علی ماجدی سفیر ایران در آلمان در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«اهمیت کمیسیون مشترک ایران و آلمان» نوشت:
قائم مقام صدراعظم و وزیر اقتصاد آلمان در حالی برای دومین بار بعد از توافق هستهای به ایران سفر کرده است که تهران و برلین وارد فصل تازهای از روابط اقتصادی و سیاسی شدهاند. در جریان سفر زیگمار گابریل قرار است پروسه سرمایهگذاری دو کشور به ارزش بیش از سه میلیارد یورو نهایی شود که تأمین سرمایه آن در قالب یک کنسرسیوم از سوی شش بانک آلمانی صورت خواهد گرفت. همچنین پنجمین کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پس از 14 سال در جریان این سفر برگزار میشود که طی آن سند همکاری جامع اقتصادی دو کشور امضا خواهد شد. سند کمیسیون مشترک حاوی بخشهای مختلفی است که ذیل آن راهبرد همکاریهای ایران و آلمان در زمینههای مختلف مشخص شده است. این سند راهبردی، چشمانداز پروسههای اقتصادی جدید آلمان و مشکلات و چالشهای شرکتهای جدید التأسیس این کشور را در ایران ترسیم نموده و از این منظر نقطه عطفی در ارتقای همکاری تهران و برلین به حساب میآید.
آلمان پیش از تحریمها یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایران بوده است. این کشور، نظامی فدراتیو دارد و بعد از حل موضوع هستهای و دستیابی به برجام، همه مقامات اقتصادی در سطح معاون و نخستوزیر از تمام 16 ایالت این کشور به ایران سفر کردهاند و زمینه ساز تقویت پیوندهای جدید اقتصادی با ایران شدهاند. بسیاری از شرکتهای آلمانی بعد از دستیابی به برجام، شعبههای بزرگ و متوسط خود را در ایران راهاندازی کردند. این شرکتها که بخش اعظم آنها به بخش خصوصی تعلق دارند با شناسایی اولیه بازار ایران و بر مبنای یک شناخت کارشناسی زمینه فعالیتهای خود را پیدا کرده و اقدام به سرمایهگذاری در ایران میکنند اما هزینه ورود به بازار را به عهده دولت ها و اتاقهای بازرگانی میگذارند؛ لذا انجام سفرهای مقامات دولتی سطح بالا راه را برای عملیاتی نمودن برنامههای اقتصادی این شرکتها در بازار ایران باز میکند.
مروری بر سوابق همکاریهای اقتصادی ایران و آلمان نشان دهنده این موضوع است که آلمانها شرکای ماندگار و قابل اعتمادی برای ایران به حساب میآیند.عملکرد شرکتهای آلمانی فعال در ایران ثابتکننده آن است که آنها بخوبی آمادگی انتقال فناوریهای نوین خود را به ایران دارند. گسترش فعالیتهای اقتصادی و افزایش نقش عمومی در خاورمیانه در زمره برنامه اصلی آنها قرار دارد و به دنبال رایزنیهای سازندهای که بعد از توافق هستهای با مسئولان کشورمان داشتند، متقاعد شدهاند که ایران میتواند مناسب ترین کشور بهعنوان هاب اقتصاد آلمان برای کشورهای همسایه و منطقه باشد.
زمینه همکاری اقتصادی ایران و آلمان در حالی بیش از پیش مهیا شده است که روابط اقتصادی دو طرف از روابط سیاسی پیشی گرفته است. ایران و آلمان با وجود بهرهمندی از زمینههای مشترک اقتصادی، از منظر سیاسی نقاط اختلاف و ملاحظاتی دارند که تلاش میکنند این نکات افتراق بر روابط سازنده دو کشور سایه نیندازد.
