همشهری آنلاین: کشتار کشمیر، تولد فراکسیون ولایت در مجلس و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه-۲ مرداد- جای گرفتند.

احمد غلامی . سردبير روزنامه شرق در ستون سرمقاله اين روزنامه با تيتر« متارکه مبارک»، نوشت: روزنامه شرق، دوم خرداد

فراکسیون ولایت در مجلس در حال انشعاب است. برخی از اعضای این فراکسیون که نزدیک به علی لاریجانی هستند و ما آنها را اصولگرایان می‌خوانیم از این فراکسیون جدا شده و با اعتدالیون ائتلاف کرده‌‌اند. پیش از این نیز اعتدالیون بر سر انتخاب ریاست مجلس ائتلاف‌شان را با اصلاح‌طلبان به هم زدند. ائتلاف‌هایی که براساس منفعت‌های سیاسی شکل می‌گیرد دیر یا زود محکوم به شکست است. ناگفته و نانوشته پیداست که در این‌گونه ائتلاف‌ها طرفین پایبندی جدی به یکدیگر ندارند و تنها منافع مشترک، آنها را در کنار هم قرار می‌دهد.

زنگ پایان ائتلاف اعتدالیون با فراکسیون ولایت، هم‌زمان بود با آغاز‌به‌کار فراکسیونِ تازه‌ای از ائتلاف اصولگرایان و اعتدالیون. این کنش سیاسی منجر به افزایش قدرت دولت روحانی در مجلس می‌‌شود. اینک حسن روحانی، هم از حمایت فراکسیون نورسیده برخوردار است و هم از طرف اصلاح‌طلبان پشتیبانی می‌شود. مثلثِ دولت/ اصلاح‌طلبان/ اصولگرایان- اعتدالیون، مثلثی است که هریک از فراکسیون‌ها تلاش می‌کنند تا نسبتی دقیق و هوشمندانه با رأس آن داشته باشند. در واقع باقی‌مانده فراکسیون ولایت از این آرایش بیرون گذاشته شده است و آنها برای اثرگذاری در مجلس یا برآوردن خواسته‌هاشان ناگزیراند تن به مصالحه با یکی از این دو فراکسیون بدهند و بعید است در این کار اصلاح‌طلبان را برگزینند. اگر آنها بخواهند مستقل عمل کنند که این‌گونه می‌کنند، بیش‌ از پیش باید مجلسی خارج از مجلس تشکیل دهند، جمعی که هدفش تضعیف و تخریب دولت باشد. از این چشم‌انداز حمله رسانه‌های اصولگرا به دولت -که همدلی و همسویی بیشتری با فراکسیون ولایت دارند- قابل فهم می‌شود. گویا این رسانه‌ها زودتر از هرکس دیگری از تحولات درونی مجلس باخبر بوده‌اند، که قبل از ائتلاف برخی اصولگرایان با دولت در قامت حزبی مستقل وارد کارزار با دولت شدند. حمله‌های بی‌امانِ این رسانه‌ها به دولت، خاصه شخص رئیس‌جمهور می‌تواند اقلیت فراکسیون ولایت در مجلس را از انزوا خارج، و کارآمدشان کند.

نگاه غالب آنها به اصلاح‌طلبان این‌گونه است: «در این میان آنچه مدعیان اصلاحات از آن چشم‌پوشی می‌کنند این واقعیت است که آنان در برهه‌های طولانی نزدیک به چهار دهه گذشته قوه مجریه و مقننه را در دستان خود داشته‌اند و اگر کسی مقصر باشد این مدیران مدعی اصلاحات هستند. آنان از سویی فساد می‌کنند و از سوی دیگر مدعی اصلاح مفاسد هستند و البته این نکته را نمی‌توان از نظر دور داشت که اصلاح‌طلبان مدعی اصلاح هستند و هدف آنان نشانه‌گرفتن اصل جمهوری اسلامی و نظام است». درک بند آخر این پاراگراف کار چندان دشواری نیست. هل‌دادن اصلاح‌طلبان به خارج از گردونه نظام که تاکنون آنها به آن تن نداده‌اند. آرزوی دیرینه مخالفان اصلاحات، بیرون‌کردن این جریان از نظام است و آنچه آنها را به خشم وامی‌دارد، سماجت اصلاح‌طلبان برای اصلاح از درون است. پس درک این ائتلاف‌های تاکتیکی اعتدالیون و متارکه استراتژیک آن بسیار حیاتی است. همان‌گونه که اصولگرایان میانه‌رو از این ائتلاف منتفع شدند، از متارکه آن هم منتفع خواهند شد. اما این متارکه برای اصلاح‌طلبان منفعت بیشتری در پی دارد.

