چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶ - ۱۲:۰۲
۰ نفر

دکتر علی اکبر ولایتی: روسیه 3 مرحله مشخص تاریخی‌ به خود دیده است. اولین مرحله از زمان شکل‌گیری روسیه به عنوان یک کشور یکپارچه در دوران ایوان مخوف آغاز می‌شود و تا سال 1917 ادامه می‌یابد.

پیش از این دوران، روسیه به صورت مجموعه‌ای از امیر نشین‌های مستقل بود که همزمان با اولین پادشاهان صفوی در ایران، ایوان مخوف این امیرنشین‌ها را در قالب یک روسیه متحد سامان‌دهی کرد.

ساختار پادشاهی و تزاری روسیه تا سال 1917 و انقلاب اکتبر ادامه داشت. پس از آن و در مرحله دوم اتحاد جماهیر شوروی از مجموعه روسیه و تعدادی از کشورهای همسایه‌اش زیر چتر کمونیسم شکل گرفت.

این ساختار 73 سال تا فروپاشی شوروی در سال 90 میلادی استمرار یافت و پس از آن دوران سوم روسیه مدرن بدون کشورهای ملحق شده به آن آغاز شد. از فروپاشی شوروی 15 کشور به وجود آمد که به غیر از 3 کشور حوزه بالتیک،12 کشور آن در مجموعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (cis) جای گرفتند.

پس از فروپاشی شوروی در دوران میخائیل گورباچف، سکان رهبری روسیه به دست بوریس یلتسین افتاد که تکیه‌اش بر فدراسیون روسیه و همکاری با کشورهای مشترک‌المنافع بود.

بلوک غرب نقش زیادی در سوق‌دادن گورباچف به سمت از هم پاشیدن اردوگاه سوسیالیسم داشت و پس از آنکه تاریخ مصرف او تمام شد، در رقابت بین گورباچف و یلتسین به حمایت از یلتسین پرداخت.

بوریس یلتسین در دوران خود اهتمام جدی‌ای به روسیه– آن چنان که از یک روس ناسیونالیست انتظار می‌رفت – از خود  نشان نداد و در نهایت کنار گذاشته شد و آخرین مرحله از حیات روسیه جدید با رهبری ولادیمیر پوتین آغاز شد.

ولادیمیر پوتین به عنوان انسانی خود ساخته در شرایطی هدایت‌ کرملین  را بر عهده گرفت که پیش از آن 2 مسئولیت ریاست کا.گ.ب (سرویس جاسوسی شوروی سابق) در آلمانی شرقی و شهرداری سن پترزبورگ را بر عهده داشت.

پوتین با فروپاشی شوروی جایگاه خود را در کا.گ.ب از دست داده بود و پس از آن در دوران یلتسین طی انتخاباتی به شهرداری سن پترزبورگ رسید.

او در این مسئولیت نیز با شکست مواجه شد و پس از مدتی از سمت خود کنار گذاشته شد. پس از این دوران، پوتین در حالی که شغلی نداشت، با همکاری یکی از دوستان سابقش در کا.گ.ب به عنوان یک کارمند عادی وارد کرملین شد و با سرعت شگفت‌‌انگیزی مراتب ترقی را طی کرد تا در نهایت جانشین یلتسین شد.

پوتین مهم‌ترین هدف خود را از زمان روی کار آمدن، بازگرداندن روسیه به جایگاه قبلی خود قرار داده و تا حدود زیادی نیز موفق بوده است.

با فروپاشی شوروی، غرب و آمریکا نه تنها به دخالت در اوکراین، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان در آسیای میانه و مناطق تحت نفوذ روسیه پرداختند که حتی به دخالت در جمهوری‌های فدراسیون روسیه نیز پرداختند که ازجمله آنها، دخالت غرب در مناقشات چچن بود.

آمریکایی‌ها حتی روسیه ضعیف‌شده پس از شوروی را هم تحمل نمی‌کردند چنان که یکی ازکارشناسان آمریکایی در حوزه های راهبرد، با اشاره به وسعت 17 میلیون کیلومترمربعی روسیه پس از فروپاشی شوروی، گفته بود: «روسیه هنوز هم خیلی بزرگ است».

ادامه مدیریت یلتسین بر روسیه می‌توانست باعث افزایش بحران‌ها شود اما با ریاست جمهوری پوتین بسیاری از این بحران‌ها کنترل شد و روسیه دوباره از فروپاشی رهید.

ازجمله عواملی که موید پوتین در اداره روسیه بود، افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی بود که باعث شد بدهی‌های خارجی روسیه کاهش یابد و آزادسازی اقتصادی در روسیه با دقت پیگیری شود.

روسیه و غرب

آمریکایی‌ها در سال‌های گذشته به بهانه مبارزه با تروریسم به خاورمیانه و آسیای میانه آمدند و در نقاط مختلف این منطقه پایگاه نظامی ایجاد کردند و در بعضی از جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی دست به تحریکاتی زدند.

برای نمونه  درحالی که مردم قرقیزستان درحال تجربه دمکراسی بودند، با سامان‌دهی یک جنبش، آمریکایی‌ها کاری کردند که عسگر آقایف – رئیس‌جمهور این کشور – به روسیه فرار کند.

دخالت‌های صورت‌گرفته از سوی آمریکایی‌ها در ازبکستان به حدی بود که کریم‌اف -رئیس‌جمهور این کشور – تصمیم گرفت پایگاه نظامی آمریکا را برچیند.

اتفاقاتی از این دست باعث شد که روسای کشورهای مشترک‌المنافع با کنارگذاشتن راهبرد نزدیکی به غرب بار دیگر به سوی مسکو روی آورند.

روسیه که با آمدن پوتین اعتماد به نفسی دوباره یافته بود می‌خواست به رقابت با غرب در منطقه آسیای میانه بپردازد.

در اوکراین وابستگان به غرب، انقلاب نارنجی را دنبال کردند و روس‌ها در واکنش به سرخوشی آنها، از نخست‌وزیر حمایت کردند تا فضا را در اختیار بگیرند.

دور رقابت با طرح ایجاد سپر دفاع ضدموشکی در اروپای شرقی بین آمریکا و روسیه تند شد و روس‌ها را وادار ساخت تا در نزدیک دریای بالتیک طرح سپر دفاع موشکی خود را دنبال کنند و بعضی از سلاح‌های جدید مانند بزرگ‌ترین بمب غیرهسته‌ای جهان را به نمایش بگذارند.

روس‌ها هواپیماهای گشتی خود را به نزدیکی مناطقی فرستادند که به عنوان مناطق مورد حفاظت آمریکا شناخته می‌شدند.

رقابت روسیه و آمریکا به حوزه‌های غیرنظامی نیز کشیده شده است. چنان‌که در خبرها آمده بود روس‌ها با طراحی بهره‌گیری از موتور جت‌های سوپرسونیک قصد دارند وارد رقابت با غرب در صنعت هواپیماهای مسافربری شوند.

روس‌ها همچنین با اعزام تیم دانشمندان خود به قطب شمال و نصب پرچم خود روی آن منطقه ادعای دیگر کشورهای غربی را برانگیختند.

با ارزیابی اوضاع، می‌توان دریافت درحال‌حاضر به لحاظ نظامی و بعضی از حوزه‌های فناوری مانند فناوری فضایی بدون تردید روسیه ابرقدرتی در کنار آمریکاست. چنان‌که در تکنولوژی هسته‌ای این‌گونه است.

در علوم پایه یعنی فیزیک، شیمی، ریاضی و زیست‌شناسی نیز روس‌ها در بسیاری از قسمت‌ها از لحاظ تعداد متخصصان و پژوهش‌های صورت‌گرفته دست پیش نسبت به غرب دارد.

نزدیک‌شدن روسیه به چین در مواضع بین‌المللی که هم به‌صورت دوجانبه و هم در قالب پیمان همکاری‌های شانگهای دیده می‌شود، در مجموع توانایی رقابت روسیه با غرب و به ویژه آمریکا را در آینده افزایش داده است.

اما باید در نظر داشت که دولت کنونی روسیه بیشترین اهتمام خود را بر امنیت روسیه و به ویژه تمامیت ارضی و مرزی آن قرار داده است تا بتواند از هم‌گسیختگی به وجود آمده از فروپاشی شوروی را جبران کنند.

