اگر اصحاب رسانه با كنكاش در جامعه كاستيها را جستوجو نكرده و راه علاجي توصيه نكنند، بحرانها به شكلي كاملا زيرپوستي جامعه را فرا گرفته و سلامت آن را نشانه ميگيرند. رسانهها در كنار همه كاركردهاي مثبتشان گاهي ممكن است ناخودآگاه به بيراهه كشيده شوند. يكي از اين بيراههها اطلاعرساني ناشيانه درباره خبرهايي با ارزش خبري برخورد است؛ اخبار تلخي مثل قتل، مرگهاي خودخواسته، اسيدپاشي و...
خودكشي يكي از تلخترين خبرهايي است كه هر خبرنگاري ميتواند درباره آن بنويسد. اين تلخي از آنروست كه از يك سو بايد مرگ يك انسان را روايت كرد و از سوي ديگر ممكن است با گزارش نادرست حادثه، ساير افراد ناخواسته به انجام خودكشي تشويق شوند. مثلا چند وقت قبل تيتر يكي از روزنامهها درباره خبر خودكشي مردي بود كه بهخاطر اينكه چشمهايش بيمار بود، خودكشي كرده است. در اين مطلب قهرمان عجيب و غريبي از اين فرد ساخته شده بود كه مثلا اين مرد چون ميخواسته به فلاكت نيفتد، دست به چنين كاري زده است. فردي كه خودكشي ميكند درجهاي از شجاعت را در ذهن مردم ايجاد ميكند. اين رسانه هم با مطلبش اينطور القا كرده بود كه اين فرد از شدت فقر چنين كاري كرده و بقيه مقصر هستند و خودش تقصيري ندارد و او قهرمان است چرا كه شجاعت داشته و وقتي كه ديده قرار است به بدبختي دچار شود، دست بهخودكشي زده است.
متأسفانه جامعه ما مستعد اين كار است و به اشتباه در اين زمينه داستانپردازي و قهرمانپروري ميشود. اين قهرمانسازي يكي از آسيبهاي مهم انتشار اخبار خودكشي است و از اين گذشته توجيهي كه درباره انگيزه خودكشي ميشود، حتي از آن هم خطرناكتر است. قهرمانپروري در شبكههاي اجتماعي بيشتر از روزنامههاست و اين از عدمآگاهي نويسندهها نشأت ميگيرد. اما اين افراد نميدانند كه اين كار چه لطمهاي به قرباني ميزند. منتشركنندگان چنين اخباري ناخواسته اين نكته را به خوانندگانشان القا ميكنند كه اگر در زندگي با مشكلات مواجه شدي، خودكشي هم يكي از راههاست. چرا كه با اين كارت قهرمان ميشوي و رسانهها دربارهات مطالب زيادي مينويسند.
چند سال قبل فردي در يكي از ميدانها خودسوزي كرد و يكي از روزنامهها اين خبر را به شكل مفصل منتشر كرد. در 3روز متوالي در همان محل افراد ديگري هم به شكل مشابه دست بهخودسوزي زدند.
اما رسانهها در برابر چنين اخباري چه بايد بكنند؟ ننوشتن چنين اخباري اشتباه است؛ چرا كه ممكن است اتفاقي ناگوار به شكل زيرپوستي جامعه را فرا بگيرد و هيچكس متوجه آن نشود. بهنظرم رسانهها بايد در اين زمينه قهرمانپروري نكنند. اين موضوع فرهنگي متعلق به جنوب شرق آسياست كه مثلا براي حفظ شرافت بايد خودكشي كرد. آنها خودكشي را فعل پسنديدهاي ميدانند؛ درصورتي كه اين كار در فرهنگ ما جايگاهي ندارد و حتي نشانه ترس است.
نكته ديگر آنكه توجيهكردن يك اشتباه باعث مشروعيت بخشيدن و تئوريزه كردن آن اشتباه ميشود. گاهي رسانهها ناخواسته اشتباهات اين افراد را تئوريزه ميكنند و اينطور نشان ميدهند كه اگر مثلا به دختري تجاوز شد، اين حق را دارد كه برود و خودكشي كند. يا اگر پسري خانوادهاش به او ظلم كرد، اين حق را دارد كه برود خودكشي كند.
راه ديگر اين است كه بايد به افراد راهحل نشان داد. وقتي گزارشي نوشته ميشود، بايد بهطور غيرمستقيم ضمن تقبيح خودكشي راهحل منطقي نشان داده و گفته شود كه چه كارهايي ميتوان انجام داد. يا اينكه نمونههاي مشابه را بازگو كرد كه مثلا وقتي فردي شكست عشقي خورده به جاي خودكشي آنقدر تلاش كرده تا توانسته به خواستهاش برسد. يا اينكه توانسته شغل خوبي پيدا و خانواده دختر مورد علاقهاش را براي ازدواج متقاعد كند. يا حتي زندگي دوبارهاي را با فرد ديگري آغاز كرده و خوشبخت شده است. يا مثلا افرادي كه اعتياد دارند و برخي از آنها در آستانه خودكشي هستند را ميشود اينطور برايشان الگوسازي كرد كه افرادي بودهاندكه شرايط وخيمتري داشتهاند اما زندگي تازهاي را شروع كرده و انسان موفقي شدهاند. سياست رسانهاي در اين موضوع اهميت زيادي دارد.
راه ديگر درخصوص ارائه راهحلهاي درست اين است كه با افرادي كه بعد از خودكشي زنده ماندهاند، گفتوگو كرد. مثلا ما مدتي قبل با مردي گفتوگو كرديم كه دست بهخودكشي زده و نابينا شده و از كاري كه كرده بود پشيمان بود. اينها ميتوانند الگوهاي خوبي براي جامعه باشند. بيشتر افرادي كه خودكشي ميكنند، پشيمان هستند. خودكشي يك عمل تهديدكننده است و برخي براي ترساندن يا تهديد نزديكانشان دست به اين كار ميزنند. گاهي هم در رودربايستي چنين كاري را انجام ميدهند، چون هدفشان تهديد بوده و مجبور ميشوند تا ته خط بروند. بايد به چنين افرادي نشان داد كه خودكشي اشتباهي جبرانناپدير است و گاهي ممكن است به بقيه آسيب بزند. مثلا مدتي قبل فردي قصد داشت با باز گذاشتن شير گاز خودكشي كند اما باعث مرگ چند نفر ديگر شد و خودش زنده ماند و بهخاطر ناتواني در پرداخت ديه به زندان افتاد.
در سوي ديگر اخبار مرگهاي خودخواسته، خانواده قربانيان وجود دارند كه دچار عذاب وجدان شديدي ميشوند و با خود فكر ميكنند كه شايد ما باعث مرگ عزيزمان شدهايم. در اين بين گاهي رسانهها به اين موضوع دامن ميزنند و اين عذاب وجدان را تشديد ميكنند. رعايت اخلاق حرفهاي در نگارش اخبار از نكات ديگري است كه خبرنگاران حوادث و شهروندخبرنگاران در اكثر موارد ناديده ميگيرند اما بايد به اين نكات توجه كرد.
درباره خودكشي چهرههاي مشهور هم بايد درنظر داشت كه اين افراد معمولا الگوهاي جامعه هستند. چيزي كه مردم ممكن است از آن سرمشق بگيرند، همين خودكشي است. وقتي يك قهرمان بزرگ دست به خودكشي ميزند، ممكن است برخي هم بگويند وقتيكه او نتوانست مشكلاتش را تحمل كند و خودكشي كرد، من هم نميتوانم. در اينباره بهنظرم نبايد زياد پرونده باز شود كه اين كار خوب سالها قبل درباره يكي از قهرمانان اتفاق افتاد و هميشه اين شك وجود دارد كه او خودكشي كرده يا او را به قتل رساندهاند. كسي به صراحت دربارهاش حرف نزده و بهنظرم اين سياست درستي بوده است؛ چرا كه اگر قهرمان خودكشي كند، آدمهاي عادي هم اين مجوز را بهخود ميدهند كه چنين كاري را انجام دهند.
نظر شما