دوشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۳
۰ نفر

آخرین روزهای بهار امسال میزگردی با عنوان «۳۰خرداد و سالروز قیام مسلحانه گروهک منافقین» برگزار شد که کمتر در رسانه‌ها به آن پرداخته شد.

نفاق و نفوذ

 يكي از مهمانان اين ميزگرد خسرو تهراني مؤسس اداره اطلاعات نخست‌وزيري بود كه در جريان انفجار 8شهريور سال 1360مدتي بازداشت و بازجويي هم شد. او در اين ميزگرد در تشريح تاكتيك‌هاي منافقين براي ترور مقامات عالي‌رتبه كشور يك جمله گفت: مهم‌ترين تاكتيك سازمان مجاهدين خلق «خط نفوذ» بود، آنها در دادگاه‌هاي انقلاب، كميته، صدا و سيما نفوذ داشتند. شايد موفق‌ترين نمونه‌هاي اين تاكتيك منافقين را بتوان در ماجراي نفوذ كشميري به شوراي‌عالي امنيت ملي يا كلاهي در حزب جمهوري اسلامي دانست. يا حتي مي‌توان به نفوذ باند مهدي هاشمي در بيت مرحوم آيت‌الله منتظري اشاره كرد كه نهايتا قائم‌مقام رهبري را از نظام جدا كردند. مورد عجيبي كه دامنه آن به همين روزهاي اخير هم كشيده شده است. صوت تقطيع شده‌اي كه از ديدار آيت‌الله منتظري با برخي قضات و انتقاد ايشان به اعدام‌هاي سال67منتشر شد خط تخريب امام و بيت ايشان و همچنين تطهير منافقين را دنبال مي‌كرد. در اين نوشتار به برخي از معروف‌ترين نمونه‌هاي تاكتيك نفوذ منافقين به روايت شاهدان عيني پرداخته‌ايم:

  • نفوذ كشميري در شوراي‌عالي امنيت

مسعود كشميري قبل از انقلاب توسط پسر دايي خود، ابوالفضل دلنواز ‌كه برادر همسرش نيز بود و در درگيري مسلحانه معدوم شد، جذب سازمان منافقين شد. ابتدا در بحث‌هاي خانوادگي از آنها حمايت مي‌كرد، اما به مرور زمان چهره‌اي حزب‌اللهي و حامي جمهوري اسلامي به‌خود گرفت و كمي پيچيده‌تر عمل كرد.

وي از سازمان دستور ضرورت نفوذ در نخست‌وزيري را دريافت مي‌كند و براي آغاز اين مسير، ابتدا عضو دفتر نخست‌وزيري در سيستان و بلوچستان مي‌شود. كشميري مدتي كوتاه نيز در دفتر محسن سازگارا معاونت سياسي اجتماعي بهزادنبوي وزير وقت صنايع به عنوان مشاور در امور اجرايي مشغول به‌كار شد. روايت مرحوم آيت‌الله مهدوي كني-وزيركشور وقت- از نحوه نفوذ كشميري به جلسات شوراي امنيت ملي و نهايتا ترور شهيدان باهنر و رجايي در دفتر نخست‌وزيري قابل تامل است: روزهاي يكشنبه جلسه شوراي امنيت ملي با حضور مسئولين لشكري و كشوري در نخست‌وزيري تشكيل مي‌شد...كشميري هم مدتي بود كه توسط آقاي بهزاد نبوي و آقاي قنبري (خسرو قنبري معروف به خسرو تهراني از هواداران مجاهدين خلق قبل از انقلاب اسلامي بود، پس از پيروزي انقلاب به همراه تعدادي ديگر ازجمله سعيد حجاريان تشكيلات امنيتي نخست‌وزيري را بنيان نهاده و پس از انفجار دفتر نخست‌وزيري در 8شهريور 1360به‌دليل پاره‌اي اتهامات دستگير و پس از چندي آزاد شد) به‌عنوان منشي و دبير جلسه معرفي شده بود.

من اطلاع از سابقه ايشان نداشتم، ولي بعدها گفتند كه او از توابين است و قبلا از اعضاي منافقين بوده و توبه كرده و بعد هم در گزينش نيروي هوايي مشغول به‌كار شده و از او تعريف مي‌كردند. او ظاهر خيلي آرامي داشت و دبير جلسه شوراي امنيت بود. هميشه در دفتري كه همراه داشت چيزهايي مي‌نوشت. گاهي از فلاسكي كه در آنجا بود براي اعضا چاي مي‌ريخت. در جريان جلسه هم هيچ حرفي نمي‌زد. ضبط صوتي هم همراه داشت كه جلسات را به وسيله آن ضبط مي‌كرد. خيلي آرام به‌نظر مي‌رسيد و نشان مي‌داد كه پسر آرام و نجيبي است. در آنجا يك ميز مستطيل شكلي بود. آقاي رجايي و دكتر باهنر كنار هم مي‌نشستند. بنده هم به‌عنوان وزير كشور پهلوي ايشان مي‌نشستم. كشميري هم روبه‌روي دكتر باهنر و رجايي مي‌نشست.

يك كيف هم هميشه داشت كه آن را زير ميز مي‌گذاشت. ضبط صوت را هم بالا مي‌گذاشت. آيت‌الله مهدوي كني در ادامه خاطراتش درباره روز انفجار مي‌نويسد: در وزارت كشور هرگاه خسته مي‌شدم قدري استراحت مي‌كردم. روز انفجار پس از اداي نماز ظهر و عصر و صرف ناهار در اتاق بالا كمي استراحت كردم. وقتي بلند شدم ساعت 2/25 دقيقه بود. جلسه شوراي امنيت قرار بود حدود 2/30 دقيقه در محل نخست‌وزيري تشكيل شود. آيت‌الله مهدوي كني به آن جلسه شوراي امنيت نمي‌رسد و از خيابان بهشت كه به سمت خيابان حافظ حركت مي‌كرده، از طريق بي‌سيم ماشين متوجه انفجار در دفتر نخست‌وزيري مي‌شود.

به نوشته وي بمبي كه در اين جنايت به‌كار رفت آتش زا بود؛ «در حقيقت مي‌خواستند با آتش اين عزيزان ما را بسوزانند». كشميري فرار كرده بود ولي آن روز عده‌اي فكر مي‌كردند او هم در اين حادثه جان باخته است؛ « بدن اين دو بزرگوار رجايي و باهنر را هم كه به بيمارستان برده بودند سوخته بود و مثل زغال شده بود. شناسايي تنها به وسيله بعضي از علائمي كه داشتند، مثل دندان و امثال اينها امكان‌پذير بود. من جنازه‌هاي آنها را ديدم. ضمنا آنجا مي‌گفتند كه از كشميري خبري نيست.» هنگام تشييع پيكر شهيدان رجايي و باهنر حتي يك تابوت به اسم شهيد كشميري تشييع شد اما چندي بعد با اعلاميه منافقين واقعيت آشكار شد. گفته مي‌شود كه در حال حاضر كشميري در اروپا زندگي مي‌كند.