بنابراین در مقاطع مختلف پس از فروپاشی روسیه در برابر غرب کوتاه آمده است تا بر مشکلات داخلی خود چیره شود. با این حال، ادامه همراهی روسیه با غرب در برخی از مواضع نشان می‌دهد که روسیه در سیاست خارجی خود ظرافت‌های لازم را رعایت نمی‌کند. مثال روشن در این مورد، به تعویق‌انداختن‌های مکرر تکمیل نیروگاه بوشهر است.

این تأخیرهای مکرر که می‌تواند نشان دهندة عدم مقاومت روسیه در برابر غرب باشد، چهره این کشور را به عنوان یک شریک تجاری – صنعتی و تکنولوژیک در افکار عمومی خدشه‌دار می‌سازد.

این تعبیر که روس‌ها از تکمیل یک نیروگاه مطابق استانداردهای بین‌المللی بر نمی‌آیند، در شرایطی که موضوع ساخت نیروگاه‌ها، محل رقابت قدرت‌های هسته‌ای است می‌تواند اعتبار روسیه را در جهان سوم و میان کشورهای اسلامی مورد خدشه قرار دهد.

نگاه بلندمدت و راهبردی در سیاست خارجی روسیه ضرورت همکاری با یک قدرت منطقه‌ای باثبات در منطقه اثرگذار خاورمیانه را به نمایش می‌گذارد که بی توجهی جدی به این ظرافت‌ها بخشی از ضعف‌های سیاست خارجی روسیه است.

روسیه و خزر

خزر به عنوان یک دریای  بسته، مهم‌ترین دریاچه جهان است که هم به لحاظ ژئوپلتیکی و هم از جهات زیست محیطی و اقتصادی از موقعیتی ممتاز برخوردار است. موقعیت این دریاچه در حد وسط 2 منطقه حساس آسیای میانه و خاورمیانه، محصولات اقتصادی بی‌نظیر آن مانند خاویار و منابع استخراج نشده نفت و گاز آن، همه بر اهمیت این دریاچه می‌افزایند.

در دوران شوروی سابق استفاده از این دریاچه بین ایران و شوروی مشترک بود که با فروپاشی شوروی این دریاچه با 5 همسایه مواجه شد و از آن زمان ضرورت بستن یک قرارداد حقوقی جدید برای بهره‌برداری از این دریاچه احساس می‌شد.

مواضع  روسیه در این مورد چنان‌که اظهار شده است، این است که سطح دریا و حمل و نقل در آن به صورت آزاد و بین‌المللی و محدود بین همسایگان باشد. در مورد بستر دریا نیز هیچ کدام از همسایگان مخالفتی با تقسیم امکان بهره‌برداری از بستر ندارند، بلکه در مورد سهم هر کدام از اعضا اختلاف نظرهایی وجود دارد.

در سال‌های اخیر همه همسایگان دریای خزر بر این نکته تأکید دارند که بلاتکلیفی در وضعیت حقوقی دریای خزر زیان‌آفرین است، بنابراین اجلاس آتی سران کشورهای همسایه خزر می‌تواند گام بلندی برای نیل به این هدف باشد.

چنان‌که قبلا اجلاس‌هایی با این سطح و این برنامه‌ریزی شکل نگرفته است. فدراسیون روسیه می‌خواهد خزر، منافع آن و تأثیرش بر امنیت این کشور کاملا مشخص، شفاف و قابل محاسبه باشد.

از جمله نقاط اشتراک نظر ایران و روسیه در مورد خزر این است که حضور نیروهای بیگانه را در خزر مضر می‌بینند. هر دو کشور مجدانه مخالف حضور نیروهای غیر همسایه در این منطقه هستند.

بر این اساس، شکل‌گیری یک قرارداد جامع و مرضی‌الطرفین در مورد موازین حقوقی دریای خزر باعث می‌شود از بحران احتمالی امنیتی در منطقه – که می‌تواند ناشی از دخالت قدرت‌های غیرهمسایه در منطقه باشد – جلوگیری شود.

همشهری دیپلماتیک
نیمه مهر 86

کد خبر 33056

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز