اين حادثه مرگبار به بامداد 20ارديبهشتماه سال92 برميگردد. مأموران گشت كلانتري126 تهرانپارس كه به سرنشينان يك پژو پرشيا مشكوك شده بودند به راننده دستور ايست دادند اما نهتنها راننده پرشيا خودرو را متوقف نكرد بلكه تلاش كرد از دست مأموران فرار كند. در جريان اين تعقيب و گريز مأموران با استعلام درباره اين خودرو پي بردند كه سرقتي است.
به همين دليل تعقيب پرشيا كه 3سرنشين داشت ادامه يافت تا اينكه راننده ناغافل وارد يك كوچه بن بست شد. مظنونان فاصله چنداني تا دستگيري نداشتند. در اين شرايط 2نفر از آنها تلاش كردند با پاي پياده فرار كنند و راننده تصميم گرفت بهصورت دنده عقب بگريزد اما هنگام فرار يكي از دوستانش را زير گرفت و باعث مرگش شد.
با مرگ اين جوان تلاشها براي دستگيري عامل اصلي اين حادثه آغاز شد اما او به مكان نامعلومي گريخته بود. با وجود اين تحقيقات ادامه يافت تا اينكه سرانجام 2ماه بعد وي دستگير شد. تحقيقات درباره اين متهم نشان داد كه وي از مجرمان سابقهدار سرقت خودرو است و بهطور تخصصي پژو پارس سرقت ميكند و چندي قبل درحاليكه به اتهام سرقت دهها دستگاه خودرو دستگير شده بود با قرار وثيقه از زندان آزاد شده است.
متهم در جريان بازجوييها مدعي شد كه او باعث مرگ دوستش نشده بلكه خودروي پليس با وي برخورد كرده است. با اين حال با ادامه تحقيقات وي سرانجام به قتل دوستش اعتراف كرد. به اين ترتيب پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه هشتم، به رياست قاضي حسين اصغرزاده و با حضور قاضي توكلي برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و ماجرا را شرح داد. در ادامه پدر مقتول در جايگاه ايستاد و گفت: وقتي اين حادثه اتفاق افتاد من در سفر بودم.
با گوشي تلفن همراه پسرم تماس گرفتم اما يك مأمور پليس جوابم را داد و گفت براي پسرم اتفاقي افتاده است. وقتي به تهران برگشتم فهميدم كه پسرم كشته شده است. پسر من جوان خوبي بود. حتم دارم كه او نميدانست اين خودرو سرقتي است و الا سوار آن نميشد. از طرفي كاري كه متهم انجام داده نوعا كشنده است و خواستار قصاص قاتل هستم.
در ادامه نوبت به متهم رسيد تا از خودش دفاع كند. او گفت: من قتل را قبول ندارم و نميخواستم باعث مرگ دوستم شوم. وي ادامه داد: يك هفته بود كه هيچكس در خانه دوستم نبود و ما در اين مدت به آنجا رفتوآمد ميكرديم تا اينكه يك شب در خيابان نيروي هوايي يك پژو ديدم و آن را سرقت كردم.
شب با دوستانم سوار آن شديم تا در خيابان گشت بزنيم تا اينكه ناگهان ماشين پليس را در تعقيب خودمان ديديم. تلاش كرديم كه فرار كنيم اما به كوچهاي بنبست رسيديم. دوستم پياده شد و من هم از ترس ميخواستم دنده عقب فرار كنم اما متوجه نشدم كه چطور شد دوستم را زير گرفتم. آن موقع فكر كردم كه از روي يك مانع رد شدهام اما بعد ياد دوستم افتادم.بهدنبال دفاعيات متهم، قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شدند.
نظر شما