  • نفوذ در بيت آيت‌الله منتظري

نفوذ مهدي هاشمي در بيت آيت‌الله منتظري و ايجاد خط جدايي بين قائم‌مقام امام خميني(ره) و نظام يكي ديگر از نمونه‌هاي موفق تاكتيك‌‌ نفوذ منافقين است. مهدي هاشمي برادر داماد آيت‌الله منتظري، قائم‌مقام معزول امام خميني(ره)بود كه در سال 1366پس از محاكمه وبعد از اعتراف به چندين فقره قتل و ترور قبل و بعد از انقلاب ‌اعدام شد. مهدي هاشمي در اعترافات خود با اشاره به چگونگي نفوذ در بيت منتظري مي‌گويد: «مسئله اين بود كه دفتر منتظري را به‌عنوان يك پايگاه براي تحقق اهداف خودم اهدافي كه به آن ايمان داشتم و فكر مي‌كردم اهداف حق مطلق است انتخاب كنم، زمينه‌هايي وجود داشت؛ اول اينكه مسئول دفتر او برادرم بود و رابطه و اعتماد متقابلي بين من و اخوي وجود داشت. اين زمينه پارامتر مثبتي بود كه مرا در اين فكر موفق بكند، از آن طرف منتظري از سال‌هاي دور به من اعتماد داشت و اين اعتماد را من يك پارامتر مثبت جهت اهداف خودم مي‌دانستم. سوم اينكه آقاسعيد فرزند آقاي منتظري هم با ما همدلي و هماهنگي داشت و از طرفي تعدادي از دوستان هم از قديم و جديد در دفتر وجود داشتند.»

محمد محمدي ري‌شهري، نخستين وزير اطلاعات كشور درباره بازجويي از مهدي هاشمي و ملاقات با آيت‌الله منتظري در اين‌باره مي‌نويسد: «روز جمعه، همراه آقاي فلاحيان، قائم‌مقام وقت وزارت اطلاعات، خدمت آقاي منتظري رسيديم. در اين ديدار، ماجراي خانه تيمي مهدي هاشمي و موارد غيرقانوني موجود در آن را به تفصيل، براي ايشان توضيح دادم. انتظار اين بود كه ايشان با شنيدن اين خبر كه گروهي با پول ايشان و با سوءاستفاده از نامشان، پودرهاي سرطان‌زا، مواد منفجره، ترياك و... تهيه مي‌كنند تا انقلاب اسلامي را صادر نمايند! اندكي تكان بخورد؛ از ما تشكر كند و لااقل به احترام امام(ره) كه دستور برخورد با اين جريان را صادر كرده، سد راه تحقيقات در اين زمينه نشود؛‌ اما برخلاف انتظار، ايشان نه‌تنها تشكر نكرد، بلكه ما را به‌شدت توبيخ كرد كه چرا بدون حضور صاحبخانه، خانه يادشده را تخليه كرده‌ايد؟!‌ چرا ضعيف‌كشي مي‌كنيد؟! چرا خط بازي مي‌كنيد؟! و شگفت‌آورتر اينكه: براي صدور انقلاب، سلاح و مواد منفجره و جعليات ضروري است و...!» ماجراي حمايت آقاي منتظري از باند مهدي هاشمي و اصرار براي عدم‌پيگيري خرابكاري‌هاي وي آنقدر ادامه يافت كه كار قائم‌مقام ولي فقيه را به رويارويي مستقيم با امام خميني (ره) و نظام كشاند. تقريبا روز يا هفته‌اي نبود كه از داخل بيت آقاي منتظري بر پايه خبرهاي كذب و دروغين خوراك جديدي براي مظلوم‌نمايي منافقين و تبليغات دشمنان نظام ساخته نشود تا آنجا كه منجر به نامه تاريخي امام و بركناري آقاي منتظري شد. با اين وجود تاثيرپذيري نامبرده از عناصر نفوذي منافقين تا زمان مرگ ادامه داشت و هنوز هم اين خط در بيت او مشاهده مي‌شود.

  • نفوذ كلاهي در حزب

آيت‌الله مهدوي‌كني درباره انفجار حزب جمهوري اسلامي مي‌نويسد: «اين نكته را بايد اعتراف كنم كه متأسفانه در اوايل انقلاب، بر اثر نبودن تجربه، ‌گروهك‌هاي ضد‌انقلاب در نهادها و در نيروهاي امنيتي و انقلابي نفوذ كرده بودند. از جمله آنان كشميري‌در نخست‌وزيري‌ و كلاهي در حزب‌ بود. اصلا دقت و احتياط نمي‌شد. با اينكه قبلا هم ترورهايي واقع شده بود و حركت‌هاي ضدانقلابي فراوان بود ولي نوعي خوش‌بيني موجود بود. همان قدر كه كسي به انقلابي بودن تظاهر مي‌كرد به او اعتماد مي‌كردند. كلاهي و كشميري هم از همين راه وارد شدند.» انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در هفتم تيرماه سال 1360كه منجر به شهادت آيت‌الله بهشتي و بيش از 70نفر از ياران انقلاب شد يكي از بزرگ‌ترين فجايع منافقين است. در اين ماجرا هم نظام از نفوذ ضربه خورد. نفوذ فردي به نام محمدرضا كلاهي كه توانسته بود به جلسات حزب جمهوري اسلامي راه پيدا كند.

  • معروفترين نفوذي‌هاي منافقين

محمد كاظم افجه‌اي: كاظم افجه اي از اسفندماه سال 1358 ماموريت يافت تا براي جاسوسي از مناسبات دروني و ماموريت هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين تشكيلات نفوذ كند. با ورود افجه اي به جمع پاسدارها، او به مجموعه زندان اوين هم راه پيدا مي كند. افجه اي البته رفته رفته حركات مشكوكي از خود نشان داده بود كه شك و ترديد دادستاني انقلاب اسلامي را برانگيخته بود. او نهايتا 8 تير 1360 موفق به ترور محمد كچويي اولین رئیس زندان اوین مي شود. وي پس از ترور دستگير مي شود اما با استفاده از غفلت ماموران خود را از پنجره به بيرون پرتاب كرد و زنده نماند.

عباس زريباف: از عباس زريباف هم به عنوان يكي از مهمترين نفوذي هاي منافقين نام برده مي شود. او موفق شده بود در واحد اطلاعات سپاه پاسداران رخنه كند و به رده هاي بالا برسد. او در آزاد كردن كادرهاي بالاي سازمان مجاهدين (منافقين) نقش آفريني هم كرده بود. علاوه بر آن وي در تابستان سال 1360 در جريان حمله به مقر مركزي واحد اطلاعات سپاه پاسداران هم نقش مهمي ايفا كرده بود. زريباف در سال 1361 از كشور خارج شد و در طول جنگ تحميلي با استفاده از تجربياتي كه از بخش شنود تلفني واحد اطلاعات سپاه داشت خوش خدمتي‌هاي زيادي به رژيم بعث كرد. زريباف در مرداد سال 1367 در عمليات مرصاد به هلاكت رسيد.

الماس عوضيار: يكي از نفوذي هاي منافقين در واحد اطلاعات سپاه پاسداران بود و حتي تا مسئول ستاد خبري تهران هم رشد كرد. از آنجا كه اخبار ضربات سپاه به خانه‌هاي تيمي سازمان از مسير ستاد خبري مي گذشت وظيفه مهم عوضيار اطلاع دادن به منافقين براي تخليه خانه ها پيش از ورود سپاه بود. لذا تعدادي از عمليات‌هاي سپاه عليه منافقين لو رفت. سرانجام نيروهاي واحد اطلاعات سپاه پاسداران در نيمه شب 5 مهرماه سال 1360 الماس عوضيار را دستگير كردند.

محمد فخار زاده كرماني: وي يكي از نفوذي هاي منافقين در دادستاني كل بود كه در 14 شهريور سال 1360 با كار گذاشتن بمبي در زير اتاق دفتر دادستان كل انقلاب، شهيد قدوسي را به شهادت رساند. به نوشته نشريه رمز عبور چندي پيش يكي از افرادي كه از پادگان اشرف فرار كرده بود مدعي شد فخار زاده بعد از فرار از ايران و سكونت در پادگان اشرف، به عنوان يك سرباز دژباني براي سازمان انجام وظيفه مي كرد.

کد خبر 344716

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha