به رغم رشد جمعیت باسواد کشور و افزایش شمار دانشآموزان و دانشجویان و همچنین توسعه صنعت نشر، فرهنگ مطالعه در جامعه ما ضعیف است. این موضوع را از شمارگان بسیار پایین اغلب کتابها و نیز تیراژ پایین مطبوعات به نسبت جامعه باسواد میتوان دریافت.
موضوع کمخوانی و چرایی ضعف فرهنگ مطالعه در جامعه را با دکتر ناهید توسلی پژوهشگر فعال در حوزه امور فرهنگی و زنان طی گفتوگوی کوتاهی در میان گذاشتهایم که در ادامه از نظرتان میگذرد.
- کمخوانی و فقر مطالعه جامعه ما ناشی از فقر فرهنگی است یا فقر اقتصادی؟
شما به مسئلهای بسیار مهم یعنی «کم مطالعه کردن»و نسبت دادن علت آن به دو پیشفرض «فقر فرهنگی» و یا «فقر مالی» اشاره کردهاید.
از یک زاویه، مطالعه کردن، بیشک پدیدهای است درونی که نخست به جهت یافتن پاسخی برای حس کنجکاوی انسان و طبیعت اطرافاش میتواند تعریف شود. پیش از اختراع خط، انسانها کنجکاوی خویش را با سیر و سیاحت و یا با اندیشهسازی در حوزهای که بعدها «اساطیر» نامیده شد و یا ثبت؛ حفظ و نگاهداری آن به گونه شفاهی و یا نقاشی در غارها و سنگها ارضا میکردند.
با اختراع و پیدا شدن خط، انسانها در دو جهت دیالکتیکی، به ثبت اندیشهها و تجربیات و حوادث و وقایع خویشتن خویش و نیز طبیعت اطراف خویش، به نوشتن پرداختند. در توازی با این ثبت و نگهداری این اندیشهها و تجربیات، در درازمدت، خود، به مصرف کنندگان این محصول تولیدی نیز تبدیل شدند.
همزمان با پدید آمدن ابزارهای جدید و متفاوت در قرنهای اخیر میزان حس کنجکاوی انسان در حد گستردهای، هم بالا رفت و هم تأمین شد. بیشک مطالعه کردن، از سطح خواندن مکتوب روی کاغذ به عنوان کتاب، به گونه خواندن روی صفحه مانیتور تغییر شکل داد. متأسفانه دسترسی به این جعبه جادو آمار کمی و حتی کیفی مطالعه کردن را به گونهای متفاوت دستخوش نوساناتی کرد.
بنابراین، اکنون، در این زمانه و دوران، باید نخست به بررسی و آسیبشناسی این مسئله پرداخت که آیا منظور از کم مطالعه کردن، تنها مطالعه مکتوبهای کاغذی است یا نوع دیگر آن؛ یعنی کسب اطلاعات جهت اغنای حس کنجکاوی انسان از طریق ابزار و تکنولوژیهای الکترونیک جدید.
برای پاسخ به پرسش شما باید مقوله کم مطالعه کردن را در جامعه خودمان در ایران، لحاظ کنیم، زیرا اگر این پیش فرض شما درست باشد باید بگویم بزرگترین و بیشترین دلیل آن نه «فقر فرهنگی»، (که میدانیم فرهنگ ایران زمین از غنیترین فرهنگها از دیرزمان بوده است) و نه «فقرمالی» است؛ زیرا مطالعه کردن با امکان مراجعه به کتابخانهها یا قرض گرفتن کتاب از دوستان و آشنایان امکانپذیر است.
آن چه در جامعه اکنون ما- به زعم شما- کم مطالعه کردن تلقی میشود ناشی از بحران اجتماعی سیاسی موجود در جهان است ، که کشور ما نیز بدان مبتلاست. مشکلات اقتصادی که اینجاناشی از فقر مالی نیست به صورت بحرانی عینی، نمایان و اجتماعی «وقت» (زمان) را به گونهای جادویی از مردم و بهویژه جوانان و میانسالان ربوده است.
جامعه ما بیش از فقر فرهنگی و فقر مالی با فقر «مدیریت زمان» برای رتق و فتق امور زندگی سراسر پیچیده و گره خورده خود دست به گریبان است. این عامل موجب عدم توازن و عدم تعادل روانی مردم و در حقیقت موجب نوعی از هم گسیختگی در مدت زمانی که در 24 ساعت روز و شب برای زندگی کردن دارند میشود.