- سياست خارجي و ملاحظات زودگذر داخلي
علي شكوهي فعال سياسي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
ديروز در مجلس شوراي اسلامي وزير امور خارجه به سوالات دو نماينده مجلس پاسخ داد و غالب نمايندگان هم با راي خود تاييد كردند كه ظريف به پرسشهاي نماينده سوالكننده، پاسخ اقناعي داده است. ظريف در قسمتي از سخنانش عصباني شد و در حين عصبانيت گفت: «از شما تقاضا ميكنم براي ملاحظات زودگذر و كوچك سياست داخلي، وجهه مبارز و انقلابي مناسبات خارجي جمهوري اسلامي در جهان را خدشهدار نكنيد. اگر كسي آب به آسياب دشمن ايران و انقلاب اسلامي ميريزد كساني هستند كه در پيگيري سياستهاي نظام ترديد ميكنند». وي در ادامه تاكيد كرد: «كدام شخص جرات دارد مقاومت اسلامي كه سند افتخار اين نظام است را زير سوال ببرد؟ من خوشحالم كه مسوول مقاومت و نه جنابعالي از بنده تشكر ميكند. خوشحالم كه برادران بزرگوارم قاسم سليماني، حسن نصرالله و رمضان عبدالله هر روز در تماس با من از سياستهاي ايران تشكر ميكنند». اين سخنان را ظريف در پاسخ به نمايندهاي مطرح كرد كه به همراه ديگر دلواپسان، دولت را با اتهاماتي مانند سازشكاري و كنار آمدن با كدخدا، عدول از ارزشهاي انقلابي، حمايت نكردن از مقاومت اسلامي در منطقه و جهان و اتهاماتي از اين دست مينوازند.
سياست خارجي مطلوب دلواپسان به نوعي ادامه سياست خارجي دولت قبل است كه در آن اولا برنامه مشخصي وجود ندارد، ثانيا نمايشي است و مبتني بر شعار حركت ميكند و سرانجام داراي نوسان و چرخشهاي باورنكردني است. مسوولان دولت قبل هر اقدام مهم در حوزه سياست خارجي را معطوف به بهرهبرداري داخلي انجام ميدادند و اساسا به نتايج ملموس آن در حوزه منافع ملي كاري نداشتند. بر همين اساس رييسجمهوري بدون توجه به نتايج و برخلاف نظر كارشناسان وزارت امور خارجه، در كنفرانسها و مجامع حضور مييافت و سخناني را با رويكرد شعاري و عمدتا براي اعلام مواضع انقلابي مطرح ميكرد و نگران شعار دادن تماشاچيان و اهانت به نماينده ايران هم نبود و حتي خروج بسياري از هياتهاي ديپلماتيك از جلسه هنگام سخنراني رييسجمهوري ايران هم به عنوان شاخصي براي انقلابي بودن نماينده ما تفسير ميشد. بعد از هر سفر خارجي اينگونهاي هم با تدارك برخي نهادها و مراكز، استقبال جدي براي بهرهبرداري داخلي صورت ميگرفت و نتايج واقعي آن اقدام ديپلماتيك در پس اين جنجالها پنهان ميماند.
آنچه در دولت روحاني در حوزه سياست خارجي شاهديم، اصل شدن منافع ملي است و عدمبهرهبرداري از آن در داخل براي كسب وجهه سياسي و حمايت مردمي. در واقع اين روش اصولگرايانهترين كاري است كه بايد براي تامين منافع ملي انجام داد زيرا در ديپلماسي بايد اهداف مشخصي را مد نظر قرار داد و مبتني بر عقلانيت در آن حيطه اقدام كرد و نتايج ملموسي را پي گرفت. در برجام، دولت روحاني هم حذف فشارهاي فراوان خارجي را مد نظر داشت و هم ايجاد فرصتي تازه براي گسترش روابط با جهان و هم حفظ اساس صنعت هستهاي كشور را و در نهايت لغو تمامي قطعنامهها و تحريمهاي مرتبط با هستهاي از طريق مذاكره را كه به همه آنها هم دست يافت. طبعا وزارت امور خارجه مجري سياستهاي رهبري و دولت و شوراي عالي امنيت ملي است و در آن مسير برنامهريزي ميكند. در آن سياستهاي كلان، هم مذاكره و برجام ميگنجد و هم حمايت از جنبشهاي انقلابي همسو با انقلاب اسلامي ايران و هم تقويت قدرت نظامي و موشكي كشور و هم همكاري استراتژيك با روسيه و هم گسترش روابط اقتصادي با دنيا و هم هر اقدام ديگري كه براي تامين منافع ملي بايد به آنها متوسل شد.
نه تن دادن به مذاكره با غربيها به معناي سازش با امريكا و اروپا است و نه استفاده هواپيماهاي روسي از فرودگاه همدان يعني ما چرخش به شرق پيدا كرديم. اگر اين مواضع كلان مورد نظر باشد نه از همكاري با شركتهاي اقتصادي دولتهاي غربي فرار خواهيم كرد و نه همكاري اقتصادي با كشورهاي آفريقايي و امريكاي لاتين را از دست خواهيم داد زيرا همه اينها با شاخص منافع ملي سنجيده ميشوند و در اندازه و جايگاه خود مورد توجه خواهند بود. حمله مخالفان به عملكرد دولت روحاني و نتايج برجام و دستاوردهاي آن هم به خاطر اين نيست كه واقعا نتايجي عايد كشور نشده و تنگناهاي نظام در مواجهه با دنيا كاهش نيافته بلكه به اين دليل است كه از اين امر براي برانگيختن مخالفت با دولت در داخل كشور استفاده كنند. آنان كاري ندارند كه سخنان رييسجمهوري و وزير امور خارجه و رييس سازمان انرژي اتمي ايران در سازمانهاي جهاني و مجامع بينالمللي بايد مطالبهگرانه باشد و امريكا را متهم به نقض تعهدات و عدم اجراي درست برجام كند و آن كشور را در افكار عمومي دولتها و ملتها تحت فشار قرار دهد و وادارد كه بيشتر به ايران امتياز بدهند و روند اجراي برجام را تسهيل كنند. آنان براي بهرهبرداري داخلي، اين اظهارات را اعتراف ديرهنگام دولتيان به شكست برجام و حقانيت روش خود تفسير ميكنند و مدعي ميشوند كه انتقاد آنان وارد بود و الان دولت بايد از مواضع خودش عقب بنشيند. نكته جالب اينكه اگر همين الان اين جريان بخواهد درباره برجام تصميم بگيرد، حتما آن را ملغي نميكند و بر اجراي آن به همين روش اصرار خواهد ورزيد زيرا نتايج ملموس آن در حوزه سياست و اقتصاد را حس ميكند اما چه كند كه نميتواند از تبديل اين امر به يك چماق عليه دولت خودداري كند و از منافع سياسي زودگذر آن چشم بپوشد.
- نگرانی جهانی؛ کلینتون یا ترامپ؟
علی خرم . استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
اولین مناظره دو کاندیدای ریاستجمهوری آمریکا انجام شد و افکار عمومی بر برتری خانم کلینتون در پاسخگویی به ترامپ رأی داد؛ موضوعی که از قبل روشن بود و پیشبینی ميشد. خانم کلینتون تحصیلکرده و دارای تجارب نمایندگی در مجلس سنا و پست وزارت امور خارجه و مهمتر از همه، همسر رئیسجمهور اسبق-بیل کلینتون- است که از این حیث بر ترامپِ فاقد تجارب سیاسی و بینالمللی قطعا پیروز میشد. پیروزی در یک مناظره در این سطح علاوه بر نیاز به داشتن عوامل محتوایی نظیر احاطه بر استراتژیها، تاکتیکها، سیاستها، منافع و امنیت ملی کشور و چگونگی حفظ امنیت بینالملل، نیازمند عوامل شکلی و نحوه تأثیرگذاری بر بینندگان نیز هست که ترامپ فاقد هر دو دسته از عوامل محتوایی و شکلی بود.
جمهوریخواهان آمریکا با این مناظره پیشبینیپذیر، بیشتر در بنبست قرار گرفتند و دچار دودستگی علنی شدند. برخی خواهان حمایتنکردن از ترامپ و برخی دیگر در فکر چارهای برای جلوگیری از شکست جمهوریخواهان هستند. این اختلاف میتواند در مناظرههای بعدی عمیقتر و جدیتر شود. حقیقت این است که همه دولتمردان حاضر و سابق آمریکا، همه متنفذان حزب جمهوریخواه و همه رسانهها و مراکز علمی- تحقیقاتی این کشور بهخوبی میدانند ترامپ گزینه مناسبی برای استقرار در پست ریاستجمهوری آمریکا نیست، زیرا شرط اول چنین پستی، داشتن عقلانیت و ثبات در تصمیمگیری است که بتواند امنیت آمریکا و امنیت بینالملل را با پرهیز از تصمیمات احساسی، تأمین کند و همگان باور دارند ترامپ چنین شرطی را ندارد. آمریکا برخلاف دیگر کشورها فقط با مردم خود و چند کشور روبهرو نیست، بلکه در واقعیت با همه مردم جهان و همه کشورها و امنیت آنها سروکار دارد.
در این مورد خانم کلینتون از نظر مردم آمریکا و شاید مردم جهان، قابل اعتمادتر است، زیرا بهاصطلاح براساس قاعده بینالمللی بازی میکند. سادهاندیشی ترامپ باعث میشود هر گروه از افراد یا از کشورها بتوانند خودشان را به او نزدیک کنند و بر وی تأثیر بگذارند. این خطر برای ایران بیش از همه جدی است، زیرا یهودیان در آمریکا سازماندهی و لابی رسمی دارند و میتوانند از اهداف و منافع رژیم صهیونیستی که دشمن شماره یک ایران محسوب میشود، حمایت کامل کنند. اعراب هم دارای لابی قوی خود هستند و نشان دادهاند بر ساختار سیاسی آمریکا تأثیرگذارند، ولی دوره اوباما برای هر دو گروه اسرائیل و اعراب یک استثنا محسوب شد زیرا با لابی هیچیک از دو گروه به ریاستجمهوری نرسید. دراینمیان ایران نهفقط دارای لابی طرفدار خود نیست، بلکه ایرانیهای پرنفوذ ولی بهحاشیهرفته، عموما در جبهه مخالف قرار دارند. این وضعیت میتواند در غیاب دسترسی ایران به ساختار سیاسی آمریکا، به مغرضان فرصت دهد هرچه میخواهند برای «کوبیدن سر مار» به کار گیرند. البته درباره خانم کلینتون هم وضعیت چندان رضایتبخش نیست...
زیرا از یکسو وی برای مبارزه انتخاباتی حاضر از حمایت لابیهای اسرائیل و اعراب برخوردار است و از سوی دیگر، دیدگاه چندان مثبتی نسبت به سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران و بهویژه در منطقه ندارد، ولی میتوان گفت تصمیمگیریهای او احساسی و خلقالساعه نخواهد بود. همین مناظره، شرایط روحی و فکری دو نامزد را نشان داد که چگونه ترامپ نسبت به مسائل امنیت ملی آمریکا و امنیت بینالملل بیاعتنا بوده و درک درستی از آن ندارد. ترامپ از نظر شخصی هم نوعی لجبازی از خود نشان میدهد و سعی میکند مسائل مهم مملکتی و جهانی را با بیادبی به مسخره گرفته و جواب دهد که زیبنده یک رئیسجمهور نیست. ترامپ از اعتمادبهنفس کاذبی برخوردار است و از جمله گفته میشود حاضر نشد برای این مناظره آمادگی قبلی پیدا کند و به توصیههای مشاوران گوش دهد بنابراین هنگام مناظره، دچار استرس و عصبانیت شد و صحنه را به ضرر خود به خانم کلینتون باخت. جمهوریخواهان هرچه میگذرد بیشتر خود را سرزنش میکنند چرا اجازه دادند چنین کاندیدایی سیر انتخابات را از ابتدا طی کند که اگر پیروز شود، همه را دچار وحشت و اضطراب میکند و اگر ببازد، عرصه را بر جمهوریخواهان تنگتر میکند و بههمینترتیب انتخابات مجلس نمایندگان و سنا را نیز دو سال دیگر از دست خواهند داد. هرگونه مخالفت جمهوریخواهان با ترامپ به نفع خانم کلینتون تمام میشود و هرگونه سکوت یا تأیید ترامپ، آنها را در ناکامیها و اشتباهات آینده ترامپ شریک میکند. جمهوریخواهان اعتقاد دارند دموکراتها از فرصت بحرانی ترامپ استفاده کرده میخواهند آنها را به عقب برانند و از شرایط به نفع خود استفاده کنند و ازجمله مراجع قضائی را به سمتوسوی خود بکشند و به حوزههایی که به طور سنتی در دست جمهوریخواهان بوده، ضربه اساسی وارد کنند.
از سوی دیگر، اگر ترامپ نبود خانم کلینتون هم نقاط ضعفش بهویژه در صحنه سیاست خارجی برجستهتر شده و شاید باعث شکست وی در انتخابات میشد، ولی در سایه حضور ترامپ این نقاط ضعف کمرنگ شده و مانعی برای پیروزی خانم کلینتون نخواهد شد. منتقدان خانم کلینتون میگویند شکست دیپلماتیک کلینتون بعد از سال ٢٠١١ برای مذاکره و ساماندهی مناسب حضور آمریکا در عراق باعث شد گروههای تروریستی و در رأس آن داعش، با بیعت با بعثیهای عراق آنچنان قوی ظاهر شوند که خطر تروریستی آنها همه جهان را فراگیرد. این نظر غالب تحلیلگران و دولتمردان آمریکایی درباره ضعف خانم کلینتون است که ترامپ روی آن بهدرستی انگشت گذاشته و در مناظرهها علیه خانم کلینتون به کار میبرد البته در کشور ما ممکن است عکس این تحلیل صورت گیرد و همین اندازه حضور آمریکا در عراق را دلیل پیدایش داعش تصور کنند. عملکرد خانم کلینتون در پرونده هستهای ایران و حمایت از توافق هستهای نیز دلیل دیگری از سوی جمهوریخواهان مبنی بر ضعف ایشان در سیاست خارجی تلقی میشود که در اردوگاه دموکراتها آن را نشانه موفقیت دیپلماتیک برای حل یک بحران بینالمللی میدانند که ممکن است جنگ دیگری بهوقوع بپیوندد و امنیت جهانی را به خطر بیندازد. اما جمهوریخواهان درست عکس این استدلال را درباره موفق نبودن دولت اوباما و کلینتون برای مهار بحران هستهای کرهشمالی بهکار میبرند که نتوانستهاند از راه دیپلماتیک آن بحران را کنترل کنند و آنرا نشانه ضعف خانم کلینتون معرفی میکنند. عملکرد ضعیف خانم کلینتون در واقعه سفارت آمریکا در لیبی نیز مورد انتقاد جمهوریخواهان است که خانم کلینتون رسما عذرخواهی کرد ولی ترامپ نشان داد در برابر خطاهای خود ارادهای برای تأسف و عذرخواهی ندارد.
- بصیرتافزایی، رسالت مداحان
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر شدت یافته است، اعتراض برخی افراد و جریانات سیاسی به سخنان سیاسی، روشنگریها و موضعگیریهای برخی مداحان در هیئتهای عزاداری اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است. این اعتراض که بعضاً ظاهری مقدس نیز به خود میگیرد مدعی است مردم آمدهاند که روضهای گوش کنند و در مصائب اهل بیت گریهای کنند و نباید این جلسات مقدس، با آلودگیهای سیاسی مورد وهن قرار گرفته و خراب شود.
متأسفانه برخی سادهاندیشان نیز این سخن را تکرار مینمایند بدون آنکه به نیات گویندگان این سخنان واقف باشند. حکایت است که سفیر انگلستان در یکی از کشورهای اسلامی، صدای مؤذنی را که با صدای بلند اذان میگفت شنید و پرسید این فرد چه میگوید؟ جواب دادند اذان میگوید. سفیر پرسید آیا این کار او برای ما ضرری نیز دارد؟ گفتند نه مشکلی نیست؛ او اذان میگوید و مردم میآیند و نمازی میخوانند و میروند. سفیر اظهار داشت: «اگر چنین است بگذار آنقدر اذان بگوید تا حنجرهاش پاره شود.» اذان و اسلامی که از آن مبارزه با ظلم و استکبار و استعمار نجوشد، همان اسلام آمریکایی است؛ اسلام برخی کشورهای به ظاهر اسلامی که دست ظالمان تاریخ را از پشت بستهاند و با حکومتهای مرتجع خویش و به اسم اسلام، تیشه به ریشه اسلام میزنند.
به ظاهر مسلمانانی که با جنایتکارانی چون اوباما و بوش و... شراب مینوشند و میرقصند و در عشرتکدهها به فساد مشغولاند و نام خود را نیز مسلمان مینامند. اعتراضکنندگان به روشنگری سیاسی مداحان، دانسته و نادانسته به دنبال ترویج همان سبک اسلام آمریکایی و دروغین هستند و نیت واقعی خود را با ظاهری موجه مخفی مینمایند. اتفاقاً همین که برخی از جماعت غربزده به مخالفت با روشنگریهای سیاسی مداحان در جلسات میپردازند، دلیل بر صحت و درستی اقدامی است که در حال انجام است؛ چرا که دشمن در جایی که ضرری برای وی وجود ندارد، مقابلهای نیز انجام نمیدهد. اصولاً تفاوت اسلام ناب محمدی که حضرت روحالله احیاگر آن در این عصر و زمانه بودند با اسلام آمریکایی در همین موضوعات است. اسلام، نه دینِ فردی، که آیین اداره اجتماع است و تکتک مسلمانان وظیفه دارند که در مسیر گسترش اسلام در جامعه تلاش و کوشش نموده و با اقدامات دشمن برای به زوال کشاندن حکومت اسلامی به مقابله پردازند و در این مسیر، نقش خواص جامعه نقشی غیرقابل انکار است. جامعه مداحان به عنوان بخشی از جامعه خواص که دارای تریبون و منبر است و مخاطبان ویژه که اکثراً نیز از جمع جوانان و نوجوانان کشور هستند، مورد خطاب ایشان بوده و به این جامعه دلالت دارند، جایگاه ویژهای در روشنگری دارند. ارتقای بصیرت دینی و سیاسی، تقویت جایگاه اسلام در اداره جامعه و رشد فضایل، ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی، آگاهسازی مخاطبان از توطئههای دشمن برای نفوذ، مقابله با جنگ فرهنگی دشمن و... تنها برخی از اقداماتی است که جامعه مداحان کشور میتواند زمینهساز آن باشد و نباید فراموش کرد برخلاف برخی شبکههای اجتماعی مجازی که در بستر اینترنت و فضای سایبر روی میدهد و هویت آن مشخص نیست، جامعه مخاطب در منبر مداحان، یک جمعیت و شبکه اجتماعی واقعی و حقیقی است که ظرفیت فراوانی برای اقدام و عمل دارد و این هنر جامعه مداحان کشور است که این جامعه اکثراً جوان را چگونه و به کدام سمتوسو، حرکت و راهنمایی کنند. «وقتیکه در یک جماعتی ده هزار جوان یا پنج هزار جوان جمع شدند و دلشان را دادند به شما [مداحان]، شما میتوانید با یک اجرای عالی، هنرمندانه و پُرمغز، اینها را تبدیل کنید به انسانهای کارآمدی که با عزم جزم بروند دنبال کار، میتوانید هم تبدیل کنید به آدمهای بیخیال، بیفکر، ناامید و از لحاظ معنوی تهیدست؛ این کار را هم میشود کرد. شما از این فرصت استفاده کنید و آن شقّ اوّل را انتخاب کنید.» (امام خامنهای 11/1/1395)
باید توجه داشت که «امروز سرِ قضیّه جوانها، یک جنگ نرمِ زیرپوستیِ بسیار فراگیری بین جمهوری اسلامی و آمریکا و همدستان آمریکا و صهیونیستها برقرار است.... دشمن، افسر جنگ نرم ما را، که جوانها هستند، یک جور میپسندد، جمهوری اسلامی یک جور میپسندد.... [دشمن] جوان ایرانی را میخواهد تبدیل کند به ... عنصری که نه ایمان درستی دارد، نه شجاعت آنچنانی دارد، نه انگیزهای دارد، نه امیدی دارد؛ میخواهد تبدیل کند به این. جمهوری اسلامی درست نقطه مقابل [است]؛ میخواهد این جوان تبدیل بشود به یک عنصر فعّال و اثرگذار.» (امام خامنهای،1/2/1395) این موضوع، مسئولیت جامعه مداحان را سنگین میسازد تا خود را برای نبرد با عناصر دشمن در این معرکه آماده سازند. جامعه مداحان علاوه بر این که مخاطب را با مصائب اهل بیت علیهمالسلام در دوران زندگی ایشان در ادوار تاریخی گذشته آشنا میسازد؛ باید دشمنان اسلام در عصر کنونی را نیز معرفی نماید. شهید مرتضی مطهری در سخنرانی مشهور خود میفرمود: «شمر هزار و اندی سال پیش مُرد؛ شمر امروزت را بشناس» مداحان میتوانند به صورت هنرمندانه این شمرها و یزیدهای زمانه را در جلسات مداحی و روضهخوانی به مخاطب معرفی کنند و تلاش نمایند مخاطب خود را برای مبارزه در این جنگ نرم زیرپوستی بسیار گسترده، به بصیرتی مجهز نمایند که سلاح دشمن بر او کارگر نباشد.
البته در کنار جریان سیاسی دشمن که پرداختن به موضوعات سیاسی و روشنگری توسط مداحان انقلابی را مذموم میشمارد، جریانات دیگری نیز وجود دارند که سعی در به انحراف کشاندن این مجالس مذهبی و جامعه مداحی دارند. تشیع انگلیسی که به واقع واژهای معنادار است در این زمره است. جریانی که با ظاهر دفاع از مقدسات تشیع، در دامن اختلاف شیعه و سنی دمیده و به جای تشویق به وحدت مسلمانان، به برادرکشی دعوت میکند. توهین به مقدسات برادران اهل سنت و دعوت به برخی اقدامات خرافی، پوچ و بیمعنی به بهانه عزاداری که هیچ منطق استدلالی، روایی و اسلامی ندارد، برخی از اقدامات این جماعت انگلیسی مذهب است. نامگذاریهای بدعتآمیز که در تاریخ شیعه هیچگاه وجود نداشته است و دعوت به بزرگداشت این ایام آنهم با روشهایی به همین اندازه عجیب و بدعتآمیز و توهین به علما و مراجع بزرگواری که مخالفت خود را با این مسائل اعلام و به روشنگری در خصوص این بدعتها پرداختهاند، شروع حرکت خزنده و خطرناکی است که باید آن را در نطفه خفه کرد و اجازه بروز و ظهور را از آن گرفت و در این عرصه نیز جامعه مداحان نقش ویژهای دارند.
اکنون در ایام محرم الحرام شایسته است جامعه مداحان کشور برنامهریزی مناسب و مدونی برای استفاده از این ظرفیت عظیم و ویژه داشته باشد تا بتوان حداکثر بهرهبرداری را از حضور مردم و به خصوص جوانان در این مجالس و منابر را به دست آورد. مداحی کار مقدس و مبارکی است و چنانچه این امر توأم با بصیرتافزایی مخاطبین باشد، اجر صدچندان خواهد یافت. امام خامنهای در دیدار با جامعه مداحان فرمودهاند: «معروف است که میگویند شَرف هر علمی بستگی دارد به شَرف موضوع آن علم؛ هر علمی که موضوع آن شرافت بیشتری دارد، آن علم هم شرافت بیشتری دارد. حالا اگر این را از علم به مشاغل تسرّی بدهیم، موضوع مشغله شما و کار شما و همّت شما عبارت است از مدح اهلبیت (علیهمالسلام) و بصیرتافزایی و بیدارگری مستمعین؛ بالاترین چیزها است، خیلی باارزش است، از این ارزش استفاده کنید.» این که به عنوان یک مبلغ دین و فرد صاحب تریبون، از حادثه کربلا، درس مذاکره را به عنوان اصلیترین درس، استخراج و مخاطب را به سازش با باطل و طاغوت دعوت کنیم یا این که عاشورا را درس عزت و شرافت و مبارزه با طاغوت و استکبار معرفی نماییم و به مخاطب، روحیه مقاومت و استقامت را القا نماییم، تفاوت مداح بیبصیرت وغافل با مداح بصیر و روشنضمیر است. مداحان باید علاوه بر هنر مداحی، بر فهم تاریخ اسلام نیز مسلط گردند تا بتوانند راهنمای خوبی برای مخاطب و پامنبریهای علاقهمند به اهل بیت باشند در غیر این صورت فهم غلط و ناقص تاریخ اسلام، باعث بیراهه رفتن مداح و مخاطب او خواهد بود.
نظر شما