روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش با تيتر«دنياي وارونه!»نوشت:
شايد هنوز نتوانستهايم درك دقيقي از وضعيت روابط بينالمللي را در جامعه خود جا بيندازيم، به همين دليل برخي گمان ميكنند كه روابط بينالملل هم چيزي شبيه روابط دو نفر براساس اخلاق و انصاف يا قانون است. البته اين به آن معنا نيست كه اين روابط نيز بهطور كامل هركي هركي است، ولي در هر حال نسبت به واقعيت اين روابط نبايد خيلي خوشبين بود. براي فهم ماجرا بد نيست كه چند خبر را در كنار يكديگر مرور كنيم.
١- اجلاس كشورهاي اسلامي در بيانيه پاياني خود ايران را متهم به حمايت از تروريسم و دخالت در امور داخلي كشورهاي منطقه كرده است.
٢- چند روز پيش خبري منتشر شد مبني بر اينكه «باب گراهام، سناتور سابق امريكايي و فرماندار فلوريدا در مصاحبهاي گفت: كاخ سفيد به زودي اسنادي را منتشر ميكند كه مشخص ميكند برخي اعضاي ارشد كاخ پادشاهي عربستان در تامين و كمك مالي و حمايت مستقيم براي انجام حملات تروريستي ١١ سپتامبر ٢٠٠١ دست داشتهاند. اين اظهارنظر از سوي اين سناتور سابق امريكايي كه هنوز از سوي كاخ سفيد تاييد نشده پس از آن مطرح شد كه وي سالها براي افشاي اين اسناد و علني كردن آنها با مقامهاي امريكايي درگيري داشته است. گراهام به خبرنگاران گفت: برت هولمگرن، مشاور ارشد سياسي معاون اوباما در امور امنيت ملي گفته كه بازبيني
٢٨ صفحه از اين گزارش محرمانه كه ويرايش شده است، به زودي صورت ميگيرد.»
٣- يك دادگاه امريكايي حكمي را صادر كرده است كه بر اساس آن ايران را محكوم به پرداخت نزديك به ١١ ميليارد دلار بابت ماجراي ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ كرده است. «جورج دنيلز» قاضي دادگاه نيويورك امريكا حكمي غيابي را صادر كرده است كه براساس آن ايران بايد به خانوادههاي قربانيان انفجار مركز تجارت جهاني و پنتاگون در ماجراي ١١ سپتامبر پول پرداخت كند.
٤- پذيرش رسمي پرداخت هديه يا همان رشوه از سوي عربستان سعودي به نخستوزير مالزي به مبلغ ٦٨١ ميليون دلار!
٥- كشته شدن هزاران تن از مردم يمن بر اثر حملات هواپيماهاي عربستان به مردم آن كشور.
٦- تقريبا همه تروريستهاي ١١ سپتامبر از اتباع عربستان بودند و بعضا روابط نزديكي باواسطه با خانواده سلطنتي داشتهاند.
٧- قريب به اتفاق تروريستهاي موجود متاثر از افكار وهابيون و سلفيهاي حاكم در عربستان سعودي هستند و از همه مهمتر اينكه اين گروهها در طالبان افغانستان ريشه دارند كه به وسيله سعوديها و اماراتيها تاسيس و تقويت شدند و نطفه تروريسم اسلامي را در آن كشور منعقد كردند.
