یکشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۶ - ۰۸:۴۵
۰ نفر

ترجمه- ناهید پیشور: برای عضویت در این باشگاه کتاب لازم نیست همه کتاب‌ها را بخوانید! درام عاشقانه «باشگاه کتاب جین‌آستین» جدی‌ترین کار کارگردانی رابین سویکورد نویسنده و کارگردان آمریکایی است.

 سویکورد  بیشتر در فیلمنامه‌نویسی تبحر دارد و تجربه نگارش آثار ماندگاری چون خاطرات یک گیشا، زنان کوچک، ماتیلدا و خانواده پرز را داشته است.

 او در سال 1993 با فیلم کوتاه کت قرمز وارد عرصه فیلمسازی شد و با وقفه‌ای بسیار طولانی امسال اولین فیلم بلند سینمایی‌اش را براساس رمان «باشگاه کتاب جین آستین» اثر کارن جوی فاولر در سال 2004 به روی پرده برد.

 این فیلم برای اولین بار در نهم سپتامبر 2007 در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد و بعد از اکران در جشنواره پاییزی دایتریچ تئاتر در پنسیلوانیا از بیست و یکم همان ماه به روی پرده سینماهای آمریکا رفت.

در سال‌های اخیر فیلمسازان زیادی از رمان‌های آشنای جین آستین بهره گرفته‌اند و با اقتباس از آنها آثار متعددی در قالب فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی ساخته‌اند. آستین یکی از تاثیرگذارترین و مشهورترین رمان‌نویسان ادبیات انگلیس است که در سبک نگارش و موضوعات از نویسندگان مطرحی چون هنری فیلدینگ، ساموئل ریچاردسون، والتر اسکات و ساموئل جانسون الهام گرفته است.

 او بیشتر این محبوبیت و شهرت را به واسطه ارائه تفاسیر اجتماعی و پرداختن به معضلات مردم قشرهای مختلف جامعه کسب کرده است. بهره‌گیری استادانه او از طعنه‌ها و کنایات و استفاده از گفتار آزاد غیرمستقیم از عوامل موثر در جذب طیف وسیع مخاطب و تاثیرگذاری کلام او بوده‌اند. آستین در دوره نیابت سلطنت جرج (پرنس ویلز) می‌زیست و تقریباً همه داستان‌های او نیز با شخصیت‌ها و حال و هوای آن دوران عجین شده‌اند.

غرور و تعصب، حس و حساسیت (منطق و احساس)، پارک منسفیلد، اما و متقاعدسازی از مهمترین آثار او هستند که به همت فیلمسازان بزرگی در نسخه‌های متعدد به فیلم درآمده‌اند. باشگاه کتاب جین‌آستن داستان 6 نفر در یک باشگاه دانشگاهی کالیفرنیاست که هر ماه یکی از رمان‌های این نویسنده را مطالعه و نقد می‌کنند. اما طولی نمی‌کشد که درمی‌یابند زندگی و روابط آنها تکرار همان داستان‌هاست...

برنادت کاراکتر کتی بیکر کانون معنوی فیلم و پشتیبان همه شخصیت‌هاست؛ زنی حدوداً 60 ساله اما سرزنده و پرتکاپو که با وجود داشتن روحی بزرگ 6  ازدواج ناموفق داشه و اکنون درصدد برآمده تا با به راه انداختن یک باشگاه کتاب دوست شکست خورده‌اش را سرگرم سازد.اما دغدغه اصلی او پرداختن به رمان‌های بزرگ جین‌آستن و مطالعه دقیق رفتارشناسی کاراکترهای اوست.

جاسلین یکی از دوستان نزدیک برنارت است که دچار بحران روحی شده است؛ دیوانه سگ‌هاست، همیشه در توهماتش سیر می‌کند و خودش را خیلی والاتر از آن می‌داند که وارد بازی انسان‌ها شود.

او سگ‌های اهلی زیادی را پرورش داده و اکنون با از دست دادن جایزه رود زین‌ریج‌بک آشفته شده و اوضاع روحی مساعدی ندارد. او گروه را عاملی برای تداوم روابط سیلویا (امی برنمن) و گریگ (هوگ دانسی) می‌داند.

سیلویا بعد از 25  سال زندگی مشترک با دانیل (جیمی اسمتیز) در آستانه جدایی قرار گرفته. این موضوع او را سخت مبهوت ساخته، چون در تمام طول این سال‌ها از زندگی‌اش راضی بوده و آن را شیرین و موفق می‌دانسته اما خیانت همسرش او را حسابی به هم ریخته و مجبور به جدایی کرده است.

 الگرا ثمره نه چندان خوشایند زندگی آنهاست. او دختر20 ساله‌ای است که زندگی احساسی پرفراز و نشیبی دارد و اعتیاد او به ورزش‌های نامتعارفی که خانواده‌اش از آنها بی‌اطلاعند او را با آنها بیگانه کرده است. با این همه او مادرش را در این شرایط نابسامان روحی رها نمی‌کند و با پیوستن به این باشگاه کتاب به او نزدیک و نزدیکتر می‌شود.

بعد از ملاقات برنادت در صف جشنواره آستن به گروه می‌پیوندد. او در یک دبیرستان دبیر زبان فرانسه است. پرودی (امیلی بلدنت)که  همه او را مهربان‌ترین، دلسوزترین و حساس‌ترین عضو این باشگاه می‌دانند، ولی همیشه قیافه‌ای خشک و رسمی به خودش می‌گیرد.

پرودی با  رین (مارک بلوکاس) فرد جوان، کم‌حرف، عاشق ورزش و محافظه‌کاری ازدواج کرده که هیچ نقطه مشترکی با او ندارد و همین مسأله او را به شدت می‌آزارد. او برای خودش دل می‌سوزاند، مدام شوهرش را سرزنش می‌کند؛ او را در مقابل دوستانش به خیانت متهم می‌کند و همواره به دنبال ترحم‌جویی از دیگران است.

این فیلم در مطبوعات سینمایی و سایت‌های تحلیلی بازتاب گسترده‌ای داشت و با استقبال منتقدین مواجه شد به طوری که در راتن توماتوز 70 درصد از منتقدین و در متاکرتیک 64 درصد به آن رأی مثبت دادند.

کرک هانی کات،   درباره این فیلم در هالیوود ریپورتر چنین می‌نویسد: آنانی که اهل مطالعه‌اند، آنانی که به خواندن آثار برگزیده ادبی جهان علاقمندند و آنانی که بیشتر با رمان‌های خواندنی و کم‌نظیر جین‌آستن آشنایی دارند بهتر می‌توانند با داستان فیلم و کاراکترهایش ارتباط برقرار کنند و شانس بیشتری در درک و فهم مضامین و کلیدهای فیلم سویکورد خواهند داشت؛ درست مثل شخصیت‌های مرد در فیلم که نادانی و جهالت‌شان مانعی است که همواره آنها را از قافله عقب نگه می‌دارد.

هنرپیشگان همه سرزنده و با شور و نشاطند و آن‌قدر در انتقال حال و هوای داستان، حس و کلامشان موفقند که هیجان و اشتیاق‌شان را به تماشاگر نیز القا می‌سازندریسمان داستان‌های مختلف عاشقانه در فیلم چنان هنرمندانه به هم بافته شده که همان حکایت‌های کهن عشق و ناکامی‌ها که سینه به سینه نقل شده‌اند از نو می‌آفریند.

در این فیلم‌ مایه‌های انتقام و کین‌خواهی به مراتب محسوس است. اما مخاطبین این قبیل اقتباسات ادبی هم مردم عام و هر قشری از جامعه نیستند. گروهی از هنرمندان با ذوق و صاحب اندیشه در این پروژه گردهم آمده‌اند تا به دور از تکلف و استعارات پیچیده با روایت تصویرگونه رمان‌های این نویسنده بزرگ جایگاه والای او و ژانر ارزشمندی که در ادبیات خلق کرد را به همه تماشاگران نشان دهند. آست در عمر کوتاه 41 ساله‌اش6  رمان نوشت. به همین خاطر است که6 برای کارن جوی فاولر و سویکورد چه در مرحله نگارش رمان و چه فیلمنامه یک عدد مهم و کلیدی به حساب می‌آید.

بیشتر سکانس‌های فیلم در ساکرامنتو گرفته شده‌اند. این فیلم قصه 6 نفری است که در طول 6 ماه درباره هر کدام از 6 کتاب جین آستن بحث و گفت‌وگو می‌کنند.

 هر سطر از داستان فیلم یکی از رمان‌ها را به چالش می‌کشاند و هر کدام از کاراکترها از زندگی خصوصی شخصیت‌ها و اعمال و رفتارشان تعابیر مختلفی دارند. هر کدام از نقطه‌نظر خودشان قصه آستن را نقد می‌کنند و به نوبه خود و با روحیات و تفکرات خودشان با یکی از شخصیت‌ها همدردی می‌کنند و حس غم و شادی‌شان را با احوالات و احساسات عاشقانه امروزی بیان می‌کنند.

بنابراین با وجود همه کاستی‌های بعضاً اجتناب‌ناپذیر و نقطه‌ ضعف‌های احتمالی تماشای این فیلم می‌تواند تجربه خوبی برای تماشاگر باشد، چون خواسته یا ناخواسته داستانی را می‌بینید که تا حد زیادی متأثر از کلام و سبک نگارش یکی ازاستادان چیره‌دست ادبیات جهان است. سویکورا به خوبی داستانهای آستن را با هم تلفیق کرده و قصه شسته و رفته رمان فاولر را در قالب فیلمنامه پرورانده است.

 اما هر سطر از آن طوری نوشته شده که تنها گزینه پیش‌روی آن یک پایان خوش و فرخنده خواهد بود، بدون آنکه  این نکته را در نظر بگیرد که در زندگی مدرن و امروزی ما پیامد عملکرد هر کدام  از شخصیت‌ها در این موقعیت چه خواهد بود. این فیلم هنر تقلید از هنر است. با وجود حضور پرتعداد بازیگران فیلم شلوغ و درهم و برهم نیست.

 هر کدام از هنرپیشگان یک نقش و شخصیت تعریف شده و عالی برای بازی کردن دارند. هر کاراکتر درست به موقع و در جای خودش پا به داستان می‌گذارد. با این وجود این آستن است که در آخر کار همه کاراکترها را کنترل می‌کند. دنیای امروزی ما با انگلیس در دوره رجنسی تفاوت‌های اساسی دارد.

 این همان نکته‌ای است که کارگردان در خلال تیتراژ ابتدایی فیلم به آن اشاره می‌کند و با به تصویر صحنه‌هایی، زندگی مدرن را مایه شکنجه، رنج و آزار انسان می‌داند. اما لازم است که در فیلم هم با تفسیر این تفاوت‌ها را بیان کند و این طور موضوعی را که مطرح کرده به حال خودش رها نکند.

لازم است کسی هم پیدا شود تا از  حوزه قانون‌نامه اخلاقیات و رفتارگرایی آستن تخطی کند تا ارزش‌های اخلاقی مد نظر او برجسته‌تر شوند.

halywood reporter
سپتامبر 2007
 

کد خبر 34416

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز