی، مشغول جلسات بیحاصل بودند، ستارههایی درخشان، عمر پرارزش خود را وقف جهاد فرهنگی- هنری کردند. آنها معمولا آماج تندترین حملههای جماعت به اصطلاح روشنفکری بودند که از هنر، تنها سکس و آزادیهای شهوانی و غیرانسانی را یاد گرفته بودند و نهایت آرزویشان«نمایش اتاق خواب» در فیلمها و قصهها بود! ستارههای آن شبهای تاریک اما بیتوجه به هجمه سنگین تهمت و بیاخلاقی،صبور و متوکل،کار کردند و اثر تولید کردند. سید مرتضی آوینی و فرج الله سلحشور،دو رویش برجسته انقلاب اسلامی بودند که رهبر عزیز انقلاب اولی را «سید شهیدان اهل قلم» نامیدند و دومی را «آبرو و اعتبار هنر سینمای ایران»* و هردو را « پیشروان کار انقلابی در این کشور»معرفی کردند.
مرحوم امیر حسین فردی در حوزه ادبیات داستانی و تربیت نیروهای ارزشی هم از آن زمره بود که رهبر عزیز انقلاب در حق او فرمودند: «رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانهاش» به جز اینها، بودند و هستند جمع دیگری از سربازان و افسران عرصه جهاد فرهنگ و هنر که مظلوم و خاموش، بدون کمترین حمایتی، به کار خویش مشغولند و البته نه تنها بدون کمترین حمایتی،که با انواع کارشکنیهای آشکار و پنهان به شیوههای مختلف. نگاهی به روابط و قراردادهای کوچک و بزرگ اجرایی و مشاورهای برخی دستگاههای متولی، با بنگاههای بد نام بینالمللی یا داخلی وابسته به غرب و پیاده کردن نسخههای سازمان ملل و ضد ایرانیترین اتاق فکرهای غربی در محیطهای مختلف فرهنگی و آموزشی و در عرصههای گوناگون هنری، و در مقابل پشت در نگه داشتن خلاقانهترین طرحها و هنرنماییهای جوانان خالص و مخلصی که عاشقانه دل در گرو انقلاب دارند،گویای این حقیقت تلخ است که با گذشت حدود 4 دهه از انقلاب، هنوز باید به طلوع ستارهها دل خوش باشیم و از افول و از دست دادن آنها، خسارات جبرانناپذیر را تحمل کنیم و هنوز از نگرش سیستمی و پرورش نیروی کار آمد و انقلابی خبری نیست! آن هم با این همه دستگاه و دانشگاه عریض و طویل!آیا جز این است!؟
4- شاید برخی گلایه کنند که چنین نیست و چنان است! این جمله رهبر عزیز انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال ،گویای حقایق بسیاری است: «الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند- روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را باز کنند، آغوش خود را به روی بچّه مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد...» این سخنان از زبان رهبر انقلاب، گویای حقایق تلخ بسیاری است که به قدر کافی روشن و گویاست و حداقل آن ،گلایه ایشان نسبت به حمایت از کسانی است که نه اسلام، نه انقلاب ، نه نظام و نه حتی ارزشها را قبول دارند!
حال جای این پرسش است که چرا هنوز منشور هنر اسلامی تدوین نشده و نهادهای مختلف ما نتوانستهاند به این رسالت تاریخی عمل کنند؟آیا آنها زمان کافی در اختیار نداشتهاند!؟ آیا بودجهای لازم داشتهاند که پرداخت نشده!؟ آیا و صدها آیای دیگر که بیتعارف پاسخ همه آنها منفی است! پاسخ را باید در «باور و نگرش» متولیان امر، به انقلاب و توانمندیهای اسلامی جامعه خودمان ببینیم. کسانیکه به هر دلیلی مقهور و مفتون غرب هستند، هرگز نمیتوانند نسخهای علیه جریان حاکم بر جهان بنویسند. تفاوت نگاه آنها را با آنچه از آوینی در ابتدای این نوشتار آوردیم ببینید تا معلوم شود چرا اینجائیم!؟ برای آنها «هالیوود» قبله سینماست و «کن» «اسکار» محراب و مائده آسمانی آن قبلهگاه! برای آنها «علوم انسانی اسلامی» شوخی خطرناکی است که با همه مظاهر تمدنی جهان منافات دارد و نباید دنبالش را گرفت! برای آنها تبادل فرهنگی معنی دارد نه تهاجم و تبادل هم فقط به معنی ترجمه است و لاغیر! آیا این نگاه و این بینش، می تواند نسخه هنر اسلامی بنویسد!؟ تسلط روحیه واداده در برابر غرب و مکاتب رایج در آن تاجایی است که استاد حسن رحیم پورازغدی صراحتا میگوید:« افرادي مثل آويني در ايران بايكوت شدهاند و نميگذارند مقالات آنها به متن درسي در دانشگاهها تبديل شود. بيش از سه سال است در دانشگاه هنر خواهش ميكنم به جاي متون ترجمه شده غربي از متون و مقالات شهيد آويني هم استفاده شود، اما كسي كاري در اين زمينه انجام نميدهد.»!
نبرد بین دو تفکر انقلابی و وابسته، نبردی حقیقی و مهم است که سرنوشت انقلاب را همین نبرد روشن میکند. آنها در تلاش برای استحاله نظام و فرهنگ ملی با همه توان و تجربه اهریمن جهانی هستند و در مقابل، پرچم گفتمان الهی ما ،به دوش جوانان مومن و پاکباخته و محروم از حداقل حمایتهاست! کدام تفکر موفق میشود!؟ آیا آنها که ژست میانهروی و پیوند فرهنگ اسلامی ما با فرهنگ غرب وحشی میگیرند،خواهند توانست راه میانهای (!) درست کنند!؟ شهید آوینی در همان مقاله به این پرسش پاسخ میدهد:« اگر آنها بتوانند شاخصهای تفکر مستقل انقلاب را با تفکر غربی جمع بزنند، دیگر امکان ادامه حیات مستقل و بدون وابستگی از ما سلب خواهد شد آنگاه تن به پروستریکایی دیگر - از نوع اسلامی آن- خواهیم سپرد.این امکان وجود ندارد. پروستریکای گورباچف نوعی بازگشت به اصل است، چرا که سوسیالیسم خود از صورتهای تحقق اومانیسم است. و به این ترتیب، از آغاز هم کمونیسم و دموکراسی دو صورت از تحقق یک امر واحد بودهاند و جنگشان با یکدیگر در عوارض است، نه در جوهر. اما جمع شدن با غرب برای حکومت اسلامی جز با عدول از اصول امکان پذیر نیست »
- آشتی ملی؛ استراتژی انکارناپذیر
سیدرضا صالحی امیری رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
از امروز ماه رجب، یکی از پرفضیلتترین ماههای خدا آغاز میشود. اگر چه همه ایام و روزهای سال مخلوق خداوند است و تردیدی نیست که انسان در همه احوال و زمانها نباید از یاد خدا غافل شود، اما برخی از زمانها ویژگیها و برتریهای خاصی نسبت به سایر اوقات دارند که از جمله آنها ماههای رجب، شعبان و رمضان است و امروز آغاز ایام پرفضیلت و شریفی است که نباید از آن غافل شد. در واقع این ماه فرصتهای بیبدیلی در اختیار ما قرار میدهد تا با تکیه بر فضایل و برکات آن، بر سرمایههای معنوی خود بیفزاییم و در ارتقای سطح اخلاقمداری جامعه بکوشیم. جامعه آسیب زده امروز برای التیام زخمهای عمیق اجتماعی و فرهنگی خود، سخت نیازمند بهرهگیری از فضاهای پر معنایی است که دین اسلام بستر آن را فراهم نموده و اگر از این فرصتها برای بهبود وضعیت فرهنگی جامعه بهره نگیریم، کوتاهی کردهایم.
علاوه بر روایات بسیاری که از معصومان در عظمت این ایام نقل شده، یکی از ویژگیهای ماه رجب، حرام بودن جنگ در آن است و نه تنها در صدر اسلام، بلکه پیش از ظهور اسلام و در عصر جاهلیت هم با فرارسیدن این ماه، جنگ و نزاع پایان مییافت. به بیان دیگر اگر «نوروز» پیام آور صلح و ثبات و اعتدال بهاری است، «رجب» نیز همین بار معنایی را حمل میکند و آغاز رجب، پایان نزاع است. حال سؤال اینجاست که ادبیات غالب این روزهای عرصه سیاست بویژه از سوی برخی مخالفان و منتقدان دولت خدمتگزار، چه میزان با سنتها و آیین مذهبی و ملی ما انطباق و تناسب دارد؟ متأسفانه نگرشی که موفقیتهای دولت و پافشاری آن بر حرکت در مدار قانون را مغایر با منافع غیرقانونی میپندارد، به ناشایستهترین نحو و در کمال بیانصافی، همه دستاوردها و تلاشهای دولت را زیر سؤال برده و چنان وانمود میکند که گویی این دولت هیچ عملکرد مثبتی نداشته و بر خلاف خواستههای مردم عمل میکند.
این در حالی است که رأی معنادار مردم در خرداد 92 و انتخاب گفتمان اعتدال و متعاقب آن خلق حماسه هفتم اسفند و تأیید دوباره این مشی و برگزیدن نمایندگانی که با خردورزی و تعامل با دولت بتوانند بر مشکلات نایل آیند، گواهی است بر حقانیت و درستی مسیر دولت آقای دکتر روحانی. اما به جای آنکه صدای پشتیبانی و حمایت از دولت طنینانداز باشد تا با وفاق و همدلی تحقق شعار امسال میسر و با سرود وحدت و انسجام، نقشههای بدخواهان و دشمنان خارجی نقش بر آب شود، بیشترین تخریبها و انگ زنیها در همین روزهای آغازین سال علیه دولت صورت گرفته است.
جای تعجب است که دستاورد عظیم هستهای و به نتیجه رسیدن مذاکرات پرمخاطره دو ساله سرداران عرصه دیپلماسی با قدرتهای غربی، که منجر به محو تصویر ایرانهراسی و پذیرش ایران به عنوان یک قدرت تأثیرگذار منطقهای شد، نادیده انگاشته میشود و ارزش این اقدام ماندگار با بیانصافی زیر سؤال میرود. رفتارهایی از این دست نه تنها ظلم به دولت که جفا به مجموعه نظام و یک فرصت سوزی بزرگ است. همچنان که رئیس جمهوری محترم در مراسم روزملی فناوری هستهای تأکید کرد، دولت خدمتگزار افتخار داشته که در تمام مراحل مذاکره، از نظرات و تدابیر رهبری انقلاب بهرهمند شود و هیچ اقدامی در این فرآیند، بدون اخذ رأی و نظر ایشان انجام نگرفته است.
کافی است نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب و واژههایی که در توصیف عملکرد مذاکره کنندگان به کار بردهاند، بیندازیم تا روشن شود که چه کسانی در مسیر انقلاب و حفظ منافع ملی گام بر میدارند و کدام عده ناخواسته یا خدای ناکرده آگاهانه، به مقابله با دولتی که امید یک ملت بدان بسته است، میپردازند. واضح است که رهبر انقلاب به عنوان سکاندار نظام، تذکراتی را به دستگاهها ازجمله دولت میدهند تا در مسیر سیاستگذاری و برنامهریزیها خطایی رخ ندهد و دولت هم این تذکرات را میپذیرد. امری که محدود به این دولت هم نیست و شامل همه دولتها شده است. اما این تذکرات از سوی عدهای که آرزوی شکاف میان دولت و رهبری را در سر میپرورانند، دستمایه حمله به دولت قرار میگیرد و حمایتهای آشکار رهبری از قوه مجریه را نادیده میگیرند.
عجیبتر آنکه با وجود حمایتهای رهبر انقلاب از دولت یازدهم و تأکید ایشان بر حفظ انسجام و یاری رساندن همه دستگاهها به دولت برای حل مشکلات کشور بویژه مشکلات اقتصادی، همچنان شاهد هجمهها و سنگ اندازیهایی هستیم که خلاف مصالح کشور و نظرات رهبری است.
اکنون که بهار طبیعت با بهار راز و نیاز و عبادت و ماههای سرشار از فضیلت قرین گشته و در موسم گل، اعتدال بهاری، زمین را موزون و متوازن کرده، بهتر است آنان که مقابل دولت و در واقع روبهروی ملت صف کشیدهاند، دست از این رفتار غیرمنصفانه و دور از اخلاق خود بردارند و به صف ملت بپیوندند. ما امروز بیش از هر زمان دیگری به انسجام و وفاق ملی نیاز داریم تا با همدلی و همزبانی همه دستگاهها و پشتیبانی آحاد ملت، از فرصت تکرارناپذیر پسا برجام برای توسعه و پیشرفت کشور استفاده و با آشتی ملی و رفع کدورتها، امید جامعه را دوچندان کنیم. جوانان این مرزوبوم تشنه ندای صلح و دوستی از تریبونهای رسمی کشور و چشیدن طعم شیرین ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی و آموزههای دینی هستند.
ماه رجب، ماه استغفار و طلب پوزش از خدا و بازگشت به مسیر الهی است. این فرصت را برای آشتی ملی از دست ندهیم و بیندیشیم در روز واپسین که منادی فریاد میزند «این الرجبیون» آیا از فرصت عذرخواهی و بازگشت به سوی مردم استفاده کردهایم که ما را هم در زمره «رجبیون» به شمار آورند؟
نظر شما