به عبارت دیگر نحوه از دست دادن «زمان»، برای به دست آوردن امکانات مادی و معنوی جهت تأمین «زیستن» و ادامه حیات و در پی آن خستگی جسمی و افسردگی روانی ناشی از آن، به نوعی انفعال، نسبت به کارهای فرهنگی منجر شده است.
ممکن است پیشترها پیشفرض شما یعنی فقر فرهنگی یا فقر مالی- که هر دو علت و معلول یکدیگرند- موجب افت امکان مطالعه کردن و عدم امکان خریدن کتاب از نظر مالی بود؛ اما، امروزه هیچ فردی و حتی هیچ کتابخوانی صرفاً به دلیل فقر مادی مطالعه کردن را کنار نمیگذارد.
اما، بیتوجه به این معضلات موجود، در مورد کممطالعه کردن ایرانیها باید گفت که عوامل ذکر شده در پیش، در مورد تعدادمعینی کتابخوان و پژوهشگر حرفهای صادق نیست زیرا آنان اساساً افراد حرفهای و طیف مشخصی هستند که زندگی شان با کتاب عجین شده است.
کم مطالعه کردن در جامعه ما به دلیل جدی نبودن این پدیده در خانواده شکل میگیرد و ادامه جدی نبودن کتابخوانی از آغازین روزهای مدرسه رفتن تا آخرین روزهای دانشنامههای سطح بالا مانند دکتر و مهندس شدن و... ادامه مییابد.
کتابخوانی و اساساً مطالعه را- از هر نوعاش- باید نخست از محیط خانواده و در دامن مادر و پدر و بعد هم با تشویق و تحریک و فضاسازی و زمینهسازی آگاهانه و روانشناسانه معلم در مدرسه آموخت.
متأسفانه در ایران، نه خانوادهها و نه مدرسه (به طور عام) اساساً دغدغه تشویق کودک به خواندن را در او ایجاد نمیکنند. در چنین فضایی است که چه غنای فرهنگی داشته باشیم و چه فقر فرهنگی؛ چه غنای مالی داشته باشیم چه فقر مالی، نتیجه یکی است زیرا انگیزه مطالعه کردن در شخص ایجاد نمیشود.
- نیاز به مطالعه چگونه در فرد شکل میگیرد؟
همانگونه که گفتم ظاهراً باید علت اصلی مطالعه علاقه به آگاهی و شناخت نسبت به «خود انسان» و پدیدههای دور و بر او در جهان باشد؛ اما بسیاری از مردمان برای رفع بیکاری، تنهایی یا سرگرمی نیز مطالعه را انتخاب میکنند که بیشک این نوع مطالعه با مطالعه آگاهانه برای شناخت بسیار متفاوت است.
- گرانی کتاب را میتوان دلیل کاهش مطالعه دانست؟
همانطور که پیشتر گفتم اگر انگیزه توأم با علاقه و همچنین عادت، در آدمی وجود داشته باشد، گرانی صرف موجب کاهش مطالعه نمیشود؛ مگر همان شرایط بحرانزای سیاسی اجتماعی جامعه که در نهایت روی مسایل اقتصادی و در پی آن مسایل فرهنگی اثرگذار است و موجب نوعی انفعال فرهنگی میشود.
این انفعال است که اثر خود را به گونه (مثلاً) کاهش مطالعه کردن در افراد جامعه نشان میدهد. به عبارتی دیگر «تورم»، که محصول اقتصاد بیمار و پریشان جامعه است مسلماً از نظر کمی ممکن است در مطالعه کردن اثر بگذارد ولی کیفیت مطالعه کردن را- اگر درونی جامعه شده باشد- تغییر نمیدهد.
- چگونه میتوان فرهنگ «مطالعه» و سواد خواندن را توسعه داد؟
بیش از هر عاملی، نخست محیط خانواده و سپس مهمتر از آن محیط آموزشی، اعم از دبستان و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه، اثرگذارترین محیط برای آموزش «مطالعه» یا «کتابخوانی» است. این مهم هرچه بیشتر و جدیتر باید از دوران کودکی به گونه واقعیتی غیرقابل اجتناب به شخص آموخته و درونی شود.
برای بالا بردن رشد «کتابخوانی»بیشک، وجود کتابخانههای عمومی و حتی خصوصی و نیز حرفهای تخصصی، همراه با تشویق و آموزش نهادهای مختلف فرهنگی از جمله نهادهای آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه کمک بسیار زیادی به رشد کمی و کیفی «کتابخوانی» میکند.
مثلاً، همین روش گذاشتن کتاب در اتوبوسهای قطارهای شهری، نقش مؤثری در بالا بردن انگیزه «کتابخوانی» در دراز مدت میتواند داشته باشد.