آنها با رسیدن به هدف کوتاه‌مدت خود - راهیابی به مجلس- می‌توانند مطالبات بلندمدت‌شان را پیگیری کنند.این متارکه، اصلاح‌طلبان را متحد و یکپارچه می‌سازد، اتحادی در لوای گفتمان اصیل اصلاح‌طلبی. این متارکه مقوم این باور است که اصل و اساس گفتمان اصلاحات خدشه‌‌ناپذیر است. بزرگ‌نمایی انتقادآمیز از اصلاح‌طلبان به‌خاطر از دست رفتن ائتلاف با اعتدالیون نادیده‌انگاشتن علت وجودی این ائتلاف سیاسی است. آن‌طورکه پیداست هیچ‌یک از طرفین از این متارکه ناراضی و مغموم نیستند. اصلاح‌طلبان روندی را که در انتخابات ٩٢ به آن روی آورده بودند، در مجلس نیز ادامه داده‌اند: «درقدرت‌ماندن اما نه به هر قیمتی». در انتخابات ٩٢ اصلاح‌طلبان با آری‌گویی به وجدان عمومی و درک این نکته که کشور در خطر است، وارد عرصه انتخابات شدند و با حمایت بزرگان  اصلاحات به پیروزی بزرگی دست یافتند. این انتخابات اگرچه پرشور و موفقیت‌آمیز بود، اما بیش از آنکه رویدادی غیرمنتظره باشد، ماحصل مشارکت آگاهانه مردم با اصلاح‌طلبان بود. مشارکتی برای جلوگیری از عواقب خانمان‌سوز ناشی از جنگ احتمالي که دست‌کم آن زمان تهدیدی جدی برای کشور به‌نظر می‌آمد.

از این چشم‌انداز انتخابات سال ٩٢ یکی از زیرکانه‌ترین کنش‌های سیاسی مردم و اصلاح‌طلبان بود که می‌دانستند چه می‌خواهند و چرا باید به پای صندوق‌ رأی بروند و از کسی که از صندوق رأی بیرون می‌آید چه انتظاری دارند. اگر بگویيم در طول تاریخ ایران این انتخابات از این نظر بی‌نظیر است، اغراق نکرده‌ایم. از پس این تصمیم‌گیری آگاهانه دولتی برآمده که از مشارکت مردم در قواعد بازی سیاسی نشأت گرفته است. بدون شک این انتخابات مثل هر انتخابات دیگری که پیروزی یا عدم پیروزی آن چندان معلوم نبود، رخدادی سیاسی محسوب نمی‌شود. رخداد سیاسی، رویدادی نابهنگام است که دفعتا رخ می‌دهد. برای رخداد نمی‌شود برنامه‌ریزی کرد. حتی اتفاق تاریخ‌سازی همچون «دوم خرداد» را با تسامح می‌توان رخداد خواند. منضم، یا منطبق‌کردن مفاهیم تئوریک مانند «رخداد» با کنش‌های نظام‌مند سیاسی همچون انتخابات ٩٢ و تحلیل براساس این طرز تلقی راه به جایی نمی‌برد. هر اتفاق سیاسی را باید در قالب و قدر و قامت آن ارزیابی و تحلیل کرد تا نتیجه حاصله از آن به کار جناح‌ها و گروه‌های سیاسی و مردم بیاید.

