سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶ - ۰۷:۴۱
۰ نفر

حسین طاهری: تاملی در شیوه‌های نوین توانبخشی معلولان.

توانبخشی امروز مفهومی کاملا نوین به خود گرفته است به این معنی که هدف کلی از آن بالا بردن نقش اجتماعی ومشارکت فرد معلول در جامعه است.

 زیرا در دنیای امروز آنچه که میزان توانایی وناتوانی افراد را تعیین می‌کند بستگی به عملکرد ونقش اجتماعی آنها دارد وافرادی ناتوان نامیده می‌شوند که نتوانند در یک سامانه اجتماعی نقشی را بپذیرند یا از قدرت نقش‌پذیری بسیار پایینی در جامعه برخوردار باشند.

ریشه این دستاورد فکری را می‌توان در 2 گزاره جست‌وجو کرد که هر دوی آنها حاصل پیشرفت جوامع و ورودشان به دنیای مدرنیته است. نخست بالا رفتن سطح علمی جوامع ونگاه منطقی‌تر افراد به پدیده معلولیت ودوم انقلاب تکنولوژی که جوامع را هر روز با فناوری نوینی آشنا می‌کند.

 حاصل این آشنایی تحولی است که در بکار گیری ابزار وامکانات پدید آمده واین فرایند به انسان این امکان را می‌دهد که با کمترین تحرک بیشترین استفاده را از ابزار ببرد.

 این 2 گزاره سبب شده که جوامع پذیرش بیشتری نسبت به معلولین داشته باشند و امکان مشارکت اجتماعی آنان را فراهم آورند و بپذیرند امروزه حاصل کار مهم است نه نوع عملی که یک فرد برای رسیدن به آن نتیجه انجام می‌دهد.

حاصل این اندیشه ظهور توانبخشی حرفه‌ای در جوامع است. توانبخشی حرفه‌ای می‌کوشد تا از طریق حرفه آموزی به فرد معلول او را برای داشتن یک شغل ودر نهایت پذیرش یک نقش اجتماعی آماده سازد.

در دهه‌های اخیر شاهد آن هستیم که در کشور مانیز سازمان‌های غیردولتی در این زمینه فعالیت چشمگیری داشته‌اند.به‌نظر می‌رسد عملکرد این گونه سازمان‌ها باید به گونه‌ای باشد که با عبور از توانبخشی صرفا پزشکی وبا تکیه بر توانبخشی حرفه‌ای فرد معلول را برای حضور در جامعه وتحقق توانبخشی اجتماعی آماده سازند.

 بپذیریم که اگر قرارباشد به این روند یعنی توانبخشی حرفه‌ای منجر به توانبخشی اجتماعی نگاهی نوین وامروزی داشته باشیم نقد آن خالی از ضرورت نیست.

برای واضح‌تر شدن ضرورت این نقد به این نکته اشاره کنیم که در رویکردهای نوین به معلولیت تمام جنبه‌های روحی، روانی، اجتماعی وعاطفی یک معلول در نظر گرفته می‌شود وفردی می‌تواند به تعامل صحیح با دیگران بپردازد که در توسعه نسبی تمام ابعاد روحی و روانی خود کوشیده باشد.

از طرفی منظور از توانایی مشارکت اجتماعی تنها جنبه حرفه‌ای آن نیست وانسان برای داشتن مشارکت اجتماعی نیازمند توانایی‌های روحی وروانی نیز هست.یعنی به عبارتی در نقد سازمان‌هایی که با محوریت توانبخشی حرفه‌ای شکل می‌گیرند این سؤال مطرح می‌شود که آیا به موازات این توانبخشی حرفه‌ای اقداماتی جهت آماده‌سازی‌ روحی و روانی فرد معلول جهت مشارکت اجتماعی نیز صورت می‌گیرد یا خیر؟

 اگر بخواهیم به نقد سیستماتیک این مسئله بپردازیم به ناچار باید سازمان‌های توانبخشی حرفه‌ای را به منزله یک سامانه در نظر بگیریم وفرد معلول متوجه با این سازمان‌هارا در دو مقطع زمانی ورود وخروج مورد مطالعه قرار دهیم. ساختار این مطالعه در 3 فصل تدوین می‌شود فصل اول مطالعه فردی که در آستانه ورود به این سازمان‌هاست فصل دوم مطالعه فردی که با این سازمانها در حال تعامل است وفصل سوم مطالعه فرد معلولی که مدتی از خدمات این سازمان‌ها بهره گرفته واکنون قرار است جهت اشتغال واکتساب یک نقش اجتماعی وارد جامعه شود.

 در فصل اول به مطالعه فرد معلولی خواهیم پرداخت که در آستانه ورود به توانبخشی حرفه‌ای‌ است که این توانبخشی حرفه‌ای قراراست منجر به حضور ومشارکت اجتماعی او شود وهمان‌طور که گفته شد این حضور اجتماعی ومشارکت علاوه بر توانمندی حرفه‌ای نیازمند توانمندی‌های روحی وروانی نیز هست.

حال برای آنکه بدانیم سازمان‌های مذکور تا چه اندازه در تقویت این توانمندی‌ها موفقند باید نخست سطح این توانمندی‌ها را در آستانه ورود فرد به این سازمان بسنجیم.

در اینجا توجه به این نکته ضروری است هر فرد دارای یک من یا شخصیت اجتماعی است که همزمان با فرد متولد ودر شرایط طبیعی همگام با او رشد می‌کند از بازی‌های کودکانه گرفته تا حضور در مقاطع مختلف تحصیلی تا تجربه بلوغ وبروز احساسات جنسی وعاطفی تا حضور در محافل سیاسی واجتماعی وتا انتخاب شغل و تشکیل خانواده همه وهمه در رشد این «من اجتماعی» فرد نقش مؤثر ومستقیم ایفا می‌کند و می‌‌توان گفت رشد شخصیت اجتماعی افراد در گرو به چالش کشیده شدن این من اجتماعی است.

 روان شناسی سیاسی که تطبیق مراحل رشد انسان وجامعه است این مطلب را این گونه شرح می‌دهد که همان‌طور که یک کشور برای رسیدن به توسعه سیاسی واجتماعی نیازمند عبور از مرحله دیالکتیک احزاب ودر واقع چالش تئوری‌های سیاسی است یک فرد نیز برای رسیدن به تکامل نیازمند چالش‌های اجتماعی است ودرجریان بازخورد‌های اجتماعی است که شخصیت یک فرد به تکامل می‌رسد.

 حال برمی گردیم به موضوع مورد مطالعه یعنی من اجتماعی فرد معلول در آستانه ورود به سازمان‌های توانبخشی حرفه‌ای. با توجه به اینکه پدیده جداسازی هنوز درجامعه ما بسیار پررنگ است و مسائل ثانویه همچون عدم مناسب‌سازی‌ محیط شهری وفقدان فرهنگ پذیرش معلولین از سوی جامعه بر این جداسازی دامن زده وانزوا وایزولاسیون معلولین را تاحد بسیاری بالا برده است شخصیت اجتماعی این افرادنیز معمولا با مشکل روبه‌روست.چون همان‌طور که گفته شد رشد شخصیت اجتماعی نیازمند تعامل وبازخوردهای اجتماعی است، حال آن‌که پدیده‌هایی همچون جداسازی وایزولاسیون فرصت‌های تعامل وبازخوردهای اجتماعی را ازفرد معلول می‌گیرد در نتیجه من اجتماعی یک معلول همپای رشد فیزیکی وسنی او رشد نخواهدکرد.

 این‌چنین فردی معمولا وقتی وارد سازمان‌های توانبخشی حرفه‌ای می‌شود باچند حالت روبه‌روست اول آنکه به‌دلیل فرهنگ جامعه که دراین‌گونه سازمان‌ها نیز تسری پیدا کرده یک نگاه از بالا همواره بر فرد معلول حاکم است این نگاه از بالا موجب می‌شود تعاملات فرد معلول بازهم در یک چارچوب بسیار محدود وتعریف شده باشد.دومین حالت آن است که خود فرد معلول به‌دلیل سابق تربیتی که تعاملات اجتماعی را به خوبی تجربه نکرده در اینجا نیز رویه انزوا را پیش گیرد ومیلی به تعامل اجتماعی از خود نشان ندهد.

حالت سوم حالت رویارویی فرد معلول با افرادی است که آنها نیز به‌دلیل معلولیت غالبا از یک من اجتماعی رشدیافته وبالغی برخوردارنیستند در نتیجه تعاملات اجتماعی در این سازمان‌ها بسیار محدود است. جدا از این مباحث کاستی سازمانهای توانبخشی حرفه‌ای در پرورش من اجتماعی معلولین است به عبارتی این سازمان‌ها نمی‌توانند یک معلول را از نظر روحی وروانی آماده پذیرش جامعه کنند.

در اینجا می‌رسیم به فصل سوم مطالعه که با فرد معلولی مواجه هستیم که به تعبیر این سازمان‌ها کارآموخته و آماده ورود به بازار کاراست اما لوازم روحی وروانی این حضور اجتماعی در وی شکوفا نشده است.

یک فرد آماده ورود به بازارکار باید عموما از اعتماد به نفس بالا وتوانایی برقراری ارتباط با دیگران برخوردار باشد که متأسفانه این خصیصه در اکثر کارآموختگان این مراکز دیده نمی‌شود.باید پذیرفت که برپایی کلاس‌هایی همچون روابط عمومی ومهارت‌های زندگی شاید بتواند این نقیصه را تاحدی جبران نماید اما برای رفع این معضل اقدامات اساسی تری را باید مدنظر داشت.

اقداماتی که طی آن بتوان مقدمات بلوغ اجتماعی فرد معلول را فراهم آورد به این معنی که تعاملات اجتماعی را در این سازمان‌ها به‌صورت سیستماتیک درونی کرد وآنها را به یک جامعه مدل وفشرده شده بدل ساخت که افراد در آن با تعاملات اجتماعی مواجه شده وخود را آماده حضور در جامعه کنند.

کد خبر 33553

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز