حالا ديگر مدتي است شاهد تعداد زيادي از فارغالتحصيلان دانشگاهي هستيم كه با در دستداشتن مدارك تحصيلي عاليتر، آرزوي رسيدن به آينده شغلي ايدهآلشان را در سر ميپرورانند؛ فارغالتحصيلاني كه با رسيدن به مدارج بالاي تحصيلي به دنبال موقعيت شغلي مطلوب و دلخواهشان هستند. غافل از اينكه چيزي كه بازار كار امروز به آن نياز ندارد مدرك تحصيلي است. در اين زمينه با دكتر داور شيخاوندي جامعهشناس و متخصص در بررسي مسائل اجتماعي در سطح كلان گفتوگويي انجام داديم. ا و توضيح مي دهد كه چرا برخي گرفتار تب مدرك گرايي شده اند.
- چرا اكثر افراد جامعه گمان ميكنند تنها راه رسيدن به موفقيت ادامه تحصيل آن هم در مقاطع عاليه است؟
اين پديده كه بهتازگي جامعه به آن دچار شده ناشي از تورم تحصيلي است. به اين معنا كه ارزش مدارك تحصيلي در سطوح مختلف، افت زيادي پيدا كرده و افراد براي رسيدن به جايگاه مورد نظر و مطلوب در علم و دانش بايد تحصيلاتشان را در مقاطع بالاتر ادامه دهند و سطح تحصيلشان را افزايش دهند، از اين رو ادامه تحصيلات عاليه مورد توجه بسياري از مردم بهخصوص جوانان قرار گرفته است. جوانان به اميد كسب دانش و مهارت وارد دانشگاه شده و در مقطع كارداني و كارشناسي فارغالتحصيل ميشوند اما پس از فارغالتحصيلي به شرايط مطلوب شغلي كه انتظار آن را داشتند دست پيدا نميكنند و دچار ناكامي ميشوند و به اميد رسيدن به شرايط مطلوب و يافتن شغل و موقعيت مورد نظرشان شروع به تحصيل در مقاطع بالاتر ميكنند. مراكز آموزشي، دانشگاهها و آموزشگاههاي كمكآموزشي به اشتباه، اين تفكر كه راه رسيدن به خوشبختي و موقعيت شغلي و اقتصادي عالي، كسب مدارج عالي از دانشگاه است را در جامعه رواج ميدهند. بعد از فارغالتحصيلي، دانشجويان در يك مقطع در جواب اين سؤال كه «چرا نميتوانم شغل مرتبط با رشته تحصيليام را بيابم؟» ميگويند: «اين درجه كافي نيست و بايد در مقاطع بالاتر ادامه تحصيل دهيد». حتي بعد از كسب درجه دكتري ميگويند: «بايد دكتري تخصصي از فلان دانشگاه را داشته باشيد».
- گذشته از نسل نوجوان و جوان كه سادهترين و بهترين راه براي كسب شغل و رسيدن به جايگاه و درآمد مطلوب را ورود به دانشگاه و ادامه تحصيلات ميدانند، يكي از دغدغههاي والدين در تربيت فرزندانشان هم پشتيباني آنها براي ادامه تحصيلات است. اين نگاه والدين ريشه در چه دارد؟
در بسياري از جوامع ازجمله جامعه ايران داشتن تحصيلات عاليه از نظر اعتبار، شأن و موقعيت اجتماعي و همچنين رسيدن به رفاه اقتصادي يك ارزش محسوب ميشود؛ درنتيجه والدين آرزو ميكنند كه فرزندانشان به اين درجات عالي دست پيدا كنند و در راه فراهمكردن اين شرايط تلاش ميكنند. درگذشته شاهد بوديم كه خانوادهها هنگامي كه ميديدند يكي از فرزندانشان استعداد تحصيلي چنداني ندارد و به درس و مدرسه علاقه نشان نميدهد واقعبينانه اين اعتقاد را داشتند كه فرزندشان با درس خواندن در زندگي آينده موفق نخواهد شد و بهنوعي آينده و زندگي فرزندانشان را مديريت ميكردند؛ مثلا به فرزندشان توصيه ميكردند يا شغل پدر را ادامه دهد و يا حرفهاي را انتخاب كند و بعد از گذراندن دوره كارآموزي همان كسبوكار را ادامه دهد. اما امروزه بيشتر والدين بهخصوص آن دسته از والديني كه شرايط فراهم كردن فرصتهاي شغلي را براي فرزندانشان نداشته باشند آنها را به ادامه تحصيلات عاليه سوق ميدهند. تبليغات مراكز آموزشي و آموزشگاهها هم در ايجاد اين نگرش بيتأثير نيست.
- اگر در جامعهاي قرار باشد همه افراد در رشتههاي مختلف، فوقليسانس و دكتري داشته باشند تكليف يكسري مشاغل مثل خياطي، نانوايي، كفاشي و... چه ميشود؟
اصولا درصد كمي از فارغالتحصيلان به نسبت كل فارغالتحصيلان به ادامه تحصيلات در مدارج عاليه ميپردازند. بنابراين عده زيادي از افراد به جاي تحصيلات تكميلي وارد بازار كار ميشوند و مشاغلي از اين دست را ادامه ميدهند. ولي خب حالا اين مسئله هم بايد بررسي شود كه آياكسي با مدرك كارشناسي ميرود كفاشي كند؟ كه پاسخ منفي است و همين موضوع خطر از بين رفتن شغلهاي محلي و مورد نياز جوامع محلي را بيشتر ميكند.
- خروجي زياد و بالاي فارغالتحصيلان در مقاطع بالاي تحصيلي چه مشكلات و آسيبهايي ميتواند به بدنه اجتماع و بازار كار وارد كند؟
تعداد زيادي از بيكاران جامعه را افراد تحصيلكرده تشكيل ميدهند. خواسته طبيعي قشر تحصيلكرده جامعه است كه پس از فارغالتحصيلي به شغلي مرتبط با رشته تحصيليشان اشتغال يابند و به درآمد كافي و مطلوب برسند. وقتي در جامعهاي اين اتفاق براي قشر تحصيلكرده نميافتد و بيشتر دانشگاهرفتهها بيكار هستند يا مجبور ميشوند به شغلهاي غيرمرتبط با رشته تحصيليشان در سطوح پايينتر بپردازند هنجارشكني ميكنند و اخلاق را زير پا ميگذارند. رسيدن به مدارج عالي تحصيلي بهخصوص براي آن دسته از فارغالتحصيلاني كه براي تحصيل، شهريههاي هنگفتي پرداختهاند توقعاتي ايجاد ميكند و بالا رفتن اين توقعات سبب ميشود از موقعيتهاي شغلياي كه برايشان ايجاد ميشود به رضايت لازم نرسند. عدهاي براي تأمين نيازها، كسب رضايت و پر كردن خلأهاي موجود در زندگي و جبران مافات به انجام كارهاي منفي و غيراخلاقي مثل رشوهگيري، انجام كارهاي خلاف و... روي ميآورند و در ابعاد مختلف مشكلاتي را در اجتماع ايجاد ميكنند. ابتلا به اختلالاتي مثل افسردگي و گوشهگيري يكي از نتايج بيكاري بهخصوص در قشر تحصيلكرده جامعه است. گرايش به مصرف موادمخدر براي فرار از غم، در قشر بيكار و افراد شاغل با نارضايتيهاي شغلي و اقتصادي افزايش پيدا ميكند و ناهنجاريهاي رفتاري و آسيبهاي رواني ايجاد شده در بسياري از افرادي كه فاقد شغل مطلوب هستند دامنگير همسر، فرزندان و خانوادهها ميشود.
- براي كاهش تب مدركگرايي چه اقداماتي بايد انجام داد؟
مسئولان و برنامهريزان امور آموزشي بايد مدارس فنيوحرفهاي و كار و دانش و دانشگاههاي جامع علمي-كاربردي را گسترش دهند و آگاهيها و آموزشهاي لازم را در زمينه مهارتآموزي هنگام انتخاب رشتهتحصيلي به دانشآموزان و خانوادهها بدهند. مشاوران و روانشناسان مدارس اقدامات لازم را در زمينه استعداديابي و هدايت تحصيلي دانشآموزان انجام دهند. همچنين شرايط آموزشي بايد بهگونهاي مديريت بشود كه نيروهاي متخصص و ماهر پس از اتمام دوره آموزشي وارد بازار كار شوند. نظارتهاي لازم براي بهكارگيري نيروهاي متخصص و آموزشديده در شغلهاي فني، يدي و كارگاهي انجام شود. درواقع در سيستم آموزشي بايد بين يادگيري نظريات تئوري و مهارتهاي عملي تعادلي ايجاد شود بهطوريكه فارغالتحصيلان، دانش و مهارت كافي و لازم را در كنار يكديگر كسب كنند تا بهتر بتوانند نيازهاي شغلي جامعه را برآورده كنند. در انتخابهاي شغلي، شايستهسالاري وجود داشته باشد تا دانشآموزان و دانشجويان انگيزههاي لازم را براي كسب علم، دانش و مهارت هر چه بيشتر پيدا كنند، براي رسيدن به اهدافشان تلاش لازم را انجام دهند و نهايتا به موفقيتهاي لازم در زمينه تحصيلي و شغلي دست پيدا كنند.
نظر شما