بی‌تردید انقلاب اسلامي ٥٧ یک رخداد سیاسی بود، چون تغییر اساسی در امکان‌های سیاسی کشور به‌وجود آورد. بسیاری از امکان‌های سیاسی را ناممکن، و امکان‌های تازه‌ای را خلق کرد. در افق این امکان‌ها، سوژه‌ای سیاسی مجال ظهور یافت که شکل‌گرفتنش در گروِ آری‌گفتن به این «امکان‌های ناممکن» بود. انتخاباتی که با جنبش دوم‌ خرداد شکل گرفت، یا حتی انتخابات سال ٩٢ و هفتم اسفند ٩٤، رخداد سیاسی محسوب نمی‌شوند. اینها کنش‌های سیاسی و مشارکت در قاعده و قوانین کلیشه‌های نظام‌مند سیاست‌اند. درحالی‌که رخداد سیاسی بناست این کلیشه‌ها را منسوخ اعلام کند و افقی تازه بگشاید. اما در دو انتخابات اخیر اصلاح‌طلبان و مردم تنها توانستند با مهارت در قاعده سیاسی نقش‌آفرینی کنند و به موفقیت دست یابند. انتظارات سیاسی آنها نیز از همین قواعد پیروی می‌کند. اما جلوه‌دادن هر کنش و واکنش متعارفی در بازی سیاست به رخداد - از انتخابات گرفته تا ائتلاف‌های سیاسی مرسوم- تهی‌کردن مفاهیم از قابلیت‌های انتقادی‌شان است که امکان تأمل در وضعیت را از بین می‌برد و ما را به بیراهه می‌کشاند.

  • چکمه اشغالگر و سر مظلوم در کشمیر

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۲ مرداد

 تحولات کشمیر طی روزهای گذشته در ایران بازتاب زیادی داشت و به شکل‌گیری تجمعات مردمی منجر گردید. وزیر خارجه ایران نیز در مصاحبه‌ای از دولت هند خواست تا در مواجهه با مخالفان کشمیری خود به مسائل انسانی توجه کند و از شدت عمل بپرهیزد.

همزمان با این روند مسائل دیگری هم در محیط اجتماعی ایران و به خصوص در شبکه‌های مجازی مطرح شد که اگر چه عنوان «روشنگری» داشت اما در عمل به شکل‌گیری ابهامات زیادی منجر گردید. بعضی از کانال‌های ایرانی حتی شماری از کانال‌ها که نوعا توسط نیروهای مذهبی و انقلابی هم مدیریت می‌شوند با استناد به سخنان یک یا چند روحانی کشمیری، درگیری ارتش یا پلیس هند را نه با بخشی از مردم کشمیر بلکه با یک گروه افراط‌گرا معرفی کردند و در واقع بدینوسیله ناخواسته یا خواسته گفتند جای نگرانی وجود ندارد و آنچه در حال اتفاق افتادن است، مقابله با افراط‌گرا‌یانی نظیر القاعده، داعش و... است! که البته، کیهان از ابتدا این ماجرا را علیه تمامی مسلمانان کشمیر دانسته و به آن پرداخته بود.

واقعیت آنچه در «کشمیر» روی می‌دهد چیست؟ دولت هند چرا در کشمیر عملیات خشن نظامی راه انداخته و اینهایی که زیر دست‌و‌پای پلیس یا ارتش هند به این روز افتاده‌اند چه کسانی هستند؟

1- کشمیر در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما یک منطقه در شمال غربی هند است با جمعیتی که شیعه هستند و در عداد شیعیان هوادار جمهوری اسلامی به حساب می‌آیند. این گزاره‌ها  تا حد بسیار زیادی درست می‌باشند ولی البته واقعیت این است که همه جمعیت کشمیر شیعه نیستند و هواداران ایران در کشمیر هم فقط شیعیان نیستند بله در کشمیر و در هر جای دیگری که جمعیت شیعه‌ای وجود دارد، تقریبا همه طرفدار انقلاب ایران و رهبری آن هستند اما در عین حال در این منطقه و در پاره‌ای از مناطق دیگر، شیعیان و اهل سنت در این مورد اشتراک نظر دارند. اهل سنت در اینجا همواره خود را در حمایت جمهوری اسلامی ایران می‌دیده و از این‌رو تقریبا همه آنها در عداد هواداران ایران می‌باشند البته به طور طبیعی در هر جا که جمعیت‌های شیعه و سنی در یک نسبتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، رقابت‌هایی هم بین آنها وجود دارد. اما در طول نزدیک به 70 سال اخیر کمتر پیش آمده که شاهد یک درگیری جدی بین آنان باشیم.

2- دولت هند در این منازعه خونین چه می‌کند؟ بعضی در ایران گمان کرده‌اند که دولت هند در این صحنه مشغول مبارزه با تندروانی است که بیش از همه، برای مسلمانان و به‌خصوص شیعیان خطرناک هستند پس نه تنها کار دولت هند قبیح نیست بلکه شایسته تقدیر هم می‌باشد! واقعیت این است که رفتار هند در دولت‌های مختلف با مردم کشمیر طی 70 سال گذشته که به وقوع چندین جنگ هم منجر شده است، همواره تجاوزکارانه بوده است. اگر به توافقنامه‌ای که بین نهرو و جناح در سال 1326-1947 - نظر بیاندازیم در می‌یابیم که هند باید حدود 65 سال پیش، این سرزمین را ترک می‌کرده  و به مردم اجازه داده می‌شده تا نظر خود را مبنی بر اینکه می‌خواهند یک کشور مستقل باشند و یا مثل بقیه بخش‌های مسلمان‌نشین به پاکستان بپیوندند، طی رفراندمی اعلام نمایند. این نظرسنجی یا همه‌پرسی در کشمیر هیچ‌گاه روی نداده است و نیز هند هیچ‌گاه کشمیر را به حال خود رها نکرده است! البته از ده‌ها سال قبل پژوهشگران اتفاق‌نظر داشتند که کشمیری‌ها به هیچ وجه پاکستان را انتخاب نمی‌کنند و به استقلال می‌اندیشند.

با این وصف، صرف‌نظر از اینکه ماهیت و رویکرد گروهی که این روزها مورد تهاجم قرار دارند، چیست، ارتش در یک رفتار غیرقانونی سرگرم کشتار گروهی است که صاحبان آن خانه‌‌ها می‌باشند و این جمله حقی است که بگوییم هیچ ربطی به هندوستان ندارد که این دسته از کشمیری‌ها چگونه می‌اندیشند.

3- افراط‌گرایی در کشمیر به چه معناست؟ پاسخ این سؤال خیلی مهم است چون از یک سو معانی در هر کشور و میان هر ملتی با کشور و ملت دیگر متفاوت است و ثانیا هر دولتی قادر است، مخالفان خود را با این واژه و واژه‌های مشابه مورد خطاب قرار دهد. افراط‌گرایی در کشمیر در درجه اول در معنای پذیرش همزیستی با هند و رد پذیرش آن می‌باشد. همانطور که توضیح داده شد بکارگیری این واژه برای یک چنین مسلمانانی درست نیست.

 به نظر می‌رسد آنچه در کشمیر روی می‌دهد یک پرده  از ستیز با مسلمانانی است که مهمترین جرمشان هویت‌خواهی است. به عبارت دیگر آنچه در کشمیر تداعی می‌کند تکرار ماجرای اندوهبار میانمار است و نه تکرار حوادثی که در عراق و سوریه جریان دارد. در اینجا مسلمانان به توهین‌آمیزترین وجه در زیر لگد پلیس هند قرار می‌گیرند و ترکیب زن و مرد و پیر و جوان مسلمانانی که در این روزها به شدت آسیب دیدند، نشان می‌دهد که مسئله پلیس و ارتش هند، افراط‌گرایی و تروریزم نیست چه اگر این بود اولا باید اسنادی منتشر می‌شد و ثانیا نباید پیرزن‌های فقیر کشمیری در زیر چکمه‌های خشم هندی‌ها قرار می‌گرفتند.

4- در این روزها یک حرکت مشکوک در عرصه رسانه‌ها شکل گرفت. بعضی از کانال‌های شبکه‌های اجتماعی منتسب به شیعه یا با حال و هوای شیعی با استناد به اظهارنظر چند طلبه کشمیری به نحو پررنگی به خط‌کشی میان شیعیان و قربانیان پرداخته و با افراطی خواندن مظلومین کشمیری این خط را القا کردند که گویا شیعیان از کشتاری که هندوها یا پلیس‌های هند علیه این دسته از مسلمانان انجام می‌دهند نه تنها ناراحت نیستند بلکه خوشحال هم می‌باشند. این قلم نمی‌خواهد یک حکم کلی صادر کند. در چنین صحنه‌هایی کم نیستند کسانی که به دلیل عمق کم تحلیلی به دام سیاسانی می‌افتند که از نردبان‌هایی بالا می‌روند تا به اهدافی پلید دست پیدا کنند. متاسفانه ما در تحولات کشمیر یک بار دیگر رد پای گروه شیرازی را مشاهده کردیم. این گروه که مهم‌ترین هدف آن جداسازی تشیع از تسنن و زمینه‌سازی برای درگیری شیعه و سنی است وانمود کرد که قربانیان کشمیری افراط‌گرایان سنی هستند که در گذشته خون شیعیان را در این خطه بر زمین ریخته‌اند! این گروه بدون اشاره به پیرزنان و پیرمردان مظلوم که طبعا نه در گذشته، نه در حال و نه در آینده نمی‌توانند صحنه‌گردان هیچ نزاع مذهبی باشند، در واقع به کمک ارتش متجاوز هند آمد و تلاش کرد بذر کینه علیه شیعه را در میان برادران و خواهران اهل سنت بپراکند که زمینه‌ای  برای ریخته شدن خون بسیاری از شیعیان باشد!

برخی از جریانات داخلی و خارجی درنمی‌یابند که جداسازی شیعه و سنی از یکدیگر یک خط استعماری است که ده‌ها سال است برای آن تلاش می‌شود و بر این اساس فتنه‌های بزرگی در منطقه ساز شده است. صحنه کشمیر یک صحنه مهم و حساس بود و دفاع یکپارچه شیعه از این مظلومین می‌توانست و می‌تواند ضربه مهلکی بر نقشه‌های شوم استکبار وارد کند. به همین دلیل ما به نحو عجیبی شاهد بودیم که همزمان با کشتار مظلومین در کشمیر، افرادی به نام شیعه و روحانیت و سادات به راه افتادند و انذار دادند که مبادا از افراط‌گرایان سنی دفاع کنید! همین جریان شیرازی این طرف و آن طرف برای آنکه صدایی از جمهوری اسلامی برنخیزد و یک غفلت استراتژیک دامنگیر ایران شود بحث «پاراچنار» را به میان کشید و وانمود کرد در آنجا شیعیان به دست سنی‌ها کشته شدند و جمهوری اسلامی دفاع درستی از مظلومین نکرد پس دلیلی ندارد که در کشمیر از این سنی‌ها که برادرانشان برادران ما را در پاراچنار به شهادت رسانده‌اند، دفاعی صورت دهد! یعنی برای اینکه توطئه استعماری شکل بگیرد به انگاره‌سازی و مدل‌سازی غلط روی آورد. اما ماجرای «پاراچنار» که هرازگاهی داغ می‌شود و بازتاب آن در ایران درگیری شیعه و سنی است، چیست؟

واقعیت این است که پاراچنار که بخشی از «منطقه قبایلی» پاکستان و خارج از کنترل و اداره دولت اسلام‌آباد می‌باشد، ترکیبی از جمعیت شیعه و سنی دارد و خارج از منطقه سلطه پاراچنار تا مرکز ایالت یعنی پیشاور عمدتا سنی هستند. در این منطقه و مناطق اطراف آن برادران شیعه و سنی به راحتی با هم زندگی و از جمله ازدواج می‌کنند. در شمال این منطقه که در واقع متعلق به افغانستان است، القاعده تسلط دارد و برای اداره امور خود هرازگاهی به مناطق قبایلی پاکستان و از جمله پاراچنار حمله می‌کند و اموال مردم را به تاراج می‌برد و هرکس که در مقابل آن مقاومت کند را می‌کشد. در این درگیری‌ها القاعده کاری به مذهب افراد ندارد و از قضا در طول این دوران اکثر کشته‌شدگان سنی هستند. در طول این مدت، جمهوری اسلامی هم واقعا هر کاری می‌توانسته برای نجات مظلومین پاراچنار انجام داده است. حالا ببینید این جریان مشکوک چطور صحنه را تفسیر می‌کند و از آن نتیجه باطل می‌گیرد.

گفتنی است که علی‌رغم تلاش جریانات آلوده و مشکوک  طی این روزها شیعیان در پاکستان و برخی نقاط دیگر به حمایت از مظلومان کشمیر دست به تظاهرات زده‌اند.

به هرحال امروز دفاع از مظلومین کشمیری دفاع از انسان مظلوم و مسلمانی است که پیامبر بزرگوار اسلام درباره آن فرموده است «هرکس روزگار بگذراند و به امور مسلمین و رفع گرفتاری‌های آنها اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست.»

  • وقتي تضادها سر باز مي‌كند

عباس عبدي تحليلگر و روزنامه‌نگار در ستون  سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد،۲ مرداد

درك و تحليل رويدادهاي تركيه براي ما ايرانيان از چند جهت مهم است. از يك سو عملكرد حزب عدالت و توسعه هميشه به عنوان يك الگوي موفق در ذهن بسياري نقش بسته بود، لذا تجربيات بعدي آنان نيز مي‌تواند براي ما بسيار مهم باشد. از سوي ديگر مراودات اقتصادي و سياسي با كشورمان آنها را به يكي از بزرگ‌ترين شركاي تجاري ايران تبديل كرده است. به علاوه تركيه دروازه زميني ايران به سوي اروپاست. همچنين حضور تركيه در سوريه و عراق و نيز فصل مشترك اين سه كشور با ايران در موضوع كردها، محور ديگر اين اهميت است و بالاخره تاثير مستقيم وضعيت تركيه بر موازنه قواي منطقه‌اي را نيز نبايد دست‌كم گرفت. در اين زمينه به برخي نكات تاريخي و موضوعات مرتبط با آينده از مسائل تركيه اشاره مي‌كنم. موضوعاتي كه براي درس‌آموزي ما بسيار مهم است.

١-‌ آتاتورك چندين سال زودتر از رضاشاه اصلاحات موردنظر خود را در تركيه آغاز كرد، به‌طوري كه اصلاحات او الگو و سرمشق رضاشاه بود. همان‌طور كه به دليل اقدامات حكومت پهلوي در ايران، تضاد ميان نوسازي از بالا با فرهنگ اجتماعي توده مردم، در نهايت به انقلاب منجر شد، اين پرسش وجود داشت كه چرا اين اتفاق در تركيه رخ نمي‌دهد؟ به ويژه آنكه نوع مدرنيزاسيون در آنجا تا حدي افراطي‌تر نيز بود. به ياد دارم كه اواخر سال ١٣٥٦ با دوستان دانشجو سفري زميني به تركيه و سوريه داشتيم. وقتي از بخش‌هاي جنوبي تركيه مي‌گذشتيم، مناظر به نسبت عجيبي را مي‌ديديم، افرادي با كلاه غربي آتاتوركي و كراوات و صورت‌هاي تراشيده و در عين حال زيرشلواري و گالش روي چهارپايه‌هاي چوبي جلوي قهوه‌خانه‌هاي روستايي نشسته بودند! و تصويري ناساز و متناقضي را نشان مي‌دادند. وقتي كه حزب اربكان با گرايش‌هاي اسلامي و در اوايل دهه گذشته روي كار آمد، انتظار مي‌رفت كه سركوب گرايش‌هاي مذهبي در ساخت سياسي تركيه به پايان برسد، ولي چندي نگذشت كه ارتش با نوشتن يك نامه آن دولت را به دليل داشتن گرايش‌هاي مذهبي بركنار كرد و همچنان شكاف ميان ساختار سياسي و گرايش فرهنگي در جامعه را كه از زمان آتاتورك ايجاد شده بود فعال نگه داشت و نگذاشت كه اين شكاف پر شود. با آمدن حزب عدالت و توسعه و اردوغان دوباره كوششي جدي براي پر كردن اين شكاف آغاز شد. طي يك دهه، با صبر و بردباري كوشيدند كه اين شكاف را ترميم كنند، ولي هنگامي كه كفه به نفع مذهبي‌ها چربيد، ظاهرا وضعيت به نحو ديگري رقم خورد و يك‌باره شمشيرهاي دوطرف از نيام كشيده شد و همه كساني كه اميدوار بودند مراحل گذار از گذشته به آينده در تركيه، بدون بحران جدي انجام شود دچار يأس و نااميدي شدند، گويي كه قرار نيست اين اتفاق در تركيه بيفتد. اين عوارض را در مصر ديديم، در سوريه و ليبي نيز ديده شد، در ايران چهل سال پيش رخ داد، در تركيه نيز اكنون ديده مي‌شود.

٢-‌ عبور از سنت به تجدد پرهزينه است، اين را مي‌توان پذيرفت، ولي آيا در عمل هم امكان‌پذير هست؟ در واقع مساله اصلي امروز پاسخ به اين پرسش است و نه صرفا پرداخت هزينه يا زمان لازم براي اين عبور. در حقيقت نحوه مواجهه تند اردوغان با كودتا و پيروزي بر آن نشان داد كه آنان نيز نمي‌توانند يا نمي‌خواهند اين عبور را به صورت مسالمت‌آميزي انجام دهند. او به‌جاي آنكه از موضع اقتدار و به شيوه رحمت و بزرگوارانه برخورد كند و چندين پله جايگاه خود را ارتقا دهد و كودتاچيان و مخالفان خود را در منگنه اخلاقي قرار دهد، با اقدامات خود به نوعي عمل كودتاچيان را نيز مشروعيت نسبي داده است. اينكه به آنان نمي‌تواند غذا دهد يا حكم اعدام را بازگرداند يا ده‌ها هزار نفر را از كار اخراج يا دستگير كند، ممكن است در كوتاه‌مدت به استحكام جايگاه او منجر شود، ولي در نهايت شكاف موجود در جامعه تركيه را عميق‌تر مي‌كند. اگر اين‌گونه اقدامات مي‌توانست كارساز باشد، قطعا آتاتورك در حذف گرايش مذهبي موفق‌تر مي‌بود.

همان‌قدر كه توجه به فرهنگ مردم و ريشه‌هاي سنت در هر جامعه‌اي ضروري است، توجه و پذيرش گرايش نوين و رو به جلو و به رسميت‌شناختن آنها نيز ضرورت دارد.

٣-‌ به‌طور جد گمان مي‌كنم كه يكي از ريشه‌هاي اصلي بقاي اين‌گونه شكاف‌ها، نحوه رفتار غرب با اين جوامع است. كافي است كه دو اتفاق مصر و تركيه را مقايسه كنيم. كودتاي مصر از سوي ارتش عليه يك دولت قانوني بود وقتي پيروز شد، اقدام به سركوب طرفداران آن حكومت كرد و بازداشت‌هاي وسيعي را تدارك ديد و كشتار زيادي هم انجام داد. ولي غرب با آن كودتا چگونه رفتار كرد؟ آن را به رسميت شناخت و در عمل هم مانع سركوب آن نشد و اقدامي جدي نيز عليه آن سركوب‌ها نكرد.

در مقابل وقتي كودتا عليه دولت قانوني اردوغان شكست خورد، با اينكه تركيه عضو ناتوست و با اروپا پيوند نزديكي دارد و حتي اخيرا با اسراييل روابط خود را بازسازي كرده بود و به لحاظ معيارهاي غربي، دولت آن به شيوه دموكراتيك انتخاب شده است، ولي غربي‌ها با شدت هرچه تمام‌تر با اقدامات عليه كودتاگران مخالفت كردند. در واقع غربي‌ها نگاه منصفانه و بي‌طرفانه‌اي را به تحولات منطقه ندارند، بلكه سياست غربي‌ها از معيارهاي دوگانه تبعيت مي‌كند و اين دوگانگي بيش از هر چيز ديگري در ذهنيت مردم منطقه نسبت به غرب و مدرنيته غربي بدبيني ايجاد مي‌كند. غربي‌ها در بسياري از امور از جمله در زمينه حقوق بشر يا در زمينه تروريسم از معيارهاي دوگانه تبعيت مي‌كنند به همين دليل اجازه نمي‌دهند كه مفهوم استانداردي از اين مقولات در جهان شكل بگيرد.

  • افزایش رضایت اجتماعی پیامد ورود خودروسازان خارجی

محمدرضا نجفی منش عضو کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران،۲ مرداد

صنعت خودرو در زمره صنایع زیربنایی و توسعه دهنده هر کشوری محسوب می‌شود. سطح توسعه یافتگی هر کشوری بستگی به این دارد که در صنایع مهم زیرساختی به چه میزان پیشرفت کرده است. در کشور ما خودروسازی سابقه‌ای دیرینه دارد و ایران همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین تولیدکنندگان جهانی خودرو مطرح بوده است. با این حال آنچه که طی سالیان پیش رخ داد چالش‌های زیادی بر این صنعت ایجاد کرد. تحریم‌های شدید بین‌المللی و قطع همکاری شرکت‌های بزرگ دنیا با خودروسازان ایرانی که منجر به افول کیفیت تولید خودروی داخلی شد، زمینه را برای کاهش تقاضای کلی مصرف‌کنندگان فراهم کرد. این تحریم‌ها حتی قطعه‌سازی را نیز با چالش‌های جدی مواجه کرد. صنعت ایرانی که روزی با بسیاری از شرکت‌های معتبر خارجی همکاری و تولید مشترک داشت به یکباره وارد دوران بحرانی شد. با این حال پس از برجام نخستین قراردادهای سرمایه گذاری خارجی در بخش خودرو به امضا رسید. ابتدا قرارداد ایران خودرو با پژو سیتروئن و سپس قرارداد سایپا با این شرکت. این سرمایه گذاری و تولید مشترک چند مزیت مهم برای صنعت خودرو به ارمغان دارد. اول اینکه با قراردادهای امضا شده طرف مقابل متضمن شده است که 30 درصد تولید مشترک را به خارج از کشور صادر نماید. این موضوع مهمی است و هم در بحث ارزآوری و هم در بحث جهانی‌سازی تولید خودروی داخلی تأثیر مهمی دارد. صادرات برای صنعت خودروی ایران به منزله آغاز شکوفایی محسوب می‌شود. این شکوفایی مقارن است با افزایش کیفیت و همچنین اعتبارسازی برند ایرانی.

نکته مهم دیگر در این قراردادها بهبود کیفیت خودروی داخلی و در نتیجه افزایش رضایتمندی مردم است. مردم بویژه در سال‌های اخیر به دلیل مشکلات و تحریم‌های فراروی صنعت خودرو، چندان رضایتی از خودروی ساخت داخل ندارند و طبیعتا با تولید مشترک خودرو در داخل که با ارتقای کیفیت و بهبود خدمات پس از فروش نیز همراه است، رضایتمندی داخلی افزایش پیدا خواهد کرد. نکته مهم دیگر به انتقال فناوری برمی‌گردد. مطابق قراردادهای امضا شده طرف مقابل متعهد شده است که همزمان با تولید مشترک در خطوط تولیدی مشخص شده، فناوری و تکنولوژی ساخت را نیز به داخل ارائه دهد. طبیعتاً با راه‌اندازی خط مشترک تولید، روند انتقال تکنولوژی خود به خود انجام خواهد شد. کنار رفتن برندهای غیرمعتبر وارداتی نیز در زمره تأثیرات این قراردادها محسوب می‌شود. با ارتقای کیفیت خودروهای ساخت داخل زمینه برای محدود شدن واردات خودروهای چینی و همچنین تغییر سلیقه و گرایش مردم به سمت استفاده از خودروهای ساخت داخل سوق پیدا خواهد کرد. این مسأله از آن رو اهمیت دارد که در سال‌های اخیر تحت تأثیر تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی و عدم تقویت کیفیت خودروی ساخت داخل، گرایش مردم به سمت استفاده از خودروهای چینی و کره‌ای و... زیاد شده بود اما با تقویت خط تولید خودروی داخلی چه به لحاظ کیفیت ساخت و قطعات و چه به لحاظ بهبود خدمات پس از فروش، طبیعتاً مردم به سمت استفاده از خودروی ساخت داخل سوق پیدا خواهند کرد.

همچنین تنوع محصولات خودرویی در سبد ارائه شده توسط خودروسازان یکی از نتایج مهم این قراردادها محسوب می‌شود. یکی از انتقاداتی که همواره در سطح جامعه از خودروسازان داخلی مطرح بوده است، عدم تنوع محصولات و سبدهای ارائه شده توسط این شرکت‌ها بود. با این حال قراردادهای دیگری که خودروسازان با شرکت‌هایی مانند بنز، سوزوکی، رنو و... در حال پیگیری اند نشان از این دارد که در آینده بسیار نزدیک باید منتظر ارائه سبد متنوعی از محصولات توسط خودروسازان کشور باشیم. این موضوع به خودی خود زمینه را برای ایجاد رقابت در بازار هم فراهم خواهد کرد.

به صورت کلی آینده صنعت خودروی ایران با این حجم از سرمایه گذاری بین‌المللی و همکاری با برندهای معتبر دنیا را بسیار مثبت تصور می‌کنم.

کد خبر 340817

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha