این 2 سریال به جای آن که با «بمب اتمی دراماتیک» یا مثل مأخذشان با قصه کوتاه، پیشینه و ماجرای شیاطین را چنان روایت کنند که بدانیم با چه کسی طرفیم، فقط ما را با چراها و آیا و اماهای بیجواب تنها میگذارند؛ مخصوصاً سریال اولی.
نکته اینجاست که این «سامریهای ناتوان و بیجنم و قدرت» چهقدر احتیاج به ارتباط با انسان دارند و بروز و ظهورشان در قالب آدم (طبق روایات) برای گمراه کردن است، نه ازدواج! مثل «فیلم وکیل مدافع شیطان» که از هالیوود صادر شده و همانند آن.
ارث باد آورده
در این سری داستانهای ایرانی نوشت تا حداقل قسمت دهم و حتی بیشتر بینندگان معمولا توجهی به اثر نمیکنند و راحت و با آرامش کانال را عوض میکنند همچنان که «اغما» با این نام غریباش! تا قسمتهای زیادی، لااقل برای خیلی از اهل تماشا چنین بود.
چرا که طرح کشمکشها، مسئلههای مهم و محوری و اساسی سریال، تازه از نیمههای آن و بخشهای رو به پایان، شروع میشود! معرفی شخصیتها ، ویژگیهای مذهبی کار، تمهیداتی برای همگامیهای اساسی و همراه بیننده با سریال از همان نخستین بخش باید آغاز شود و میطلبد که بخشهای آغاز سریال دارای خصلتی نو و یگانه و ویژه خودش باشد.
داراییهای «اغما» از سریال او یک فرشته بود به ارث رسیده. در آنجا در اصل شیطان، مونث است و در این جا مردی با چند چهره.
سریال بیمعرفت!
فاصله انتقاد به قولی تا زیباشناختی راه نزدیکی است. بینندگان میخواهند کاری دست اول، زیبا و تازه و آموزنده و ارزنده ببینند. آنها مخالف تماشای قصهای مونتاژگونه، سرهمبندی و دستمالی شده و دستکاری مجموعه یا قصهای و سریالی دیگر هستند اما برخلاف تصور، به آنها ایدهای مذهبیوار و بلکه همان ایدئولوژیگونه با میزان معرفت بخشی بسیار اندک ارزانی میشود.
اگر دست آخر شناختی حاصل شود (از نوع او یک فرشته بود) صد البته، سرانجام و با واسطه و با میانجی برخاسته از دیدگاه مذهبی نابی است که ایستا نبوده و این به آگاهی و شعور بیننده برمیگردد نه تمهیدات نویسنده یا کارگردان چون ایمان چیزی در بسته و «لیک جانشین» نیست و نبوده، ایمان بیش از آن است که در این سری سریالسازیها مینماید و رخ میدهد.
هالیوود یا کارشناس مذهبی؟
در او یک فرشته بود فرشته اصلاً چه ذاتی دارد؟ ظاهرا تعریفاش با روایات ما نمیخواند، همانند الیاس که بنده شیطان شده خودش را به شیطان فروخته تا کمی بیشتر زندگی کند و جالب آن که اندک قدرتی هم از ابلیس به عاریت ستانده.
اینها بیشتر یهودیوار و از قصههای یهودی و فیلمهای هالیوودی اقتباس و با رونویسی شتابزده و بدون ژرفا تعریف شدهاند. انگار اغما از همان اولش وامدار بیذوقی پدیدآورندگان بوده و تنها تسلیم سریالی از پیش پخش شده است.
که چی؟!
داستانی واحد را چندبار باید کار کنیم. آن هم نه «ژان وال ژان» را بلکه «یک طرح مبنا»یی تقریباً بی سر و ته را؟ قصه عفریتی در هیأت آدمی. در فردوسی هم هست. در قصههای نظامی و... اما دریغ از هویت پژوهندگان و نویسندگان به جای عنایت به هزار و یک شب یا... برای پروراندن رابطه بین «جن و انس» از هالیوود سرمشق غلط میگیرند.
اگر فرشته با بهروز زندگی میکرد چه میشد؟ که چی؟ یا در اینجا اصولا چند نفر قرار است توسط فقط دکتر پژوهان نجات یابند تا به زندگی گناه آلودشان بازگردند، با چه هدفی؟آیا قرار است بعدها در ادامه داستان، گروهی از شیاطین آدمنما کاری صورت دهند.
تاکید کنیم که این فقط از عقاید ضاله است که شیطان در جهان صاحب اقتدار و قدرت است ( در قرآن داریم که مکر شیطان ضعیف است) او فقط اعمال بندگان ضعیف و بیتقوا و بیتزکیه را در نظرشان جلوه داده و میآراید تا بیشتر در گودال خود فرو روند، و نه کاری بیشتر. حال آن که در این برنامهها طبق تعریفهای هالیوودی شیاطین، قدرتهای عجیب دارند و میتوانند برهستی تاثیر بگذارند.
یک اشاره کنیم و بگذریم: در احادیث هست که شیطان مانند خون در رگهای بنی آدم دوان است مگر آن که مخلص شود، خودش را تزکیه کند و صد البته کاری ساده است چرا که شرع مقدس ما «صراط مستقیم و اسلام ناب محمدی( ص)» را شناسانده است ولی اینگونه احادیث و قرآن نمیگویند که خدا جهان را تا قیامت به شیطان سپرده بلکه تا «وقت معلوم» او قدرتی برای اغوای کسانی دارد که به اعمالشان نمیاندیشند و بس!