یکشنبه ۶ آبان ۱۳۸۶ - ۰۵:۴۹
۰ نفر

هادی معیری‌نژاد: این‌روزها سهم ماورا و موضوعات ماورایی در برنامه‌های نمایشی سیما بسیار بیشتر از قبل شده است.

چیزی قریب به پنج شش سال است که تلویزیون ما گاه بسیار با احتیاط و گاهی بدون هیچ‌گونه ضابطه خاصی در برنامه‌های نمایشی خود به موضوعات ماورایی و یا به ژانر دلهره نزدیک شده است.

این نوع که در تاریخچه سینما و تلویزیون ایران لااقل از لحاظ آماری کم اقبال‌ترین نوع بوده است در سینمای جهان دارای طرفداران زیادی است و  برخی از آثار مثال زدنی دنیای تصویر اصلا در این زمینه تولید شده‌اند.

اما به راستی سهم ما از خوان گسترده این ژانر سینمایی در تولید مضامین جدید در عرصه سریال‌سازی و فیلم‌سازی چقدر بوده است؟ و آیا اصلا این‌گونه مضمون‌پردازی که در سینما و تلویزیون ما ماورایی نامیده می‌شود تا چه حد می‌تواند در فضای فرهنگی جامعه ما رشد پیدا کند.

با نگاهی به فیلم‌های ماورایی سینما و تلویزیون جهان می‌توان آن‌ها را در چند موضوع کلی دسته‌بندی کرد. موضوعات ماورایی در قالب‌های زیر دسته بندی می‌شوند.
موجودات فضایی و ناشناخته مثل بیگانه رایدلی اسکات، ماشین‌ها در برابر انسان مثل اودیسه 2001 کوبریک و جنگ دنیاهای اسپلیبرگ، شیاطین و فرشتگان مثل کنستانتین (فرانیس لاورنس) ارواح شریرو یا غیر شریر مردگان، مثل روح جری زوکر. افراد روان پریش مثل سکوت بره‌ها (جاناتان دمی). معجزه و مذهب مانند فیلم ایثار و نوستالژیا (آندری تارکوفسکی) و بالاخره آثاری که مستقیما به پیام‌آوری مربوط می‌شود مثل ده‌فرمان(سیسل ب دومیل).

چنان‌که معلوم است موضوعات ماورایی با ژانرهای دلهره ووحشت ساینس فیکشن( علمی تخیلی) و سینمای مذهبی هم‌پوشانی دارند و این موضوع سبب شده است که موضوعات ماورایی طیف گسترده‌ای از موضوعات جذاب را شامل شود. اما سهم تلویزیون ایران به عنوان مثال از این تنوع موضوع بسیار اندک است.

شاید پر بیراه نباشد اگر ادعا کنیم که فیلم روح ( جری‌زوکر) که در ایران طرفداران بسیاری پیدا کرد به نقطه عطفی در تولیدات ماورایی کشور ما بدل شد چه از فیلم روز فرشته به کارگردانی بهروز افخمی نام ببریم و چه از سریال اغما کاری از سیروس مقدم یاد کنیم یا اینکه به سریال حلقه سبز حاتمی‌کیا اشاره کنیم که همگی آنها به نوعی تقلیل موضوعات ماورایی به قایم باشک بازی روح با انسان است.

در حقیقت باید عنوان کرد موضوعات ماورایی و تولیدات تلویزیونی و سینمایی با این موضوعات نوزادی است که مرده به دنیا آمده چرا که دلایل زیر باعث پیش‌بینی  موفق نبودن این نوع در عرصه تولیدات تصویری می‌شود.

1) بضاعت ادبیات ما در موضوعات ماورایی که قابلیت پخش از تلویزیون و یا سینما را داشته باشند بسیار اندک‌است. در مورد سینمای دلهره و وحشت که به جرأت می‌توان ادعا کرد اصلا ما ادبیات وحشت نداریم و این موضوع سبب فقر فیلم‌نامه در حوزه ماور‌است. فقر فیلم‌نامه‌ای به نوبه خود باعث می‌شود که کارگردانان و سازندگان آثار تلویزیونی سینمایی شروع به ایجاد تمهیدات تصویری کنند که به نوعی ترس از ماورا را القا کند.

