پیر مرد ۷ ۶ ساله ۳۸ سال قبل به‌طور ناخواسته از خانواده‌اش جدا شده بود و فرزندانش فکر می‌کردند که وی فوت کرده است.

حوادث

اما چند روز قبل پيگيري رئيس اداره ثبت احوال انديمشك باعث شد پيرمرد فرزندانش را پيدا كند. همه‌‌چيز از روزي شروع شد كه اين پيرمرد به نام رضا قياس براي درمان چشمش به بيمارستان مراجعه كرد. حمزه قهرماني رئيس اداره ثبت احوال انديمشك، در اين‌باره به همشهري مي‌گويد:« آقا رضا، بناي از كار افتاده‌اي بود كه مدت‌ها داخل يك موتور سه‌چرخه در يكي از خيابان‌هاي انديمشك زندگي مي‌كرد.

او زندگي سختي داشت و هيچ‌كس از خانواده‌اش اطلاعي نداشت. مدتي قبل آقا رضا مي‌خواست چشمانش را در بيمارستان جراحي كند اما وقتي به بيمارستان رفته بود از او كد ملي خواسته بودند. چند نفر از خيران محل كه با او دوست بودند سراغ من آمدند و براي پيدا كردن كد ملي وي كمك خواستند. وقتي درباره وضعيت آقا رضا سؤال كردم گفتند او چند فرزند دارد كه آنها را از سال‌ها قبل گم كرده است. من از طريق سيستم جامع ثبت احوال كد ملي آقا رضا را پيدا كردم و او در بيمارستان جراحي شد اما وقتي تحولات ورثه را بررسي كردم فهميدم آقا رضا 3پسر بزرگ و حتي يك نوه دارد كه در اصفهان ساكن هستند.»

  • در جست‌وجوي خانواده

قهرماني ادامه مي‌دهد:« چند بار با شماره يكي از فرزندان آقا رضا تماس گرفتم اما جواب نداد. يك‌بار برايشان پيام گذاشتم تا اينكه فرزند دوم آقا رضا تماس گرفت. مشخصات آقا رضا را گفتم و پرسيدم كه آيا او را مي‌شناسيد؟ گفت بله پدرم است. وقتي من 2ساله بودم از او جدا شديم. اما 40سالي مي‌شود كه هيچ‌كس از او اطلاعي ندارد. به او گفتم پدر شما زنده است و در انديمشك زندگي مي‌كند.»

وي ادامه مي‌دهد:«روزي كه با پسر آقا رضا صحبت كردم او ساعت 10شب خودش را به انديمشك رساند. او و آقا رضا را به يك بستني فروشي بردم و در آنجا با يكديگر روبه‌رو شدند. آقا رضا وقتي او را ديد گفت تو پسر من نيستي اما وقتي آنها چند سؤال درباره خانواده‌شان پرسيدند ديگر شك‌شان به يقين تبديل شد و يكديگر را در آغوش گرفتند.

همان شب پسر آقا رضا مي‌خواست او را با خود به اصفهان ببرد اماپيرمرد قبول نكرد و گفت بعدا خودش بر مي‌گردد. او عزت نفس زيادي دارد و در اين مدت هم با همه مشكلاتي كه داشت سعي مي‌كرد روي پاي خودش بايستد. با اين حال چند روز بعد من و يكي ديگر از دوستان نزديكش با او صحبت كرديم و راضي شد كه نزد خانواده‌اش برود. به اين ترتيب وضعيت آقا رضا مرتب شد و او را به سالن اجتماعات فرمانداري برديم و او در آنجا بعد از 38سال با خانواده‌اش روبه‌رو شد»

  • ديدار بعد از 38سال

زماني كه پيرمرد با 2نفر از پسران و عروس‌هايش روبه‌رو شد گريه امانش را بريد. او يك به يك فرزندانش را در آغوش كشيد و مدام به‌خاطر اينكه بعد از سال‌ها سرانجام فرزندانش را پيدا كرده خدا را شكر مي‌كرد. او در اين‌باره مي‌گويد:«قبل از انقلاب من با ساواك مشكل داشتم و آنها يك‌بار ديگر هم كاري كردند كه 8سال از خانواده‌ام دور افتادم اما سرانجام توانستم آنها را پيدا كنم. اما مدتي بعد به‌دليل اختلافات خانوادگي از خانواده‌ام جدا شدم و به تنهايي در انديمشك زندگي مي‌كردم. اما به لطف خدا توانستم آنها را پيدا كنم.»

عليرضا پسر آقا رضا نيز در اين‌باره گفت: « 3ساله بودم كه پدرم به‌دليل اختلافات خانوادگي از مادرم جدا شد و در اين سال‌ها فكر مي‌كرديم پدرمان فوت كرده است. در اين مدت خواندن فاتحه در روزهاي پنجشنبه براي پدرمان جزئي از برنامه زندگي ما شده بود تا اينكه در شب بيست و سوم‌ماه مبارك رمضان از خداوند خواستم حداقل سنگ قبر پدرم پيدا شود و هنوز 24ساعت از اين دعا نگذشته بود كه فرد ناشناسي به من پيام داد و گفت پدرم زنده است. » غلامرضا فرزند ديگر آقا رضا نيز مي‌گويد:« در سال‌هاي اول براي پيدا كردن پدرمان خيلي تلاش كرديم اما فايده‌اي نداشت. آن موقع بود كه از زنده بودن پدر قطع اميد كرديم اما حالا خوشحالم كه پدرم زنده است.»

کد خبر 338851

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha