به گزارش ایسنا، بعید است نقاشیهای «روباه و زاغ»، «حسنک کجایی؟»، «کوکب خانم» و «دهقان فداکار» از ذهن کودکان دیروز این سرزمین پاک شده باشد. در آن دوران که نام و امضای هنرمندان در کنار آثارشان چاپ نمیشد، کسی نمیدانست تصویرگر این نقاشیهای رنگارنگ و کودکانه، مردی از دل کویر و کاهگل است که هنرمندانه و با نگاهی کودکانه و شاد، این نقاشیها را برای کودکان خلق کرده است.
پرویز کلانتری هنرمندی بود که او را علاوه بر تصویرگریهایش برای کتابهای درسی، با نقاشیهای کویرش میشناسند؛ نقاشیهایی که بسیاری از آنها را در دل کویر کشیده و خودش هم دربارهی آنها گفته است: «من نقاش مناظر خاکآلود مملکتم هستم». با این حال، فعالیت کلانتری در زمینههای مختلف از او یک آدم جامعالاطراف ساخته بود.
آیدین آغداشلو - هنرمند نقاش - پس از شنیدن خبر درگذشت پرویز کلانتری، دربارهی او به خبرنگار ایسنا گفت: کلانتری یک نقاش قصهگو بود. او در نقاشیهایش از عناصر ساده زندگی روستایی و آدمهای ساده استفاده میکرد و این موضوع از قلب رئوف او برمیآمد. او به نسلی از هنرمندان تعلق داشت که همه با هم همکاری، همدلی و همراهی داشتند. او در طول عمر پربارش توانست هم به شیوه شخصی خودش دست پیدا کند و هم با نیرویی مافوق تصور، تعداد زیادی اثر خلق کند. این پرکاری و پرباری نصیب هر نقاشی نمیشود.
او ادامه داد: کلانتری یک نقاش و تصویرگر حرفهای بود و در تمام عمرش به این عنوان شناخته میشد. البته او نویسنده قابلی هم بود و بسیار شیرین موضوعات را به دور از پیچیدگیها مینوشت. تصویرگریهای او نیز تأثیر بسیار قابل توجهی بر نسلهای بعدی در این زمینه کار داشت. اگر از بخش فنی کارهای کلانتری چشمپوشی کنیم که آثار او را غیرقابل تقلید کردند، باید در نقاشیها و تصویرگریهایش بهدنبال خود او بگردیم و ببینیم این پسزمینههای کاهگلی و زندگیهای روستایی، از کجای شخصیت او نشأت گرفتهاند. اگر او از این زندگیهای ساده نقاشی میکشید، دلیلی بر سادهانگاری او نبود، بلکه کلانتری فردی پاک، باصفا و باسواد بود.
آغداشلو همچنین افزود: آخرینباری که او را دیدم، با خودم فکر کردم که چگونه این معصومیت و صداقت را تحمل میکند و چگونه زیر بار این روح حساس خم نمیشود، اما این روح لطیف دوام آورد و سالها حاصل داد.
علی فرامرزی - هنرمند نقاش - نیز با اظهار تأسف از درگذشت این هنرمند، دربارهی او اظهار کرد: پرویز کلانتری توانست با شیرینی قلمش، کویر سرزمینمان را به جهانیان معرفی کند و از این نظر، حق بزرگی بر گردن فرهنگ و محیط زیست کشور دارد. او شخصیت فرهنگی بزرگی بود و تواضعاش برای انجام فعالیتهای فرهنگی، یکی از ویژگیهای بارز شخصیتیاش بود. کلانتری توانست با شیرینی قلمش، کویر سرزمینمان را به جهانیان معرفی کند. نگاه او به کویر یک نگاه کاملا ایرانی است. این نگاه بعدها روی آثار کسانی که در این زمینه کار میکردند، تأثیر زیادی گذاشت. از این نظر او حق بزرگی بر گردن فرهنگ ایران و محیط زیست دارد.
چندماه پس از بروز عارضهی قلبی و مغزی در کلانتری، دوستان و همکاران این هنرمند فروردینماه 1394 به بهانهی برپایی یک نمایشگاه هنری در گالری «آشیان نقش و مهر» دور یکدیگر جمع شدند و برای سلامتیاش دعا کردند.
ناصر فکوهی - استاد رشته انسانشناسی دانشگاه تهران و رئیس مؤسسه انسانشناسی و فرهنگ - در این مراسم دربارهی شخصیت این هنرمند گفته بود: زمانی که میخواستم با پرویز کلانتری مصاحبه کنم، از او پرسیدم میدانید از کی با شما آشنا شدم؟ از زمانی که یک بچه هفت - هشت ساله بودم. در همان مصاحبه نه به این صراحت، اما به نوعی این حرف شوکآور را گفتم که ما بچهها نهتنها آن موقع، بلکه همین حالا هم از کتابهای درسی متنفر بودیم. نقاشیهایی که کلانتری از کوروش و داریوش و دربار ساسانی و هخامنشی کشیده بود، برای من از خود آن دربارها هم حتی اگر زمانی وجود داشتند، باارزشتر بود.
اکبر عالمی نیز در این مراسم دربارهی کلانتری گفته بود: کلانتری آدمی نبود که او را برای مکتب خاصی بدانیم. با این حال، آثار پرشکوه و جلال او بر در و دیوار سازمان ملل و موزههای بزرگ دنیا میدرخشد. هر کس یک تابلو از او داشته باشد احساس میکند که یک ثروت مادی و معنوی حیرتآوری را در کنار خود دارد. کلانتری در یک کلمه افادهای نیست، خاکی است و حسادت در وجود او جای ندارد. شاگردانش عاشق نفس او هستند و زیر سایه او قد کشیدند. او فقط یک نقاش نیست، کاریکاتوریست و نویسنده هم هست و از هر پنجهاش یک هنر میبارد.
خسرو سینایی - کارگردان سینما - نیز در بزرگداشت این هنرمند اظهار کرده بود: از بودن در کنار کلانتری بسیار لذت بردم. اگرچه از معاشرت با او سیر نشدم، اما از تشنگی و عطشم کم کرد. در طول این سالها که جوانها به من رجوع میکنند و شک دارند که هنر را دنبال کنند یا نه، به آنها میگویم اگر برای ثروتمند شدن و مشهور شدن میخواهید هنرمند شوید، این کار را نکنید، ولی اگر برای زیباتر زندگی کردن میخواهید هنرمند شوید حتما بروید. من دوستانی را در اطرافم میبینم که با هنر، زیباتر زندگی کردند و سعادتمند بودند و پرویز کلانتری یکی از آنهاست. فارغ از خیلی حسها او با هنرش از زندگی لذت میبرد و صداقتی که در کار داشت امضای کارهایش شد.
کامبیز درمبخش - کاریکاتوریست - نیز دربارهی کلانتری گفته است: او بخش بزرگی از هنر ایران را اشغال کرده و از هنرمندانی است که آثارش در سازمان ملل و یونسکو وجود دارد. سبک کاری او منحصربهفرد است و کلمات نمیتوانند این هنرمند را تعریف کنند.
علیاکبر صادقی - هنرمند پیشکسوت نقاش و تصویرگر - نیز با اشاره به آشنایی طولانی مدت خود با کلانتری، اظهار کرده بود: او یک مناعت خاصی دارد و آن قدر لطیف است که حد ندارد. من بسیار او را دوست دارم و زمانی که جایزه «لاکپشت پرنده» را برنده شده بودم از این ناراحت و عصبانی بودم که چرا نام او در آنجا برده نشده است.
محمد سریر - رییس هیئت مدیرهی خانه موسیقی - در بزرگداشت کلانتری اظهار کرده بود: من نگاهم به هنرمندان فارغ از سبک کاری و تکنیکشان، نگاه به یک انسان است. پرویز کلانتری انسانی است که صفا، صداقت و حس خوب نوجوانی و جوانی را در خود حفظ کرده است؛ با همان پاکی و شفافیت. او همان طور به دنیا نگاه میکند که یک کودک نگاه میکند.
عباس مشهدیزاده - پژوهشگر هنر - نیز در این مراسم گفته بود: منطقه طالقان هنرمندان بزرگی را به مملکت هدیه داده است. یکی از این عزیزترینها پرویز کلانتری است. او و برادر هنرمندش، ایرج کلانتری، را از سالها پیش میشناختم. پرویز کلانتری هر وقت دست روی بوم برده، جادو کرده است. او ایران را به من و شما نشان داده و ایلات و بختیاریها را طوری در کارهایش نشان داده که دوربین غلط میکند بخواهد این کار را بکند! میبالیم که آثار او در خیلی از موزههای دنیا آویخته شده است. او روزی با ما خواهد بود و آرزوی من این است که جمع ما به او انرژیای بدهد که همین حالا بلند شود و با آژانس خودش را به ما برساند.
نصرالله افجهای - هنرمند پیشکسوت خوشنویسی - نیز با اشاره به همکاریاش با کلانتری، اظهار کرده بود: من 25 سال با کلانتری در سازمان برنامه همکار بودم و او رییس من بود، اما من شاگرد خوبی برایش نبودم و نمیتوانستم به آن چیزهایی که بالاتر از فکر من بود و او به آنها اشاره میکرد، عمل کنم. ما سفرهای زیادی با هم رفتیم. یکی از ویژگیهای او کار روی معماری ایران و عشق به این عرصه بود. او با همین عشق سه پایهاش را به کویر میبرد و گنبدها و سایهی آنها را در تابلوهایش به ثبت میرساند. او را میتوان در نقاشی کویر یکی از بدعتگذاران دانست.
گیزلا وارگا سینایی - هنرمند نقاش - نیز با اشاره به ویژگیهای شخصیتی کلانتری گفته بود: من عاشق روحیه کودکوار پرویز بودم. در سفری که با او به کویر و کیش داشتیم، احساس بزرگی و کوچکی بین ما نبود و طوری رفتار میکرد که همدیگر را یکسان حساب میکردیم. هنرمند هرقدر هم که پیرتر شود باز هم دنیا را با همان چشم کودکی میبیند و میخواهد در هنرش به آن عوالم برگردد. کلانتری هم همینطور بود.
ایرج کلانتری - معمار و برادر پرویز کلانتری - نیز دبارهی برادرش گفته بود: پرویز و دوستان همدورهی او، قهرمانان دوران نوجوانی من بودند و راهها و رهنمودهای خوبی را در دورهای که گرایشهای تجددطلبانه مد شده بود، به من دادند. همیشه از او یاد گرفتم.
محمدرضا اصلانی - کارگردان و فیلمنامهنویس - نیز در این مراسم اظهار کرده بود: او هوشیار ما بود و ما را از خواب بیدار میکرد. با چهرهای پذیرا و پرلبخند به زندگی نگاه میکرد و نظر منفی به چیزی نداشت و کاشف نیکیها و درستیها بود. کلانتری یکی از بنیانگذاران تصویرگری کتاب کودک بود. این کار او در پرتو نقاشیهای بعدیاش فراموش شد. امیدوارم فضایی ایجاد شود که داستانهای چاپ نشده او هم چاپ شوند. کارهای او به شدت ایرانی بود، با این حال نباید نگاه سنتی به آثار او داشت، او سنت را واشکافی کرد و شکافت.
محمدحسن حامدی - سردبیر نشریه هنری تندیس - نیز با اشاره به تاثیر کلانتری بر نسلی از هنرمندان ایرانی، تأکید کرده بود: حضور مستمر پرویز کلانتری در هنر معاصر ما آنقدر قوی است که نیاز به توضیح ندارد. او در شاخههای مختلف نقاشی، تصویرگری کار کرده است. در نشریه تندیس فصلی با عنوان هنرمندان معاصر وجود دارد که بخش عمدهای از نسل دوم هنرمندان نوگرا میگویند جرقه اولیه گرایش آنها به نقاشی از تصویرسازیهای کتابهای درسی بوده و 80 درصد آنها روی نام پرویز کلانتری دست میگذارند.
طاها بهبهانی - هنرمند - نیز دربارهی این هنرمند پیشکسوت گفته بود: یکی از ویژگیهایی که باعث شد نسل جوان ما با کلانتری آشنا شود توجه او به گوشههای پنهان مانده معماری ایران بود. موضوعی که خیلیها به آن بیتوجه بودند و با دیده تحقیر به آن نگاه میکردند. او به این بخش قدرت و ارزش داد. کاری که او با کاهگل کرد و آرکها و گنبدهایی که در کارهایش خلق کرد جان تازهای به معماری فراموش شده ایران بخشید.
به گزارش ایسنا، آبانماه سال 92 نمایشگاه نقاشیهای این هنرمند با عنوان «شبانهها» که مروری بر شش دهه تلاش مستمر نقاشانه او بود، در کنار نمایش هفت کار تازهاش برگزار شد. آثار این نمایشگاه شامل فضاهای نوستالژیک معماریهای کویری، اتمسفرهای آرامش بخش روستاهای از دست رفته ایرانی و حتی نقاشیهایی از عشایر بود.
پرویز کلانتری دربارهی علاقهاش به معماریهای کویر گفته بود: من همیشه به شکل پراکندهای کار کردهام و هربار سرنوشت به یک دلیلی من را به سمتی کشانده است. در دورهای شیفته معماریهای کویری شدم و آثار کاهگلی را آغاز کردم و چشماندازهای معماری مناطقی چون کاشان، ابیانه، یزد و ارگ بم را نقاشی کردم.
او همچنین خودش را اینگونه معرفی کرده بود: مادرم از کودکی همیشه من را به کشیدن نقاشی تشویق میکرد. روزی در خانه تنها بودم و شروع کردم به نقاشی کردن روی دیوارهای خانه با ذغال، خودم احساس میکردم که کار عجیب و غریبی میکنم و بسیار میترسیدم، منتظر بودم که مادرم به خانه بیاید و از این موضوع عصبانی شود، ولی چنین نشد و وقتی پدر و مادرم به خانه برگشتند، به من پرخاش نکردند و مادرم هم با دیدن تصاویر روی دیوار خندید.
من به شدت به ادبیات داستانی علاقهمندم و در نویسندگی نیز به نوشتن داستانهای مدرن علاقه دارم و تعداد زیادی هم کتاب دارم. البته باید بگویم که داستانهای من همه واقعی هستند و هر عنصر حیرتانگیزی هم در داستان من واقعیت دارد.
من همیشه دوست دارم مخاطب اصلی من گروه سنی 20 تا 35 ساله باشند، یعنی همان جوانهایی که شلوار جین خود را پاره میکنند و موهای خود را ژل میزنند. آنها مخاطبان اصلی من هستند و من آنها را بسیار دوست دارم. دوست دارم بهعنوان یک نقاش و نویسنده روی موج آنها بروم و برای آنها کار کنم. ما با اینها نفس میکشم و تمام دغدغهی من این است که تکرار جوانی من چه میخواهد؟ باید بفهمیم آنها چه میخواهند، میبینیم که گاهی به مسیرهای سیاسی ورود میکنند، ولی اگر از من بپرسی میگویم که اینها سیاسی نیستند. من فکر میکنم این جوانان از ما برترند. همه لپتاب دارند و میدانند در دنیا چه خبر است و نباید دست کم بگیریمشان. من در بسیاری از مواقع وقتی آثارشان را میبینم حظ میکنم. کارهایشان قابل تحسین است، ولی هنوز مشهور نشدهاند و این طبیعی است چون من هم در جوانی مشهور نبودم.
پرویز کلانتری، نقاش و تصویرگر پیشکسوت، شامگاه 31 اردیبهشتماه پس از تحمل یک دوره بیماری، در سن 85 سالگی درگذشت.
این هنرمند نقاش، نویسنده و روزنامهنگار متولد اول فروردینماه سال 1310 در زنجان و دانشآموختهی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شرکت در نمایشگاههای گروهی و انفرادی متعدد در داخل و خارج از ایران و انتشار چند مجموعه داستان، بخشی از فعالیتهای کلانتری بود. همچنین یکی از آثارش در فهرست تمبرهای ویژهی سازمان ملل به چاپ رسیده و تابلوی مشهور «شهر ایرانی» او در مقر سازمان ملل در نایروبی قرار دارد.
نظر شما