با اين ملاحظات در اين دنياي وارونه چه ميتوان كرد؟ آيا يكتنه بايد در برابر آنان ايستاد؟ آيا اين ايستادگي منجر به نتيجه خواهد شد يا نوعي عمل انتحاري است؟ آيا بايد در برابر اين نظام و ساختار ظالمانه كوتاه آمد و به آن تن داد؟ در اين صورت هويتي براي ما باقي نميماند كه ارزش ادامه داشته باشيم. بنابراين هر دو حالت ماجرا غيرقابل دفاع است. تنها راهي كه ميماند اتخاذ يك راهبرد دووجهي است. در درجه اول تقويت قدرت ملي كشور است. وقتي از قدرت ملي سخن ميگوييم، همه جوانب و مولفههاي سازنده قدرت مدنظر است. قدرت نظامي، قدرت اقتصادي، قدرت سياسي، قدرت مديريت و قدرت دموكراسي و نيز جمعيت و فرهنگ كه همگي مولفههاي ضروري و تشكيلدهنده قدرت هستند. كره شمالي حتي اگر به لحاظ قدرت نظامي پيشرفته باشد، به دليل ضعف در قدرت اقتصادي، ديريا زود سر تسليم فرو ميآورد. بنگلادش هرچند جمعيت زيادي دارد، ولي در موقعيتي نيست كه از اين نيروي انساني استفادهاي را كه ژاپن ميكند، داشته باشد. تناسب ميان وجوه و مولفههاي قدرت شرط لازم براي حضور مستقل و كارآمد در اين نظام بينالملل ناعادلانه است.
نكتهاي كه اهميت دارد، اين است كه كسب برخي مولفههاي قدرت، هزينه چنداني ندارد. تقويت قدرت نظامي و حتي اقتصادي زمانبر و پرهزينه است، ولي قدرت سياسي مبتني بر دموكراسي و آزادي و نيز تقويت بنيانهاي فرهنگي نه تنها هزينه چنداني ندارد، بلكه به كاهش هزينههاي ديگر هم منجر خواهد شد. بنابراين قدرت مبتني بر دموكراسي يكي از مولفههاي مهم قدرت است و نقش بازدارنده در خصومت نظام بينالملل عليه كشور دارد.
وجه ديگر اين راهبرد، اتخاذ تصميم مطابق منافع ملي كشور است. قرار نيست كه يك كشور هزينه و بار اصلاح جهان را بر دوش بكشد. حتي اگر اين كشور قدرتمندترين كشور دنيا هم باشد، ناتوان از كشيدن اينبار سنگين است. بنابراين بايد حتيالمقدور در موضوعاتي حساسيت به خرج داد كه مرتبط با منافع ملي كشور است. چگونگي اين حساسيت نيز بايد از خلال گفتوگو و بحث عمومي و آزاد شكل بگيرد. در واقع سياست خارجي بايد به موضوعي فراجناحي و فراحزبي تبديل شود، زيرا درباره منافع ملي نميتوان رقابت داخلي كرد. بدون رسيدن به تفاهمي عمومي در مسائل اصلي منافع ملي، ممكن نيست كه بتوانيم يك سياست خارجي اصولي و موثر داشته باشيم و در مقابل اين نظام بينالملل و دنياي وارونه سربلند بيرون آييم.
- تفرقه افکنی جاده صاف کن تروریسم و صهیونیسم
سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
دولت تدبیر و امید روزهای پرکاری را در عرصه تعاملات دیپلماتیک و روابط بینالملل میگذراند که بدون شک میتوان آن را متأثر از به فرجام رسیدن مذاکرات ایران و قدرتهای غربی دانست. به بیان دیگر یکی از دستاوردهای قابل مشاهده «برجام»، افزایش تعاملات بینالمللی ایران با کشورهاست که برای نمونه فقط در همین روزهای اخیر با تراکم دیدارهای بینالمللی مقامات کشورمان با همتایان خارجی خود مواجه بوده و هستیم. آغاز هفته گذشته با سفر رئیس جمهوری قزاقستان به کشورمان آغاز شد و متعاقب آن هیأت بلندپایه ایتالیایی مذاکرات فشرده و گستردهای با مسئولان کشورمان داشتند و در نهایت هفته پرکار دیپلماسی همه جانبه رئیس جمهوری با سفر آقای روحانی به ترکیه و سخنرانی در نشست سازمان همکاریکشورهای اسلامی پایان یافت.
در این میان باز شدن باب گفتوگو و اولویت یافتن آن در دکترین دیپلماسی دولت تدبیر و امید، فرصت ارزشمندی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. تردیدی نیست که آنچه موجب موفقیت برجام شد، باز شدن باب گفتوگو و پذیرفتن حل مشکلات در چارچوب مذاکره میان ایران و قدرتهای جهانی بود و در این فرآیند، مشخص شد که تصویر جعلی «ایران هراسی» اصالت و اعتباری ندارد و از رهگذر «گفتوگو» خط بطلان بر این نقش مجعول کشیده شد.
رئیس جمهوری از فرصت گردهم آمدن سران کشورهای اسلامی هم نهایت بهره را برد تا به کشورهای مسلمان بگوید الگوی ابطال «ایران هراسی» میتواند تکرار شود و با گفتوگو، تعامل و تفاهم کشورهای اسلامی میتوان گام مؤثری در جهت «اسلام هراسی» برداشت. امروز درد مشترک جهان اسلام شبح زشت تروریسم و افراطیگری است که منجر به «اسلام هراسی» در سطح جهان شده است و باید با وحدت و همدلی ملل مسلمان برای درمان این درد دست به کار شد.
سیاست شفاف جمهوری اسلامی ایران در منطقه، از ابتدا بر حمایت از مظلومان و مقاومت در برابر تجاوز و دخالتهای بیگانگان بوده و در این مسیر صادقانه گام برداشته و اصول و معیارهای خود را وجهالمصالحه ارتباطات پشت پرده نکرده است. متأسفانه یکی از نقاط ضعف برخی سردمداران کشورهای اسلامی، اعمال معیارهای دو گانه در برخورد با پدیده شوم تروریسم و جنگ است. واقعیتی که رهبر معظم انقلاب هم در دیدار رئیس جمهوری قزاقستان بر آن تأکید کردند و فرمودند: «برخی قدرت هاو بویژه امریکا در ادعای مبارزه با تروریسم صادق و جدی نیستند... و برای توجیه برخوردهای دوگانه خود، تروریسم را به دو نوع خوب و بد تقسیم میکنند.»
باید توجه کنیم که نفوذ گفتمان مقاومت جمهوری اسلامی نه فقط در قدرت سخت و بازدارنده آن، که در قدرت نرم و رفتار صادقانه ایران در مقابل افراطیگری بوده است. بر خلاف تقسیم بندی «تروریسم خوب و بد» جمهوری اسلامی در این زمینه و حمایت از مظلومان منطقه سیاست و معیار واحدی داشته و همین مسأله موجب گسترش نفوذ گفتمان جمهوری اسلامی شده است.
پیام روحانی هم برای کشورهای مسلمان شفافیت در سیاستگذاری و گسترش همبستگی از طریق اخوت اسلامی بود. یعنی به جای توقف در نقاط افتراق و اختلاف نظرها، با تأکید بر اشتراکات و تعمیق آن بتوان پیام صلح و دوستی را از سوی کشورهای مسلمان به جهانیان منعکس کرد.
هویت اسلامی ما مبتنی بر دین، تاریخ و فرهنگ مشترک، امروز نیازمند بازسازی و نوآفرینی است. هویت نوین جهان امروز باید «صلح و مذاکره» باشد و اگر کشورهای مسلمان بتوانند هویت دیرین خود را در روزگار جدید سازگار با این خواست جهانی، بازتعریف کنند، میتوان به مبارزه با خشونت و افراطیگری امیدوار بود. واقعیت آن است که کانون و خاستگاه افراطی گری و خشونت ورزی، امروز مدارس و حوزههای وهابیت است که به جای صرف درآمدهای سرشار نفتی در مسیر مقابله با تروریسم، آن را در جهت تقابل با قدرت منطقهای ایران و تنش آفرینی و باج دهی به کشورهایی میکند که علیه ایران موضعگیری کنند و این سیاست غلط دقیقاً در راستای منافع مخالفان اسلام، بویژه صهیونیست هاست.
فراموش نکنیم که فلسفه تشکیل سازمان همکاری کشورهای اسلامی حمایت از مردم فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی بوده که متأسفانه از متن به حاشیه رانده شده و اگر رفتارهای دو گانه برخی کشورها نبود، امروز دامنه جنگ، خشونت، ناامنی و تجاوز در این منطقه این چنین گسترده نمیشد. این درد را به کجا باید برد که اگر دیروز سوگوار مردم مظلوم فلسطین و غزه بودیم، امروز مصیبت مردم بیپناه یمن، بحرین و سوریه و عراق هم، بر داغ دل مسلمانان افزوده است. بررسی رفتار عربستان سعودی در مواجهه با قدرت انکارناپذیر ایران، نشان میدهد که سردمداران سعودی با اتخاذ سیاستی غلط و پراشتباه در قبال ایران، خود به عنوان عامل اختلاف افکنی و تفرقه عمل میکنند و این رفتار نتیجهای جز آب به آسیاب دشمنان اسلام ریختن ندارد.
جوسازی ها، تخریبها و تطمیعهای دولت عربستان باعث شد تا در نشست سازمان همکاری کشورهای اسلامی، حاشیه بر متن غلبه کند و در کنار محکوم کردن اعمال تروریستی و ضد حقوق بشری رژیم صهیونیستی که اساساً فلسفه تشکیل این سازمان هم جز این نبوده و رئیسجمهوری هم در سخنرانی خود آن را اولویت جهان اسلام برشمرد، مسائل دوجانبه در بیانیه پایانی گنجانده شود. به این ترتیب شاهد بیانیهای جانبدارانه و غیر واقعی بودیم که در نهایت با تلاش و جدیت دکتر روحانی و هیأت ایرانی از قرائت آن در نشست پایانی جلوگیری شد. به هرحال با وجود جوسازیهای عربستان سعودی و به انحراف کشاندن هدف اصلی تشکیل سازمان همکاری کشورهای اسلامی، روحانی در سفر استانبول کوشید چهره مخدوشی را که رسانههای تفرقه افکن به عنوان یک «امپراتوری توسعه طلب» از ایران ترسیم میکنند، تصحیح کند و ثابت کرد «صلح و ثبات» در منطقه با گفتمان جمهوری اسلامی قرابت بیشتری دارد. مبتکر نظریه «جهان عاری از خشونت» در مجمع عمومی سازمان ملل، این بار هم اراده خود را برای دستیابی به صلح پایدار به رخ جهانیان کشید.
- ایران و اروپا در مرحله انتخاب
سیدعلی خرم . استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
جمهوری اسلامی ایران از نظر داخلی و خارجی در آستانه انتخاب دوستان خود و تعامل سازنده با جهان طبق دستورالعمل سند چشمانداز ٢٠ساله قرار دارد. فضای پس از توافق هستهای، این موقعیت «انتخاب» را به وجود آورده است که میتواند با پتانسیل «نقش منطقهای بینالمللی ایران» ترکیب شود و دوستانی باارزشتر و پرنفوذتر در جهان و تکمیلکننده منافع و امنیت ملی کشورمان به ما معرفی کند و در دسترس دستاندرکاران سیاست خارجی ایران قرار دهد. در میان قدرتهای تأثیرگذار بینالمللی که قطعا آمریکا، اروپا، روسیه، چین و ژاپن خواهند بود، باید حداقل با برخی روابط نزدیک و دوستانه داشت و با بقیه اگر روابطی دوستانه نمیتوانیم داشته باشیم، حداقل نباید اجازه خصمانهشدن روابط را داد.
این نقطه حداقلی، الزامی است که میتوان برای حفظ منافع و امنیت ملی کشور و جلب حمایت برای اهداف منطقهای ایران رعایت کرد. نیاز به هوشمندی زیادی نیست که در صورت اتخاذ سیاستهای تنشزا و بهاصطلاح تهاجمی، قدرتهای بینالمللی قادرند علیه منافع و امنیت ملی ایران همداستان شوند. وقایع بعد از انقلاب و بهویژه در دوران دولتهای نهم و دهم، این را بهخوبی نشان داده است و تاریخ قدرتهای مطرح جهان نظیر ژاپن و چین نیز به ما میآموزد هنگامی که آنها سیاستهاي تعامل سازنده را برگزیدند، توانستند خود را از نظر اقتصادی و صنعتی احیا کنند و در صف کشورهای پیشرفته و قدرتمند جهان قرار گیرند. بنابراین «انتخاب دوستان» برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم و در نقطه عطف قرار دارد. تصور اینکه ایران بتواند فقط به روسیه و چین تکیه کند، تصوری مخدوش و گمراهکننده است و در ذات با اهداف انقلاب یعنی سیاست «نه شرقی نه غربی» در تضاد است.