این تمهیدات اکثرا مانند زوزه گرگ و تصویرهای مه‌آلود و رعد‌وبرق و ظهور ناگهانی کلوزآپ شخصیت‌ها برای سنکوب کردن لحظه‌ای مخاطب است و هیچ‌بار معنا‌شناختی را با خود حمل نمی‌کند. در نظر بگیرید تصویرهای دکوراژه از صورت بازیگر سریال اغما یا صحنه‌های کارتونی بسته شدن در با اشاره دست‌اش را؛ این سریال در نهایت حامل این مفهوم هزار بار شنیده می‌شود که ای انسان هوشیار باش شیطان تو را گول نزند.

2) موضوعات ماورایی در اذهان عمومی داخل کشور باعث ایجاد شبهه می‌شود. بر کسی پوشیده نیست که در سینمای ماورا و دلهره نوعی ایدئولوژی مسلط است و این ایدئولوژی در بسیاری از اوقات به دلیل بزرگنمایی عنصر شر و مانور فیلم‌نامه بر روی آن توانایی ایجاد معرفت کاذب در مخاطب را دارد. شاید این موضوع که مناسبات غیرمذهبی و دینی بر ساختار سینما و تلویزیونی حکم فرما نیست موضوع مهمی تلقی نشود اما به طور قطع در ساختار فرهنگی ما موضوع‌پردازی‌های ماورایی با محدودیت‌های فراوانی روبه‌روست.

3) بسیاری از آثار درخشان سینمای ماورا دارای دلالت‌های روانشناختی و مطابق بر مکاتب روانشناختی اروپایی نظیر فرویدیسم است. شاید روان نژندی جیمزگامب ضدقهرمان فیلم سکوت بره‌ها مثال خوبی برای این بحث باشد که واکاوی روانی یک فرد دستمایه مناسبی برای سینما ماوراست.

 اما آیا در کشور ما مکتب روانکاوی قابل استدلالی برای موضوع‌پردازی‌هایی از این دست وجود دارد؟ پاسخ منفی است اکثر درام‌های روانشناختی ما بسیار ضعیف‌تر از آنند که انتظار می‌رود.

 به عنوان مثال فیلم روانی(داریوش فرهنگ) نمونه خوبی از ارجاعات ضعیف متن به عمق روان شخصیت داستان است به همین ترتیب در بسیاری از سریال‌ها و فیلم‌هایی از کارگردانانی چون مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی و محمدعلی سجادی که در مورد سجادی رگه‌هایی از تلاش برای عمق دادن به جنبه‌های روانشناختی شخصیت‌ها بیشتر دیده می‌شود.

4)برخی از حس ‌آمیزی‌ها در آثار ماورایی ارتباط مستقیم با تکنیک‌های تصویری و تروکاژهای بدیع و تازه به تازه دارد. در حقیقت از اولین آثار منسوب به این سینما در نزد سینماگران آلمانی سبک اکسپرسیونیسم مثل «نوسفراتو» و «دکتر کالیگاری» این موضوع به صورت برجسته دیده می‌شود.

 برخی از آثار جدید سینمای ماورایی مثل جنگ  دنیاها (اسپیلبرگ) اصلا بدون این جلوه‌های ویژه قابل تصور نیست اما در عرصه امکانات تصویری ما این جلوه‌ها بسیار اندک و کم بضاعت‌اند و اندک جلوه‌های قابل اجرا نیز آن‌قدر نخ‌نما هستند که مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد.

در حقیقت باید عنوان کرد اقبال عمومی که این روزها نسبت به موضوعات ماورایی نشان داده می‌شود به دلایل ذکر شده، امواج زودگذری هستند که برای مدتی آثار تصویری ما را از خود متأثر خواهد کرد. البته ذکر این نکته ضروری است که تنوع ژانر در سینما و تلویزیون ایران یک ضرورت است، اما باید این نکته را هم به خاطر داشت که تولد ژانر در عرصه تولیدات یک کشور باید در ارتباط مستقیم با فرهنگ و مناسبات تولیدات فرهنگی موجود در آن جامعه باشد.

به نظر می‌رسد باتوجه به نارسا بودن پایه‌های آثار ماورایی و دلهره‌آور در فرهنگ ما و برخی موانع پیش رو آثار ماورایی نتوانند موضوعی شاخص و درخشان در تاریخ تولیدات تصویری ما باشد.

کد خبر 35035

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز