سه‌شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۲
۰ نفر

همشهری آنلاین: چالش‌های اقتصاد ایران، جنگ فیش‌ها و ... از جمله موضوعات مورد توجه برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۵ تیر- در ستون سرمقاله‌شان بود.

الياس حضرتي نماينده مردم تهران در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر«بازخواني نقش فرمانده اقتصاد در جنگ فيش‌ها» نوشت:روزنامه اعتماد، ۱۵ تیر

ماجراي فيش‌هاي حقوقي كه چند روزي تمام فضاي رسانه‌اي و اجتماعي كشور را تسخير كرده بود با اينكه همچنان ادامه دارد اما تا حد زيادي از تب و تاب افتاده است. رسانه‌هاي مخالف و حامي دولت هر كدام سعي دارند طوري بازي را اداره كنند كه نتيجه نهايي به نفع آنها رقم بخورد. در اين بين زرادخانه رسانه‌هاي مخالف به دليل دسترسي به فيش‌هاي حقوقي، پر و پيمان عليه دولت آتش گشود و جنگ رواني حاصل از اين اتفاق، كنترل ذهني برخي رسانه‌هاي حامي دولت را هم به دست گرفت. دولت با توجه به بحران به وجود آمده در سال آخر فعاليت خود، تشخيص داد تا برخي مديراني را كه حقوق‌هاي چند ده ميليوني دريافت مي‌كنند با پشتوانه دستور رهبر انقلاب به برخورد جدي، عزل كند و البته ساز‌و‌كار پرداخت‌ها و مزايايي همچون وام‌هاي قرض‌الحسنه را تا حد زيادي محدود سازد. رسانه‌هاي مخالف تا قبل از نهايي شدن برخي تغييرات مديريتي همچنان بر طبل غارت و خيانت مي‌كوبيدند و همين كار باعث شد چند رسانه حامي دولت هم صرفا فقط براي اينكه در اين بازي توپ را به حريف نداده باشند تندتر رفتند و با طرح درخواست‌هاي سطح بالاتر سعي كردند دامنه‌ تغيير را به سطح وزرا نيز بكشانند.

با اينكه طرح حمله به شخص وزير اقتصاد محور اصلي اين تحركات بود اما رمزگشايي از سمت و سوي اين انتقادات وسعتي به مراتب بيشتر دارد. بحران‌ها در ايران چون ساز و كاري براي حل و فصل ندارند و بستر مناسبي براي هدايت مناقشه‌هاي سياسي هستند، در نهايت به نتايجي غير از هدف اصلي منجر مي‌شوند. مثلا انتظار اين است كه افشاي فيش‌ها به شفافيت منجر شود اما برخوردها را هم مي‌توان طوري تنظيم كرد كه نه‌تنها شفافيتي در كار نباشد بلكه فضا را به سوي سلب توان اجرايي كشور سوق داد.

در اين بين جدا كردن حلقه‌هاي مختلف دخيل در ايجاد و خاتمه رويدادها نقشي اساسي دارد. هر چند ايجاد بحران از ضعف مكانيسم‌هاي كنترلي نشأت مي‌گيرد، اما مديريت بحران هم حلقه ديگري است كه اگر ابعاد و تبعات كوتاه‌مدت و بلندمدت آن به خوبي رصد نشود مي‌تواند بحران را از يك عرصه به عرصه‌اي ديگر منتقل كند.

مصداق اين ايراد ساختاري و تغيير زمينه بحران، در ماجراي بعضي فشارها به وزير امور اقتصادي و دارايي كاملا مشهود است. يك واقعيت  غيرقابل انكار است كه انتظار از علي طيب‌نيا براي ورود در همه اركان ريز و درشت ابر وزارت اقتصاد يك انتظار نامعقول به نظر برسد. وزير اقتصاد حدود ٥٥ سازمان تحت نظرش را با چابكي و تيزهوشي وصف‌ناپذيري اداره مي‌كند و قاعدتا قادر نيست شخصا به مسائلي ورود كند كه براساس قانون نيز از وظايف شخصي وي نيست. بانك‌هايي كه در جريان خصوصي‌سازي يا بي‌صاحب‌سازي به تصرف سهام بي‌نام و نشان عدالت، نهادهاي سرمايه‌گذار شبه دولتي و... درآمده‌اند براساس قانون تجارت، بايد مجمع سهامداران بر صورت‌هاي مالي، هزينه و درآمدهاي آنها نظارت كند و تا قبل از اين هياهوها ورود مقام‌هاي دولتي به برهم زدن بازي خصوصي‌شده‌ها تعبير و تفسير مي‌شد. اما اكنون كه زخم‌ها سر باز كرده‌اند بسياري در صدد هستند تمامي بار اين اتفاق را بر دوش نهادي بگذارند كه هنوز نقش مشخصي در زمين حكمراني برايش وجود ندارد.

در عين حال بنگاه‌هاي كاملا دولتي مانند بانك ملي و بانك‌هاي تخصصي كه در كنترل كامل دولت هستند و قاعدتا در موفقيت‌ها و شكست‌هاي‌شان، دولت نفر اول محسوب مي‌شود از آفت پرداخت‌هاي خودسرانه مبرا بودند و اين نشان از آن دارد اگر جايي براي دخالت و نظارت وجود داشته، بدنه وزارت اقتصاد به عنوان مسوول مدير دارايي‌هاي دولتي، قصوري جدي نداشته است. در هر صورت اين بحران در آستانه تبديل به موجي بود كه حيثيت و اعتبار دولت و نظام را نشانه گرفته بود و انباشت سال‌ها رهاسازي اين بنگاه‌ها، مي‌توانست براي همه گران تمام شود. در چنين شرايطي و با توجه به ماهيت فضايي كه شكل گرفته بود، وزير اقتصاد وارد ماجرا شد و با كساني كه به نوعي تخلف يا از روزنه‌هاي قانوني سوءاستفاده كرده بودند برخورد كرد. در ادامه حساسيت بالا در اين موضوع و جلوگيري از سرايت به ديگر دستگاه‌ها، مديرعامل بيمه ايران و بانك مهر اقتصاد كه بخشي از جنجال رسانه‌اي نبودند با محرز شدن تخلف از مقام خود بركنار شدند. بنابراين تصويري كه دولت با مديريت وزير اقتصاد در اين ماجرا ترسيم كرد نشان از جديت در برخورد با تخلف‌هاي ساختاري داشت و البته بستن روزنه‌هاي موجود با تغيير مقررات نيز، گام مكمل در اين مسير به شمار مي‌رود.

گامي كه سطح برخورد را از يك مسكن مقطعي به قالب يك درمان ميان مدت نزديك‌تر كرده است.  بنابراين علي طيب‌نيا در كنار نقش محوري‌اش در سياستگذاري اقتصادي و مالي در ستاد اقتصادي دولت يازدهم؛ مديريت بر دستگاه غول‌پيكر دارايي و فعالسازي ديپلماسي اقتصادي در جهت احياي روابط بين‌المللي را نيز برعهده دارد و در بحران‌هاي مقطعي همچون فيش‌هاي حقوقي نيز، به فراخور اختياراتش واكنش‌هاي در خور توجهي داشته است. لذا اگر مكانيسمي ساختاري براي جلوگيري از ايجاد بحران يا مديريت بهينه آن نداريم، در عين حال نبايد اعتمادبه‌نفس افراد معدودي در ساختار اجرايي كشور را كه توان مقابله با چنين وضعيت‌هايي دارند، گرفت. اين عادت يك ساختار ناكارآمد است كه همواره به بهانه خاموش كردن يك بحران حاضر است بحراني ديگر بيافريند و سرمايه‌هاي انساني‌اش را قرباني گذر از رويدادهاي تلخ كند. در واقع جايي كه سيستم، كارآمدي ويژه‌اي در رويارويي با پديده‌هاي نامتعارف ندارد، اشخاصي كه قادر به مديريت جريان تقابل در كوتاه‌مدت و هدايت روندگذار در بلندمدت هستند قيمتي دوچندان مي‌يابند.

  • مهم‌ترین اقدام دولت براي سال ١٣٩٥

کیومرث اشتریان . دانشیار دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق، ۱۵ تیر

بیش از سه سال از روی‌کارآمدن دولت روحانی می‌گذرد؛ نگاهی به کارنامه دولت نشان می‌دهد چند اقدام اساسی در دستور کار دولت بوده است: برجام، طرح تحول سلامت، مهار تورم و... . پرسش این است که مهم‌ترین اقدامی که دولت باید از همان ابتدای روی‌کار‌آمدن در دستور کار خود قرار می‌داد و در ردیف امور مهمی مانند برجام و کنترل تورم قرار می‌گرفت چه بود؟ چه اقدام مهمی در این میان مغفول مانده است؟ پاسخ این است: استقرار نظام رفاه و تأمین اجتماعی و اجرای قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعی (نظام چند لایه). البته پاسخ به این پرسش ممکن است در بوته سلیقه‌های گوناگون و نظرات کارشناسی متفاوتی گرفتار آید؛ اما آنچه شاید بتواند اجماعی کارشناسی دراین‌باره به‌وجود آورد، در بی‌نظمی‌های مالی دولت‌ها در ٢٠ سال گذشته ریشه دارد، هرچند درجه این بی‌نظمی‌ها در این دولت‌ها متفاوت بوده است.

پاسخی که در بالا به این پرسش داده‌ایم کمتر برای افکار عمومی شناخته‌شده است؛ اما بدنه کارشناسی سیاست‌گذاری کشور کاملا از آن آگاه هستند. یکی از مهم‌ترین اختلال‌هايي که در نظام هزینه‌ای کشور در ٢٥ سال گذشته وجود داشته، هزینه‌های رفاه و تأمین اجتماعی بوده است. بیش از ١٢٠ هزار میلیارد تومان در کشور هزینه امور رفاهی می‌شود؛ اما همچنان نارضایتی در موضوع رفاه و تأمین اجتماعی ادامه دارد.بی‌تدبیری و بی‌نظمی‌های مالی و هزینه‌ای دولت در حوزه تأمین اجتماعی در سال‌های گذشته، یکی از مهم‌ترین اموری است که بايد در دستور کار دولت قرار می‌گرفت و بلافاصله به‌صورت کارشناسی به آن رسیدگی مي‌شد؛ هرچند این رسیدگی‌ها انجام شده بود و پاسخ‌ها و راه‌حل‌هایی هم برای آن پیش‌بینی شده بود. متأسفانه منازعات سیاسی در دو دهه گذشته مانع از آن شده است که به مهم‌ترین وجه نظام سیاست‌گذاری کشور که به‌نظم‌درآوردن این هزینه‌هاست پرداخته شود.

اگر کل هزینه‌های آموزش‌وپرورش و بهداشت را هم حساب كنيم، میزان هزینه‌های رفاه و تأمین اجتماعی به بیش از ١٧٠ هزار میلیارد تومان می‌رسد. پرسش ساده این است که چه موضوعي مهم‌تر از ساماندهی این هزینه‌ها برای اداره کشور وجود دارد؟ نکته جالب و درخور تأمل آنکه حل‌وفصل این معضل بزرگ همواره دغدغه نظام کارشناسی بوده و اتفاقا راه‌حل‌های مناسبی هم برای آن ارائه شده و مجلس هم آن را تصویب كرده است. قانون ساختار نظام رفاه و تأمین اجتماعی (نظام چندلایه) را دولت آقای خاتمی تدوین كرد و در سال ١٣٨٣ در مجلس تصويب شد؛ در دولت دوم احمدی‌نژاد نیز بر اجرای این نظام در قانون برنامه پنجم تأکید شد. در بدنه کارشناسی دولت آقای روحانی کارهای کارشناسی آن نیز انجام شده که اشاره به آن از حوصله این مقاله خارج است؛ اما حکایت همچنان باقی است و هنوز این قانون مهم اجرا نشده و آیین‌نامه‌های اجرائی آن را  دولت تصویب نكرده است.

اما این قانون چه می‌گوید و چه راه‌حلی برای نظام رفاهی کشور دارد؟ این قانون، نظام رفاه و تأمین اجتماعی کشور را در سه لایه سامان می‌دهد؛ در لایه نخست، مساعدت‌های اجتماعی به نظم درمی‌آید و به فقرا، نیازمندان، زنان سرپرست خانوار، سالمندان و... به تناسب نوع نیازمندی‌شان کمک مستقیم مالی می‌شود؛ آنچه اکنون این افراد دریافت می‌کنند کمتر از آن حدی است که قانون برای آنها مقرر کرده است. نکته مهم آن است که این قانون از پرداخت کورکورانه و بی‌رویه به همه اقشار جلوگیری کرده و توانمندسازی آنان را نیز در دستور کار خود قرار می‌دهد و اين‌گونه از هدررفت منابع جلوگیری می‌کند. برای اجرای این لایه ١٠هزار میلیارد تومان بودجه لازم است؛ بخشی از این مبلغ درحال‌حاضر پرداخت می‌شود و بخش دیگر آن از طریق قطع یارانه پردرآمدها و بخش دیگر آن مي‌تواند از طریق مالیات بر برخی کالاهای وارداتی مانند خودروهای لوکس تأمین شود.

این قانون در لایه دوم خود می‌تواند پوشش بیمه اجتماعی برای شش میلیون نفر/خانوار را که این بیمه را ندارند، فراهم کند؛ برای اجرای این بخش نیز حدود هزار میلیارد تومان بودجه نیاز است که به‌سادگی از محل منابع يادشده نمي‌توان آن را ‌تأمین كرد. در لایه سوم، این امکان فراهم شده است که بیمه‌های تکمیلی در حوزه تأمین اجتماعی گسترش یابد و عملا حقوق بازنشستگی دوگانه‌ای برای مردم فراهم شود و صندوق‌های بازنشستگی را از ورشکستگی نجات دهد و سازوکار مهمی را برای خلق منابع برای تولید اقتصادی در بورس فراهم کند.  این قانون به کل نظام رفاهی کشور سامان می‌دهد و عملا باعث می‌شود از پرداخت به غیرنیازمندان، پرداخت‌های مضاعف، سوءاستفاده‌ها، بی‌تدبیری‌ها و بی‌نظمی‌ها در هزینه‌های کشور جلوگیری شود. متأسفانه این مهم هنوز بر زمین مانده است و دیوان‌سالاری در سطح بالای خود هنوز به درک روشنی از آن دست نیافته و در نتیجه به اراده سیاسی تبدیل نشده است. اگر به‌جای طرح تحول سلامت یا حداقل در کنار آن، طرح نظام رفاه و تأمین اجتماعی دنبال می‌شد، اکنون انگیزه درخور توجهی را در بدنه آسیب‌پذیر جامعه برای ادامه کار و زندگی شاهد ‌بودیم. با توجه به ضرورت‌های اقتصاد مقاومتی، اهمیت این طرح کمتر از برجام نیست؛ این طرح باید اولویت دولت در این سال باشد که بیش از هر چیز به اراده سیاسی رئیس‌جمهور و هیأت وزیران نیاز دارد.

  • هندسه معکوس دو جنگ

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۱۵ تیر

1- «جنگ اُحد نقطه مقابل جنگ احزاب است». این گزاره را رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر دانشجویان عنوان کردند. ایشان، هم وضعیت امروز را مشابه جنگ سخت احزاب دانستند که سرانجام آن پیروزی است و هم تصریح کردند نقطه مقابل آن ایمان و عزم پیروز در جنگ احزاب، وضعیت جنگ احد است. وقتی تاریخ را مرور می‌کنیم، با وضعیت شگفت‌انگیزی مواجه می‌شویم. جنگ احد وقتی به میانه می‌رسد، تصور بر پیروزی قطعی است اما ناگهان جنگ مغلوبه می‌شود و دشمن منهزم و در حال فرار، خود را با شبیخون احیا می‌کند و ضربات کاری می‌زند که شهادت امثال جناب حمزه سیدالشهدا از آن جمله است؛ حتی پیامبر و امیرمومنان علیهما‌السلام نیز تا مرز شهادت پیش می‌روند و جراحت‌های شدید می‌بینند. در نقطه مقابل، جنگ احزاب است که آغاز آن بسیار هول‌انگیز است؛ دشمن با چند برابر استعداد نیرو و جمع‌آوری همه احزاب کفر و نفاق منطقه هجوم می‌آورد و محاصره را تنگ می‌کند و از خط دفاعی (خندق) عبور می‌کند... اما سرانجام این جنگ، پیروزی بزرگ در ترازی است که مقدمه پیروزی‌هایی بزرگتر (فتح قلعه خیبر و فتح مکه) می‌شود. چرا چنین می‌شود؟ راز تبدیل و تبدّل پیروزی به ناکامی و «شرایط سخت محاصره و فشار» به «پیروزی» کدام است و ما در این وضعیت دوگانه «احد - احزاب» در کدام موقعیت ایستاده‌ایم؟ آیا جز این است که در این 37 سال هر دو وضعیت را بارها تجربه کرده‌ایم؟

2- وقتی می‌گوییم شرایط امروز، شرایط جنگ احزاب است یعنی چه؟ نقشه و هندسه کلی جنگ احزاب (خندق) کدام است؟ سوره احزاب با یک فرمان به پیامبر(ص) آغاز می‌شود؛ «یا ایها النبی اتّق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین». اگر می‌خواهی باتقوا باشی، شرط آن عدم تبعیت از دو گروه کفار و منافقین است. معارضه و مبارزه از همین جا آغاز می‌شود. کفر، عین استکبار و استیلاطلبی و تسلیم‌خواهی است. و نفاق، شعبه پنهان کفر است که گاه به اعتبار خزندگی و پنهانکاری و دورویی، خطرناک‌تر از جبهه کفر عمل می‌کند اما در همان اردوگاه است. موضوع بعدی، یکدلی یا دو دل و مردد و متزلزل بودن است. «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه». منافقین که دو قلب برای دو محبت متضاد ندارند، پس در حقیقت آنها با دشمنان هستند. ایمان، میثاق الهی با همه انبیا و اولیاء و پیروان آنهاست که عیار و جوهر آن فقط با آزمون‌های سخت معلوم می‌شود. صدق و کذب ادعای ایمان باید در بوته آزمون سخت معلوم گردد؛ مدینه باید محاصره شود و جان‌ها از ترس بر لب برسد تا مومنان و منافقین و مرجفون و دنیاپرستان از هم متمایز وگرنه، مدینه امن و پرنعمت و صلح که همه را مومن می‌کند. مدینه که به محاصره درآمد، سوءظن و بدگمانی به خدا آغاز شد. پای تهدیدها به میان آمد و با خود زلزله آورد؛ زلزله بالای 8 ریشتر در اعتقاد مدعیان ایمان. «هنالک ابتلی المومنون و زلزلوا زلزالا شدیدا». از تهدیدها، سست عنصری‌ها معلوم شد. آنها که سلامت شخصیت نداشتند و بنیان شخصیت را محکم نکرده بودند با ادبیات مختلف جا زدند و زبان‌درازی کردند.

گروهی گفتند «خدا و رسول او جز وعده دروغ و فریب به ما ندادند» و دیگران قیافه دلسوزها را گرفتند که «ای مردم یثرب (مدینه) این جنگ، جای شما نیست، برگردید» و شماری «گفتند خانه‌های ما بی‌سرپناه است، اجازه بده برگردیم به خانه خویش... اگر کافران بر آنها داخل می‌شدند و پیشنهاد بازگشت به کفر را می‌دادند می‌پذیرفتند حال آن که با خدا پیمان بسته بودند.» بدعهدها با زلزله اعتقادی ناشی از محاصره و تهدیدها، باطن خویش را بیرون ریختند؛ چونان ساختمان محکم‌کاری نشده و سر‌هم‌بندی شده‌ای که با اندک تکانی فرو ریزد.

3- کاروان دشمن هنوز نیامده بود و در راه بود. اما خبر ابهت آن پیشاپیش رسیده بود. مسلمانان در حال حفر خندق بودند که به سنگ بزرگی رسیدند و نتوانستند آن را بشکنند. از پیامبر(ص) استمداد کردند. حضرت 3 بار ضربه زدند و هر 3 بار از سنگ جرقه‌ای برخاست و سپس شکست و فرو ریخت. حضرت تکبیر گفتند و جمعیت تاسی کردند. کار که به سرآمد، از راز تکبیرها سوال کردند. حضرت فرمود در بارقه هر یک از ضربت‌ها، فتح شام و روم، ایران، و یمن را دیدم. بشارت باد بر شما پیروزی! منافقین که از صحنه دور شدند، همین ماجرا را به استهزا گرفتند. «و اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا» گفتند دلشان خوش است! تا چند روز دیگر پدرشان را در همین مدینه در می‌آورند اما وعده شکست دو ابرقدرت بزرگ دنیا را می‌دهند؛ چه دروغی!... قرآن می‌گوید هم از ترس از مرگ چشمانشان مانند محتضر گرد شد و هم با زبان‌های تلخ و تند به ملامت و سرزنش برخاستند؛ آنها دو ویژگی داشتند «اشحهًْ علی‌الخیر» (شدیدا مال‌پرست بودند) و «لم یومنوا فاحبط الله اعمالهم. هرگز ایمان نیاوردند و خداوند هم اعمال آنها را نابود کرد.»... تهدید و ترس آن هنگام به نهایت رسید که پهلوان حریف از کانال عبور کرد و عربده کشید «کجاست قهرمان شما که یا او را بکشم و به ادعای شما  به بهشت برود،‌ و یا او مرا بکشد و به زعم شما من به جهنم بروم؟!» می‌گفت «آن‌قدر فریاد زدم که صدایم گرفت». مرد می‌خواست مرگ را به جان بخرد و با عمرو بن عبد ود گلاویز شود؛ دیو تنومندی که با کسی نجنگیده بود مگر او را از پا درآورده بود.

4- مسلمان باشی یا کافر، واقعیت تاریخ است؛ مردی جوان برخاست و 3 بار به دعوت پیامبر(ص) لبیک گفت؛ گفت «من می‌توانم» و نه «نمی‌توانم». ورق برگشت آنجا که علی بن‌ابیطالب علیه‌السلام بهنگام تشخیص دارد و پای کار آمد. «و لمّا رای المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق‌الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما». پیروزی از چنین باوری جوشید تا یک ضربت آن روز، برتر از عبادت جن و انس تا پایان تاریخ شود؛ پیامبر همان لحظه که علی(ع) به جنگ عمرو می‌رفت، فرمود «امروز تمام ایمان در برابر تمام کفر به صحنه آمده است». آن یک ضربت کافی بود که جنگ آغاز نشده، مغلوبه شود و امیرمومنان، جبهه اسلام را از جنگ بی‌نیاز سازد. «و ردالله الذین کفروا بغیظهم لم ینالو خیرا. و کفی الله المومنین القتال... خداوند کافران را بی‌هیچ دستاوردی و با خشم تمام بازگرداند و مومنان را از جنگ کفایت کرد.» در زیارت امیرمومنان می‌خوانیم «السلام علیک یا من کفی الله المومنین القتال به یوم الاحزاب». ویژگی این کفایت‌کنندگان و تهدیدزدایان چیست؟ «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه...»؛ صادق الوعدهایی که دودل و مردد و متزلزل نبودند. پای عهد ماندند چون پایبند هیچ تعلق دیگری در دنیا نبودند.

5- وقتی این عقبه سخت سپری شد و مومنان با عزت و پیروزی از تنگنای جنگ احزاب گذشتند، پیامبر(ص) بشارتی داد که به شهادت تاریخ اتفاق افتاد. فرمود «الان نغزوهم و لایغزوننا». از امروز ما به آنها حمله می‌بریم و می‌جنگیم و آنها قدرت جنگ با ما را نخواهند داشت... این روند، را مقایسه کنید با ماجرای پیروزی بزرگ روز احد که در سرانجام کار از دست رفت؛ «نقطه مقابل[ایستادگی جنگ جنگ احزاب] آن مطلبی است که در جلسه کارگزاران نظام گفتم... روز جنگ احد عده‌ای نتوانستند مقاومت کنند، میدان را رها کردند، پیروزی را تبدیل به شکست کردند. غفلت یا دنیا‌طلبی و کوته‌بینی عده‌ای، همان پیروزی را تبدیل به شکست کرد... عدم رعایت تقوا این جوری است.»

مشابه همین تعبیر را رهبر انقلاب 16 مرداد 90 در دیدار مسئولان نظام (مقارن با دولت دهم) فرمودند: «در قضیه جنگ احد یک عده مأموریت‌ها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند رفتند سراغ غنیمت جمع کردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، مفهوم کند... جان مبارک پیغمبر به خطر افتاد... ما یک جاهایی طبق وظیفه عمل نکردیم؛ مراقبت‌هایی را که باید انجام بدهیم، انجام ندادیم؛ یک جاهایی دل‌بستگی‌های خودمان را زیر پا نگذاشتیم، به مشاجرات و رفاه‌طلبی سرگرم شدیم، به منش‌های اشرافی سرگرم شدیم؛ اینها ضعف است؟ وقتی من و شما زندگی‌مان را زندگی رفاه‌طلبانه و اشرافی قرار بدهیم، مردم از ما یاد می‌گیرند... این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگی رفاه‌طلبانه برای خود بود. برای مردم هرچه می‌توانید رفاه ایجاد کنید، هرچه می‌توانید درآمد ملی و ثروت کشور را زیاد کنید اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتی مسئولند به زندگی رفاه‌طلبی رو نکنند. غفلت از روحیه جهادی و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگی دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن و نفوذ در فضای رسانه‌های کشور، بی‌مبالاتی نسبت به حفظ بیت‌المال، اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست.» معظم‌له همچنین در دیدار اخیر اساتید دانشگاه‌ها نسبت به بازسازی الگوی ظالمانه سرمایه‌داری و ایجاد وال‌استریت ایرانی با شکاف میان فقیر و غنی هشدار دادند.

6- می‌گویند چیزی که تو را نکشد، قدرتمندت می‌کند. دشمنی‌های 37 ساله استکبار نه‌تنها ما را از پا در نیاورد بلکه وادار به تکاپو و تحرک و خلاقیت و اراده و قدرتمند شدن و پیش رفتن کرد. برای پیشرفت توأم با عزت و استقلال، لاجرم باید جور خباثت و ملامت دشمن را کشید. به قول سعدی «جور دشمن چه کند، گر نکشد طالب دوست- گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند». خباثت‌های دشمن هرچند به قصد عقده‌گشایی بود اما برای ملت ما به سان واکسن عمل کرد و ما را به میزان بسیار بالایی آسیب‌ناپذیر ساخت. از این حیث برآورد جمیع شرایط، حکایت از پیروزی ملت ما در جنگ احزاب فعلی می‌کند. از دفاع مقدس 8 ساله تا دفاع استراتژیک و پیروز در عراق و سوریه (در مقابل جنگ نیابتی دشمن)، شیردلانی در میانه میدان سینه سپر کرده‌اند و شعارشان شعار امیرمؤمنان است؛‌ «فقمت بالامرحین فشلوا... هنگامی برای اقامه امر خدا قیام کردم که  دیگران فشل بودند؛‌ خود را آن هنگام که دیگران خویش را پنهان می‌کردند، نمایاندم؛‌ سخن گفتم هنگام عجز دیگران از سخن گفتن؛ هنگامی که دیگران زمینگیر بودند به نور الهی پیش رفتم و عبور کردم.» (خطبه 37 نهج‌البلاغه)

اما در اینجا یک تنگه مهم و راهبردی وجود دارد که اگر غفلت شود جنگ را مغلوبه می‌کند. آن تنگه، تنگه اشرافی‌گری و غنیمت‌طلبی و امتیازخواهی برخی مدیران است که هرچند کم‌شمار و در اقلیتند اما خاصیت «آلوده‌سازی»، «عفونی‌کردن» و «فاسدسازی موقعیت» و «ناامید کردن مردم در عین ایجاد ترس و تزلزل در آنها نسبت به دشمن» را دارند؛‌ هم با نگاه طعمه انگارانه به مدیریت، ویژه‌خواری می‌کنند و هم افکار عمومی را از آمریکا می‌ترسانند. نوک کوه یخ فساد و خیانت این جماعت در ماجرای حقوق‌های نجومی پدیدار شد اما ریل‌گذاری مفسدانه این جماعت اشراف مترف و مفسد، عمیق‌تر از اینهاست. اکنون که مطالبه بیت‌المال از مدیران اشرافی تبدیل به گفتمان افکار عمومی شده، دست‌هایی در تلاشند بی‌آبرویی این جماعت فرومایه را به آبروی نظام گره بزنند و مصلحت(!؟) را در مسکوت گذاشتن ماجرا و خراب نکردن روحیه مردم القا کنند. حقیقت اما این است که مبارزه با این ویژه‌خواران مفت‌خور، عین آبرو و اعتبار نظام و نشانه سلامت جمهوری اسلامی است. البته نبرد عدالت با تبعیض‌طلبان خودی‌نما، سخت‌ترین جنگ‌ها و در عین حال ناگزیرترین و اولویت‌دارترین آنهاست؛‌ که آنان معبرگشایان نفوذ و شبیخون ویرانگر دشمنند.

چالش‌های نیم‌قرن صنعت ایران

محمد طبیبیان اقتصاددان در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران، ۱۵ تیر

صنعت در کشور ما مشکلات ریشه‌ای دارد. ریشه این مشکلات هم به این دولت و آن دولت برنمی‌گردد بلکه ساختارهای صنعتی ما رنج بیش از 50 ساله‌ای را بر دوش می‌کشند که منشأ آن در فرهنگ اقتصادی و نوع نگاه به صنایع خلاصه می‌شود. بر همین اساس است که هیچ رشته‌ای از صنعت را نمی‌توان واجد شاخصه‌های استاندارد مطلوب دید. نوع سیاستگذاری‌ها در این عرصه، نحوه سیاست‌های حمایتی، گمرکی و مقررات اداری همه چالش‌های بنیادی این حیطه را تداوم بخشیده و در یک چرخه باطل پدیدآورنده مشکلات افزون‌تری هم هستند. نگاه قیمومیتی به صنعت سر رشته‌ای دراز دارد که به دیدگاه پدرسالارانه تصمیم‌گیرندگان و سیاست‌سازان برمی‌گردد. زمانی صنعت در مسیر بهبودی قرار می‌گیرد که دستگاه دیوانسالاری دولتی بپذیرد صنایع باید روی پای خود بایستند. اگر این نگاه به بخش صنعت وجود داشته باشد، صنایع ضمن اینکه همیار و کمک‌کننده دولت خواهند شد، به مجموعه اقتصاد هم پویایی تزریق می‌کنند. جدای از این، صنعت به یک ساختار مدیریتی منضبط و یک بدنه کارگری ماهر نیاز دارد که ارزش‌آفرینی در صنعت را هدف خود قرار داده باشند.

سیاست‌های یارانه‌ای و حمایتی در بخش صنعت آفت است و اعتیاد صنایع به ریال و ارز دولتی، دور باطل مدیریت پدرسالارانه دولتی را تقویت می‌کند. اگر می‌خواهیم صنایع پویا شوند چه نیازی به سازمان حمایت وجود دارد؟ چه نیازی به سیستم قیمت‌گذاری وجود دارد؟ چه نیازی به یارانه پردردسر دولتی است؟ قوانین کار باید اصلاح شوند، قوانین تأمین اجتماعی، قوانین گمرکی، قوانین تجارت، تسهیلات صادراتی و... باید همه به‌روز و کارآمد شوند.

رشد صنعتی وقتی رخ می‌دهد که فضای تولید رقابتی باشد. انحصارگری و انحصارطلبی آفت تولید و پویایی صنعت است. اگر می‌خواهیم تولیدات ایرانی و صنایع داخلی در فضای رقابتی بین‌المللی حرفی برای گفتن داشته باشند، این فضای رقابتی باید ایجاد شود. دولت و مجموعه‌های شبه‌دولتی دست از انحصارها بردارند و به بخش خصوصی فعال در صنعت فرصت تنفس دهند. در کنار این اصلاحات، آنچه مورد نیاز است، جهت‌گیری‌های بین‌المللی اقتصادی دولت هم باید اصلاح شود. رقابت در فضای اقتصاد بین‌الملل نیازمند القای پیام امنیت، آرامش و ثبات اقتصادی داخلی است. جهت‌گیری اگر بر این محور باشد، تعامل صنایع داخلی با مجموعه اقتصاد بین‌الملل فضای رشد و رقابت را پدید می‌آورد. از این منظر دولت کنونی اگر می‌خواهد به روال پیشین حرکت نکند و صنعت را بسترساز جهشی واقعی کند به هوای تازه در سیاستگذاری نیاز دارد.

کد خبر 339138

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha