اين روزها ديگر ورود زنان به عرصههاي مختلف عجيب و دور از ذهن نيست، توانمندي و مهارت دخترهاي جوان و زنان به حدي رسيده است كه نام آنها را ميتوان در بالاترين ردههاي مديريتي در صنعت، سياست، ورزش، اقتصاد و فعاليتهاي مهم ديگر ديد
با اين همه شايد هنوز هم ديدن يك دختر جوان سوار بر موتورهاي مسابقه تعجبآور و حتي دور از ذهن باشد.
اما اين روزها رشتهي موتور سواري با همهي سختيهايش به يك رشتهي پرطرفدار در بين زنان ايراني تبديل شده است.
بهناز شفيعي تنها دختر «ريس سوار» ايران، كه موفق به دريافت مدرك از فدراسيون موتور سواري ايران شده است، در سال 94 در جشنوارهي جهاني ايتاليا جزو 5 موتورسوار برتر جهان انتخاب شد.
با اين دختر موتور سوار كه همهي آرزويش مهيا كردن شرايط مناسب براي موتور سواري زنان در ايران است به گفتوگو نشستيم.
بهناز شفيعي همسن و سال خودم است، براي من كه حتي هنوز هم ماشين با آن چهار چرخ بزرگش برايم شبيه يك غول مهارنشدني است.
تصور اينكه بخواهم روي موتوري بنشينم و با سرعت توي پيست حركت كنم مثل يك كابوس است، اما اين ترس عجيب من براي بهناز از روزهاي كودكي تبديل به يك روياي دوست داشتني شده است
رويايي كه دلش نميخواست از سرش بيرون كند و تصميم گرفت با همهي تابوهايي كه كلمهي موتور و دختر در كنار هم ميسازد بجنگد و موتور سواري را ياد بگيرد.
نشستن پاي صحبتهاي دختري جسور كه با شور و حرارت و قدرت از كاري كه دوست دارد صحبت ميكند، براي من تبديل به يكي از دوست داشتنيترين سوژههايي شد كه در يك سال اخير با آن رو به رو شدهام و مدام توي ذهنم به جملهي «تنها دختر ريس سوار» كه دو سال است قبل از اسمش ميآيد فكر ميكنم و پشتكارش را تحسين ميكنم.
- روياي كودكي
هر كدام از ما در بچگي روياهايي در سرمان داريم كه خيلي وقتها در گذر زمان فراموش ميشود و يا تبديل به يك خاطرهي شيرين ميشود، اما براي بهناز شفيعي اين رويا تنها در بچگيهايش نماند و با هر سختياي كه بود آن را به روزهاي جوانياش پيوند زد.
« از بچگي علاقهي خاصي به موتور سواري داشتم، اگر كسي از اقوام يا دوستان به خانه ما ميآمد و موتور داشت، مدام گريه ميكردم كه من را ترك موتورش سوار كند، سيزده بدر سال 83 به همراه خانواده به يك روستا در اطراف زنجان دعوت شديم، آنجا خانمي را ديدم كه با موتور تردد ميكرد و اين اتفاق براي مردم آن روستا خيلي عادي شده بود.
ديدن اين صحنه انگيزهي من را براي موتور سواري بيشتر كرد و با خودم گفتم پس من هم ميتوانم. همان جا بود كه از آن خانم خواستم اجازه بدهد سوار موتورش شوم، او هم قبول كرد؛ تنها چيزهايي كه به من گفت اين بود كه اين دنده و اين هم ترمز، برو!
اين اولين تجربهي موتور سواري من بود.»
- تلاش براي يادگيري
داشتن پشتكار براي رسيدن به هدف از همه چيز مهمتر است، قدمهاي اول در هر راهي شايد سخت و حتي نااميد كننده به نظر برسد، اما اينكه تا چه حدي حاضريم براي هدفهايمان تلاش كنيم ميزان موفقيت ما را رقم ميزند و مسير زندگيمان را تغيير ميدهد.
«بعد از اولين تجربهي موتور سواري، دائم دلم ميخواست باز هم سوار موتور بشوم، اما چون نه موتور داشتم و نه جايي بود كه بتوانم بروم و موتور سواري ياد بگيرم، از مادرم خواستم باز هم من را به آن روستا ببرد، اينطوري شد كه تا چند ماه،هفتهاي يكبار به آن جا ميرفتيم تا من تمرين كنم.
مادرم هميشه در كنارم بود و مدام تشويقم ميكرد. البته نگرانيهاي خودش را هم داشت اما وقتي علاقهي من را به موتور ميديد، چيزي نميگفت و با وجود تمام نگرانيها و سختيها، هميشه تشويقم ميكرد.
من تصميمم را گرفته بودم و ميخواستم موتور سوار شوم، نه صرفا به خاطر تفريح، توي ذهنم به اين فكر ميكردم كه اين رشته را ادامه بدهم و بتوانم به صورت حرفهاي كار كنم، هرچند ميدانستم در راهي كه انتخاب كردم، سختيهاي زيادي انتظارم را ميكشد اما هيچ كدام از اين سختيها باعث نشد از چيزي كه دوست داشتم دست بكشم.»
- تمرين در كوچهي پشتي
به دست آوردن چيزي كه ميخواهيم، فقط انگيزهي اوليه براي شروع كار را در آدم ايجاد ميكند، اما اگر واقعا چيزي را كه دوست داريم از ته دل بخواهيم
آن وقت است كه براي مانعهايي كه سر راهمان به وجود ميآيند ميتوانيم راهكار پيدا كنيم، آن وقت است كه حتي نبودن و كم بودن امكانات و شرايط مطلوب هم نميتواند ما را از چيزي كه ميخواهيم دور كند، درست مثل تصميمي كه بهنار شفيعي براي يادگرفتن و بالا بردن مهارتش در موتور سواري گرفت.
«بعد از اينكه در تمرينهاي اوليه توانستم تعادلم را حفظ كنم،
كم كم شروع كردم به تمرين در محيطي خلوت در نزديكي خانهمان. يك كوچهي پهن و بزرگ كه خيلي در آن رفت و آمد نبود، آنقدر تمرين كردم تا توانستم به يك مهارت نسبي برسم.
در همان زمان بود كه يك گروه «كراس» سوار را ديدم كه با هم تمرين ميكردند. گاهي ميرفتم و فقط تمرينهايشان را نگاه ميكردم.
يك روز با مربي گروهشان آقاي «حميد مهين خاكي» صحبت كردم، به من گفت تو استعداد موتور سواري داري اما كاري كه ميكني غير قانوني و خطرناك است؛ در كنارش من را تشويق كرد كه به پيست بروم و در آنجا تمرين كنم.»
- از كوچه تا پيست
وجود افرادي كه مشوق انسان باشند و خيرخواهانه راههاي درست را پيش پاي آدم ميگذارند در زندگي يك غنيمت است، آدمهايي كه تنها با نيت كمك كردن سر راه آدم قرار ميگيرند هيچ وقت از ذهنمان پاك نميشوند، آقاي مهينخاكي هم براي بهناز حكم اين فرشته نجات را داشت.
«يك پيست در جعفرآباد كرج است كه محل تمرين موتورسوارهاست؛ رفتم آنجا، آقاي مهينخاكي اول محيط را به من نشان دادند، بعد يكي از موتورهايش را داد و گفت سوار شو.
در پيست همه آقا بودند و تنها خانم آنجا من بودم. راستش خيلي براي بقيهي موتور سوارها خوشايند نبود كه يك دختر وارد آن محيط شود.
خلاصه به هر ترتيبي بود من آن روز تست دادم و در آن تست توانستم نظر مربي را جلب كنم.
حتي بعد از تست، براي بقيهي موتور سوارها عجيب بود كه من چطور توانستم در آن تست موفق شوم و اين تعجيب در رفتارشان كاملا مشخص بود، اما از نگاههايشان ميشد فهميد كه پيش خودشان فكر ميكنند كه محال است اين دختر يك روز موتور بخرد و بيايد اينجا و تمرين كند.»
- ماشينم را فروختم، موتور خريدم
بهناز بعد از قبول شدن در تست بيشتر ترغيب شده بود تا با جديت بيشتري كارش را ادامه دهد. «بعد از اولين تمرين و تست در پيست تصميم گرفتم يك موتور بخرم، آن موقع پول زيادي نداشتم و براي خريد موتور، مجبور شدم ماشينم را بفروشم
يك پژو داشتم كه فروختم و با پول آن يك موتور كراس و يك دست لباس مخصوص موتور سواري خريدم. وقتي با موتور و لباس مخصوص در پيست حاضر شدم نگاه تعجبآميز همه را ميديدم كه هنوز هم باورشان نميشد كه يك دختر جوان حاضر باشد ماشين زير پايش را بفروشد و با آن موتور بخرد و بيايد در يك پيست خاكي با آن همه مشكلات و سختي تمرين كند.
اما من اين كار را كردم و هر روز جديتر از قبل تمرين ميكردم. خب من اصول اوليه را بلد بودم و مهارت كنترل موتور را داشتم و با مربي شروع به تمرين استايلهاي درست موتور سواري كرديم و نكات ريز و كاربردي را به من آموزش دادند.
براي اينكه بيشتر و بهتر ياد بگيرم بعد از تمرين خودم مينشستم و موتور سواري بقيه را در پيست نگاه ميكردم؛ 6 يا 7 ماه طول كشيد تا با تمرينهاي پشت سر هم توانستم پيست را كامل دور بزنم.»
- عضويت در فدراسيون
بعد از تمرينهاي فراوان و پيگيريهاي شخصي، بهناز شفيعي بالاخره توانست به همراه عدهاي از بانوان ديگر به عضويت فدراسيون موتور سواري در بيايند.
«در سال 93، براي اولين بار توانستيم عضو فدراسيون موتور سواري شويم؛ خب تا آن موقع چون هنوز هيچ خانمي عضو فدراسيون نشده بود، ساز و كاري هم براي اين كار پيش بيني نكرده بودند
اما من دائم به فدراسيون مراجعه ميكردم و پيگير ماجرا ميشدم تا اينكه اوايل سال 94 فدراسيون در پيست آزادي يك دوره در 24 ساعت برگزار كرد و من در آن دوره موفق شدم مدرك رسمي فدراسيون را بگيرم.
در حال حاضر تنها دختري هستم كه در ايران اين مدرك را از فدراسيون دارد، اما اين من را راضي نميكند، ما خانمها اجازهي موتورسواري در پيست آزادي را نداريم و اين مساله مشكلات زيادي را براي ما به وجود ميآورد، چون آزادي تنها پيست استاندارد است و ما از استفاده آن محروم هستيم.
براي رشتهي «ريس» كه حتي مسابقه هم برگزار نميشود و براي كراس هم در پيستهاي اطراف تهران موتور سوارهاي علاقهمند دور هم جمع ميشوند و با هم تمرين ميكنند.
به دليل اينكه فعاليت ما در كشور و فدراسيون به رسميت شناخته نميشود و براي آن مسابقهاي هم برگزار نميشود طبيعتا من هم نميتوانم در مسابقات رسمي شركت كنم.
در صورتي كه براي شركت در مسابقات جهاني ملزم به تمرينات بيشتر در پيست هستم كه از آن محرومم.
- تيتر اول رسانههاي خارجي
مدتي قبل بهناز شفيعي تبديل به تيتر نخست چند رسانه خارجي شد. روزنامهها و رسانههاي معروف دنيا عكس و گزارشي از فعاليت يك دختر موتور سوار در ايران را منتشر كردند و از فعاليتش گزارشهايي را تهيه كردند.
«شهريور سال گذشته بود كه به يكي از برنامههاي تلويزيوني در شبكه سه دعوت شدم، اما آن برنامه چندان بازتابي نداشت.
خواهر من عكاس است، او يك بار از تمرينهاي من عكاسي كرد و در يك مسابقه عكاسي،عكسي كه از من گرفته بود، برنده شد.
بعد از اين اتفاق، عكاس خبري يك سايت كه عكس را ديده بود از خواهرم خواست تا با من مصاحبهاي انجام بدهد
به اين ترتيب بود كه اولين مصاحبهي من انجام شد و بعد از آن بود كه مورد توجه روزنامهها و خبرگزاريها و رسانههاي معتبر دنيا قرار گرفتم از جمله سي ان ان، شبكه يك نيويورك، نروژ تي وي، اي اف پي فرانسه، آسوشيتدپرس، كورير ايتاليا، اي بي سي نيوز استراليا و...
البته من در هيچ مصاحبهاي تاكنون عنوان نكردهام كه نخستين بانوي موتورسوار در ايران هستم اما متاسفانه يك سري از رسانهها از عكس و نام من سوءاستفاده كردهاند و براي تبليغات كار خودشان تيتر زدهاند
نخستين بانوي موتورسوار ايران، حقيقت اين است كه خانمهاي ديگري هم بودهاند كه در اين چند سال گفت و گو كردهاند و خود را به عنوان نخستين زن موتورسوار معرفي كردهاند در صورتي كه اين لقب به يك نفر مختص نميشود چون اسنادي شامل عكس و روزنامه متعلق به چند دهه قبل موجود هست كه نشان ميدهد در آن سالها بانوان موتورسوار پليس داشتهايم و حتي بانواني بودهاند كه با موتور حركات نمايشي انجام ميدادهاند.
- انتخاب به عنوان بايكر برتر
شفيعي به يك جشنوارهي موتور سواري بانوان جهاني در ايتاليا دعوت شد و آنجا مورد تحسين شركت كنندگان و مسئولان برگزاري جشنواره قرار گرفت.
«هنوز امكان حضور رسمي در مسابقات براي خانمها فراهم نشده است، اگر هم بخواهم به صورت آزاد شركت كنم هزينههاي بالايي دارد كه تامين آن براي من سخت است.
اما امسال در يك جشنوارهي موتور سواري كه از سراسر دنيا شركت كننده داشت شركت كردم و توانستم جزو 5بايكر نمونهي جهان دراين جشنواره معرفي شوم و در مجموع به عنوان بايكر نمونهي اين جشنواره از من تقدير شد.
بهناز خانم اين روزها آرزويي جز حضور در پيست جهاني ريس ندارد: «هدف اصليام شركت در مسابقات جهاني است و اين هدف را تا آخر دنبال ميكنم.
هر كاري سختيهاي خودش را دارد و من هم براي اينكه بتوانم به اينجا برسم، سختيهاي بسياري كشيدهام، حالا هم ميخواهم در رقابتهاي جهاني ريس شركت كنم.
اما همانطور كه گفتم حضور در مسابقات جهاني شرايط ويژهاي دارد؛ علاوه بر مجوز، بزرگترين مانع سر راهم تأمين هزينه است. موتورسواري خيلي پرهزينه است.
به همين دليل دنبال اسپانسر هستم تا اگر همه چيز براساس انتظار پيش رفت، بتوانم نخستين دختر ايراني در رقابتهاي جهاني ريس باشم.»
منبع:همشهري سرنخ
نظر شما