اینها اظهارات دختر جوانی است که به همراه خواستگار خود به اتهام قتل پدرخواندهاش در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
روز هفدهم دیماه 84، زمانی که دختر زوج سالخوردهای برای دیدن والدینش از اروپا به ایران بازگشت، متوجه مسمومیت شدید پدر و مادر خود شد و هر دوی آنها را به بیمارستان لقمان الدوله منتقل کرد.
در حالی که معاینات اولیه پزشکان نشان میداد این زوج دچار مسمومیت مرموزی شده اند، تلاش برای نجات آنها آغاز شد، اما مرد سالخورده روی تخت بیمارستان جان خود را از دست داد.
شکایت از دختر خوانده
بهدنبال مرگ مرد سالخورده، در حالی که پزشکان توانسته بودند همسر وی را از مرگ نجات دهند، وی پس از مرخص شدن از بیمارستان خود را به مأموران پلیس رساند و مدعی شد عامل مرگ همسرش، دختر خواندهاش و جوان مورد علاقه او بودهاند.
این زن در توضیح ماجرا گفت: پس از رفتن دخترم به اروپا، من و همسرم به همراه دخترخوانده 20 سالهمان با هم زندگی میکردیم تا اینکه یک روز من و شوهرم پس از خوردن سوپی که دخترخواندهام برایمان آورده بود بیهوش شدیم.
وقتی چشمانمان را بازکردیم، خواستگار دخترخواندهمان را دیدم ولی او با تهدید 3 روز به ما آبمیوه و سوپ مسموم خوراند که به مرگ شوهرم منجر شد.
پس از اظهارات زن میانسال، ماجرا به بازپرس ویژه قتل تهران گزارش شد و به دستور وی دخترخوانده 20 ساله و خواستگار او به نام صابر دستگیر شدند.
متهمان در بازجوییها مدعی شدند از مدتی پیش به همدیگر علاقه داشتند و برای رسیدن به یکدیگر تصمیم به مسموم کردن پدر و مادرخوانده دختر جوان گرفتند.
با این اعترافات بود که پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و دخترخوانده و پسر مورد علاقهاش صبح مقابل قاضی عزیزمحمدی و 4 مستشار دادگاه پای میز محاکمه رفتند.
در این جلسه پس از بیان کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، همسر مقتول که از این ماجرا جان سالم به در برده بود بهعنوان شاکی پرونده گفت: دخترم توسط صابر اغفال شد و من از او شکایتی ندارم، اما به نمایندگی از اولیایدم برای صابر قصاص می خواهم.
پس از اظهارات این زن، دخترجوان با بیان اینکه پسر مورد علاقهاش وی را اغفال کرده بود در دفاع از خود گفت: خیلی کوچک بودم که پدر و مادر خواندهام مرا که در یک پرورشگاه بودم به فرزندی قبول کردند.
من آنها را دوست داشتم، اما چند ماهی بود که با صابر آشنا شده و به او علاقهمند شده بودم. ما قرار بود با هم ازدواج کنیم اما چون صابر بیکار بود پدرخواندهام مخالف این ازدواج بود.
یک روزصابر به من پیشنهاد داد با خوراندن چند قرص به پدرم، کاری کنیم او دچار افسردگی شده و به ازدواج ما تن دهد.
به این ترتیب بود که صابر 400 قرص خواب آور برایم آورد، با تهدید مرا مجبور کرد تا قرصها را داخل سوپ بریزم.
وقتی پدر و مادرم با خوردن سوپ بیهوش شدند، صابر به خانه مان آمد و طی 3 روزی که او در خانه ما بود هر روز چند بار به پدر و مادرم آبمیوه مسموم میخوراند تا اینکه در روز دوم متوجه شدم پدرم به کما رفته است.
خواستم او را به بیمارستان ببرم اما صابر مرا با اسلحه تهدید کرد در خانه بمانم و آبمیوه مسموم را به آنها بخورانم. اما من نمیدانستم قرصها کشندهاند.
پس از اظهارات دختر جوان، متهم ردیف اول با حضور در جایگاه، جنایت را به گردن او انداخت و گفت: او چند وقت قبل از این ماجرا به من زنگ زد و گفت برای دوستانش که دچار افسردگی شدهاند قرص می خواهد. من مقدار زیادی قرص خواب آور برایش خریدم اما از نقشه شومش بی خبر بودم.
او میخواست از دست سختگیریهای پدرش برای رابطه داشتن با من خلاص شود و به همین خاطر مرا اغفال کرد.
یک روز وقتی به درخواست او به خانه آنها رفتم متوجه شدم پدر و مادرش در خواب هستند و طی 3 روزی که آنجا بودم او از من میخواست تا آنها را بیدار کنم و داروهایشان را بدهم.
در همین هنگام قاضی عزیز محمدی اظهارت قبلی متهم مبنی بر اعتراف به قتل مرد سالخورده را برای او خواند، اما متهم مدعی شد که تحت فشار جنایت را به گردن گرفته، در حالی که انگیزهای برای کشتن مرد سالخورده نداشته است.
وی همچنین اظهارات دختر جوان مبنی بر تهدید او با اسلحه را نیز رد کرد و گفت: من هیچگاه اسلحه نداشتم.
پس از اظهارات متهم، قضات دادگاه وارد شور شدند تا رأی این پرونده را صادر کنند.