بیشک دوستی آگاهانه و انتخابگر با هردو جناح شرق و غرب به ترتیبی که بتواند تأمینکننده منافع و امنیت ملی کشور باشد، تأمینکننده اهداف انقلاب بوده است. اکنون و با سفر خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در آستانه انتخاب یکی از دوستان و شرکای قابل اتکا در میان قدرتهای بینالمللی و تأثیرگذار قرار گرفتهایم. اتحادیه اروپا هم همین شرایط را در مورد جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای تأثیرگذار آزمایش میکند. این انتخاب قبلا بین اروپا و بسیاری از کشورها مانند ژاپن، چین، روسیه، هند، ترکیه، اعراب تا برزیل، آفریقایجنوبی و... صورت گرفته است. برای مثال، ترکیه برای تعامل سازنده با اروپا و ورود به این اتحادیه، نزدیک به چهار دهه است تلاش میکند.
بسیاری از اخم و تخمها بین اتحادیه اروپا و ترکیه صورت گرفته و اگرچه ترکیه هنوز نتوانسته بهعنوان عضو، وارد اتحادیه اروپا شود، ولی تأثیرات فراوانی در صحنههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و صنعتی از اروپا گرفته و متقابلا تأثیراتی بر سیاستهای اروپایی گذاشته است. اقتصاد و صنعت ترکیه با ارتباط با اقتصاد و صنعت اروپا توانسته جزء اقتصادهای نوظهور جهان قرار گیرد و از بالاترین استانداردها برای صادرات برخوردار شود. این دومین سفر رسمی خانم موگرینی در فضای پس از توافق هستهای برجام است. دو طرف اروپایی و ایرانی باید همت کرده و پایههای روابط مستحکم و تکمیلکننده در سطح منطقهای و جهانی را پیریزی کنند. در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ما بهطور دوجانبه روابط خوبی با ایتالیا، فرانسه، اتریش، آلمان و... برقرار کردهایم.
اکنون وقت آن است با مجموعه ٢٨ کشور اتحادیه روابطمان را گسترش دهیم و طرفین از مواهب آن برخوردار شوند. بخشی از این راه در دوران دولتهای هفتم و هشتم بین ایران و اروپا تبادل نظر شده و روی ایجاد دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در ایران به مشابهت سفارت کشورمان در اتحادیه اروپا، توافق اصولی شده است. بحثهای گستردهای بین دو طرف در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و صنعتی صورت گرفته که اکنون میتواند در وقت صرفهجویی کند. اتحادیه اروپا در مسائل سوریه، اکنون مواضع ایران را بهتر درک میکند و قانع شده پافشاری بر حذف رأس حکومت سوریه، وقایعی نظیر عراق و لیبی را بهوجود میآورد که خود معضل بزرگتری است بنابراین باید بر مبارزه با تروریسم بهجای بحث انحرافی سرنگونی بشار اسد، تکیه کرد و تکلیف رأس حکومت را به مردم سوریه واگذار کرد که در پروسه دموکراتیک شخص موردنظر خود را انتخاب کنند. خطری که جهان و ازجمله اروپاییها را بهوضوح تهدید میکند، خطر افراطیگری کور و تروریسم است که با یک اراده و همت جهانی، میتوان بر آن فائق آمد و جمهوری اسلامی ایران نشان داده در تئوری و در عمل، شریک قابل اتکای اروپا میتواند باشد.
- نقطه، صفحه قبل
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
آقای ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی کشورمان بعد از دیدار خصوصی با «جکلو» وزیر خزانهداری آمریکا که بدون حضور خبرنگاران و پشت درهای بسته! صورت گرفته بود، روز گذشته در مصاحبه با تلویزیون بلومبرگ تصریح کرد که «برجام تاکنون تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است» و توضیح داد که امکان دسترسی به 100 میلیارد دلار داراییهای مسدود شده را نداریم و ممنوعیت همکاریهای بین بانکی موسوم به «مبادلات چرخهدار- U-TURN» به ایران اجازه استفاده از خدمات دلاری در مبادلات خارجی را نمیدهد و بانکهای اروپایی نیز کماکان نگران نقض قوانین آمریکا و مواجه شدن با جریمههای سنگین هستند و...
تأکید صریح آقای دکتر سیف بر بیفرجام بودن برجام بدون اعتراف ایشان نیز به وضوح قابل درک بود و پایان خسارتآفرین آن بارها همراه با ارائه اسناد و شواهد غیرقابل تردید از سوی منتقدان دلسوز گوشزد شده بود ولی دولت محترم به جای بررسی نظرات مستند منتقدان و پیشگیری از فاجعهای که امروزه خود به آن اعتراف میکند، منتقدان را با ملامتهای آمیخته به ناسزا، نواخته و باور نداشت که این بار کج مانند همه بارهای کج دیگر، هرگز به مقصد نمیرسد که نرسید. اما، جلوی ضرر، از هر کجا که گرفته شود، «سود» است و در این باره گفتنیهایی هست!
1- اظهارات رئیس کل بانک مرکزی اگرچه بیان یک واقعیت محسوس و ملموس است و از بی نتیجه بودن نزدیک به سه سال مذاکره هستهای دولت محترم و هزینههای سنگینی که به کشور تحمیل شده حکایت میکند ولی اعتراف ایشان «کامل» نیست و فقط اشاره به بخشی از یک واقعیت تلخ است. ایشان میفرمایند؛ برجام تاکنون «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است که باید گفت؛
اولاً؛ هیچ دستاورد دیگری در سایر عرصهها نیز نداشته است، و البته طبیعی است که آقای سیف تنها درباره حوزه مسئولیتی خویش که «اقتصاد» است اظهارنظر کرده است.
ثانیاً؛ برجام نه فقط هیچ دستاوردی نداشته است، بلکه خسارتهای فراوان و در بسیاری از موارد، غیر قابل جبران نیز به دنبال داشته است که به نمونههایی از آن اشارهای گذرا - اما مستند- خواهیم داشت.
2- تصور این که بعد از بینتیجه بودن برجام و سه سال مذاکره فشرده و پرهزینه، اکنون به «نقطه آغاز» بازگشتهایم، تصوری خطا و به دور از واقعیت است. به بیان دیگر، گزاره معروف «نقطه، سر خط» گویای شرایط کنونی ما نیست، بلکه دهها و شاید صدها گام از نقطه شروع مذاکرات هستهای در دولت یازدهم، به عقب نیز برداشتهایم و گویاترین گزاره برای توصیف شرایط کنونی، «نقطه، صفحه قبل»! است. چرا که؛ بسیاری از امتیازات نقد را سخاوتمندانه! به حریف واگذار کردهایم و اکنون با دستهای تقریباً خالی به نقطه کنونی رسیدهایم. بیش از 12 هزار سانتریفیوژ را از چرخه غنیسازی خارج کردهایم. تحقیق و توسعه برای غنیسازی را در فردو متوقف کردهایم. قلب رآکتور اراک را بیرون آورده و برای آن که هرگز قابل بازگشت نباشد، با بتن پر کردهایم، 9700 کیلوگرم از دههزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده، زیر 5 درصد را که طی ده سال با تلاش دانشمندان هستهای کشورمان به دست آورده بودیم از کشور خارج کردهایم و... همه این امتیازات را قبل از شروع مذاکرات هستهای دولت یازدهم، در اختیار داشتیم و اینکه گفته میشود، اگر آمریکا به تعهداتش عمل نکند، ما نیز، امتیازات داده شده را پس میگیریم، بیشتر به یک شوخی- البته بیمزه- شبیه است. زیرا بسیاری از آنچه که از دست دادهایم قابل بازگشت نیست و یا، دست کم آن که به آسانی قابل بازگشت نیست و بازگشت آن با هزینههای سنگین و صرف وقت چندین ساله همراه است که به هر حال بازگشت تنها راه است.
3- دولت محترم طی سه سال گذشته تقریبا همه تلاش خود را به مذاکرات هستهای اختصاص داده بود تا آنجا که گفته میشد، دولت در وزارت خارجه، خلاصه شده است و تنها دستور کار وزارت خارجه نیز مذاکرات هستهای است و هرگاه به کمتوجهی دولت نسبت به سایر مشکلات و مسائل موجود و مخصوصا مشکلات اقتصادی و معیشتی انتقاد و اشارهای میشد، آقای دکتر روحانی حل همه مشکلات، حتی آب خوردن مردم را هم به نتیجه مذاکرات هستهای موکول میکرد و نتیجه آن که رکود سنگین، سختی معیشت، گرانی و تورم سرسامآور، افزایش 3 برابری نقدینگی از 460 هزار میلیارد تومان - آغاز به کار دولت محترم - به هزار و یکصدهزار میلیارد تومان، توقف تولید و... به مردم تحمیل شد. این خسارتهای سنگین را هم باید به سایر پیآمدهای خسارتآفرین برجام افزود.
4- دولت یازدهم در سیاست خارجی هم نه فقط موفقیت قابل اعتنایی نداشته است بلکه به عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران و اعتبار مردم این مرز و بوم در عرصه بینالمللی نیز آسیبهای جدی وارد کرده است که خود حدیث مفصلی است و شرح آن را به فرصت دیگری موکول میکنیم و در این وجیزه فقط به بیانیه اخیر اجلاس سران کشورهای اسلامی در اسلامبول اشاره میکنیم. در این اجلاس، بسیاری از سران کشورهای اسلامی که از مواضع دولت آقای روحانی و سیاست خارجی آن، پیام «وادادگی» دریافت کردهاند، با این توهم که ایران اسلامی از جایگاه انقلابی خود فرود آمده است، جرأت پیدا کرده و به خود اجازه میدهند در مقابل دریافت رشوه از آلسعود فکسنی و نوکرصفت محکومیت جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان را در بیانیه پایانی اجلاس بگنجانند و جناب روحانی به جای ترک اجلاس، فقط از حضور در جلسه اختتامیه خودداری میکند ...
5- و اما، سخن اصلی در این نوشته، پیشگیری از ادامه خسارتهای فراوانی است که بعد از 3 سال مذاکرات پرهزینه هستهای و با رسیدن به نقطه کنونی متحمل شدهایم، چگونه؟! اولین گام در این راه، پذیرش این واقعیت غیرقابل انکار است که آمریکا به هیچیک - تاکید میشود هیچیک- از تعهدات خود پایبند نبوده است و در مقابل امتیازات نقدی که دریافت کرده است فقط چند وعده نسیه داده است که این وعدههای نسیه را هم امروزه یکی بعد از دیگری پس میگیرد. آیا کسی که از اندک واقعبینی برخوردار باشد، میتواند این واقعیت تلخ را انکار کند؟ پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است. ولی متاسفانه دیده میشود، برخی از همراهان ناهمراه دولت محترم که به هر علت - از جمله پیوندهای نه چندان ناشناخته - حاضر نیستند دست از همراهی آمریکا و یا به بیان دقیقتر دست از کاسهلیسی آمریکا بردارند، از هماکنون تلاش گستردهای را برای تغییر صورت مسئله آغاز کردهاند. از جمله آن که، بلافاصله بعد از اظهارات صریح آقای سیف که «برجام تقریبا هیچ دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است»، از یکسو، اظهارات ایشان را سانسور کرده و از سوی دیگر حجم انبوهی از به اصطلاح تحلیل و تفسیرهای من درآوردی را روانه رسانهها کردهاند که مگر قرار بود، برجام مشکلات اقتصادی را حل کند؟!
این شارلاتانیزم رسانهای در حالی است که؛
الف: همین جماعت در اولین روز بعد از اجرایی شدن برجام، تیترهای اول رسانههای زنجیرهای و تحت اجاره خود را به آغاز رونق اقتصادی و خروج از تحریم اختصاص داده بودند. و به عنوان نمونه - فقط نمونه - روزنامه ایران با تیتر درشت در صفحه اول خود از «فروپاشی تحریم» خبر داد! روزنامه ابتکار تیتر زد که «تحریمهارفت»! روزنامه اعتماد از «صبح بدون تحریم»! خبر داد، روزنامه قانون با تیتر درشت نوشت «خلاص شدیم»! روزنامه شرق در تیتر تمام صفحه خود آورد «اینک بدون تحریم»! وقایعاتفاقیه تیتر زد «یک روز خوب برای دنیا»! و...
ب: آقای رئیسجمهور؛ از برجام با عنوان «آفتاب تابان» یاد کرد و پیروزی دولت در رفع تحریمها را «دستاورد بزرگ» نامید! و تاکید کرد که برجام، سرمایه میآورد، مشکلات را حل میکند! اشتغال میآفریند! عزت و احترام ملت ایران را در پی دارد! برجام آغاز حرکت شتابان اقتصادی کشور است! موفقیت 23 تیر، نتیجه دعای سحرخیزان ماه رمضان بود! مردم آثار مثبت و موفقیتآمیز برجام را قدم به قدم لمس میکنند! برجام یک آفتاب تابان است، وقتی که فردی چشمش را ببندد میگوید که شب است و او باید چشمش را باز کند و ببیند که برجام آفتاب است! و...
ج: حالا باید از رئیسجمهور محترم پرسید آیا شارلاتانهایی که امروزه ادعا میکنند «مگر قرار بود برجام گشایش اقتصادی بیاورد که اگر نیاورده باشد، ناکام و نافرجام تلقی شود»؟! در پی فریب دولت محترم و ادامه راه خسارتآفرینی که تاکنون دنبال شده است، نبوده و نیستند؟! و آیا اولین گام موثر و ضروری رئیسجمهور محترم آن نیست که این دروغپردازان کاسهلیس را از اطراف خود براند و سپس با نگاهی واقعبین برای پیشگیری از ادامه خسارتهای فاجعهبار، چارهاندیشی کند؟
6- و اما، مگر نه این که قرار بود اگر هر یک از طرفین توافق هستهای تعهدات خود را زیر پا بگذارند، طرف مقابل نیز اقدامات انجام شده را بازپس گیرد و از ادامه همکاری خودداری ورزد؟ اگر اینگونه بوده است - که هست - و اساسا هر پیمان و توافقنامهای تنها با پایبندی طرفین توافق قابل ادامه است، اکنون نوبت جمهوری اسلامی ایران است که اولا؛ ادامه همکاری در اجرای تعهداتی که برعهده گرفته بود را متوقف کند و ثانیا؛ اقدامات انجام شده را که قرار بود بازگشتپذیر باشند، به حالت اولیه بازگرداند!
دولت محترم، متاسفانه و علیرغم توصیهها و هشدارهای دلسوزان، بیآن که تضمین محکم و غیرقابل تغییری از حریف بگیرد، بسیاری از تعهدات خود را به صورت کاملا یکجانبه و به گونهای که قابل بازگشت نیست، عملیاتی کرده است، که این اقدامات شتابزده و برخاسته از اعتماد بیعلت به حریف اگرچه خسارات فراوانی در پی داشته است ولی میتواند - و باید - با ازسرگیری فعالیتهای متوقف شده جبران شود.
و از سوی دیگر، انتظار آن است دولت محترم ضمن از سرگیری فعالیتهای متوقف شده، رسما اعلام کند که از انجام تعهدات بعدی نظیر اجازه بازرسی از تاسیسات هستهای، خودداری کرده و به غنیسازی نامحدود که NPT آن را حق کشورهای عضو دانسته است ادامه خواهد داد و...
و بالاخره دولت محترم باید مطمئن باشد که درصورت انجام این اقدامات انقلابی، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، و به قول هفتهنامه آمریکایی «ویکلی استاندارد» تمام رؤسایجمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در یک نقطه با امام خمینی(ره) اشتراک نظر دارند و آن، این که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
نظر شما