حالا این نسل بزرگ شده و در کنار کوچکترها تماشاچی برنامههایی است که به آنچه در دوران او تهیه یا برای پخش انتخاب و خریداری میشود فاصلهای بسیار دارد، فاصلهای به اندازه فاصله بین بارباپاپاها و دیجیمونها که فانتزی هر 2 در تغییرشان بوده اما این نسل همیشه گفته که این کجا و آن کجا؟چه بهانهای بهتر از روزی که به نام کودک و تلویزیون نامگذاری شده برای نشستن پای صحبت بزرگترها و گپ زدن با آنها درباره کودکی.
تقریبا همه کودکان دیروز که پدر و مادرهای جوان امروز هستند از برنامههای کودکی که تماشا کردهاند و با آنها بزرگ شده اند، به مثابه یکی از بهترین و زیباترین خاطرات دوران کودکی خود یاد میکنند، هنوز موسیقی تیتراژ برنامه کودک یا خیلی از برنامههای کارتونی یا عروسکی را به یاد دارند و حتی همین حالا هم یکی از سرگرمی هایشان به یاد آوردن شخصیتهای کارتونی برخی از سریال هاست: مثلا اینکه اسم سگ گالیور چه بود؟ بازرس دودو چه میکرد؟ فلان قسمت از ماجراهای پلنگ صورتی به چه داستانی اختصاص داشت؟ اسم مأمورهایی که همیشه نل و پدر بزرگش را تعقیب میکردند چه بود؟ و سؤالاتی از این دست. البته گاهی هم این شخصیتها چندان معروف شدهاند که این نسل نامشان بر تمام آدمهایی با خصوصیات مشترک نسبت میدهد مثل اسکروچ بهعنوان نماد آدمهای خسیس، ایکیوسان برای آدمهای باهوش و متفکر، کمد آقای ووپی برای هر جای شلوغ، کیف دکتر بالتازار برای هر کیف پر از چیزهای به درد بخور و البته شخصیتهای معروفی مثل خپل، نارنجی، مخمل، پشندی و... .
بزرگترهای امروز چندان به این برنامه ها، شخصیتهای کارتونی و عروسکی دل بسته و از آنها آموختهاند که معتقدند این برنامهها بهترین برنامههای کودک تلویزیون بوده و بعد از آن دیگر تلویزیون نتوانسته تولیدات ارزشمندی برای کودکان داشته باشد. اینکه خاطرات زیبای آنها از کودکی و سرگرمی هایشان باعث چنین قضاوتی میشود یا اینکه واقعا تلویزیون در طول این سالها در تولید برنامههای کودک نه تنها پیش نرفته، بلکه پس هم رفته است سؤالی است که پاسخش را باید از اهالی فن و دست اندرکاران تولید برنامههای کودک پرسید؛ هم آنهایی که در آن سالها مشغول کار بودهاند و هم آنها که امروز مشغول به کارند و نیز آنهایی که از آن روزها تا امروز برای کودکان هر نسل برنامهسازی میکنند. این مجال تنها به گفتوگو با 3 نفر از برنامه سازان حوزه کودک قد داده و لاجرم نمیتواند معیار مناسبی برای قضاوت باشد اما بیشک نه خالی از لطف است و نه خالی از فایده.
کیفیت فدای کمیت
محمدرضا بادکوبهای، نویسنده و تهیهکننده نمایش تلویزیونی «هادی و هدی» و سریال «در خانه» که ما با نام عزیز خانم بیشتر به یاد میآوریم درباره تولیدات تلویزیون در حوزه کودک میگوید: من معتقدم برنامههای کودک در مقایسه با قبل واقعا ضعیفتر شده است. زمانی برنامههای کودک جنبه تربیتی داشتند و پر بودند از نکات آموزنده اما حالا برنامههای کودک خشونت را به نمایش میگذارند. مخصوصا سریالهای خارجی کودکان. البته خوشبختانه هنوز تولیدات داخلی نشانههایی از آداب و رسوم و سنن ما ایرانیها را دارند اما اینها هم چندان که باید نمیتوانند به تربیت نسل جدید کمک کنند.
به اعتقاد بادکوبهای بیشترین نکات آموزنده برنامههای کودک و نوجوان این روزها هم به مقولاتی مانند راهنمایی و رانندگی، بهداشت و حفاظت از محیطزیست اختصاص دارد و اینها هم کافی نیستند .
بادکوبهای میگوید: برنامههای کودک وسیلهای برای تربیت نسل هاست و باید محتوای قوی داشته باشد. باید در کنار عوامل تولید برنامه کارشناسان تربیتی هم حضور داشته باشند و کمک کنند تا برنامهساز بتواند برنامههایی تولید کند که هم بچهها را سرگرم کند و هم به آنها درس زندگی بدهد. مثلا در ماجراهای «هادی و هدی» کلی اتفاق سرگرم کنده رخ میداد اما ضمن آن به بچهها نشان میدادیم که هادی و هدی جلوی بزرگتر پایشان را دراز نمیکنند و به آقبابا احترام میگذارند. آنچه با این برنامه به بچهها میدادیم تنها سرگرمی صرف نبود و مستقیم هم نمیگفتیم چه کاری را بکنند، چه کاری را نکنند. یک برنامه خوب باید بتواند عمیقا در کودکان تأثیر بگذارد. اما متأسفانه حالا کمتر شاهد ساخت چنین برنامههایی هستیم.
به اعتقاد این نویسنده و کارگردان دلایل بسیاری سبب شده که دیگر کمتر نویسندگان و کارگردانان حوزه کودک به این موارد خیلی ظریف توجه داشته باشند. تعدد شبکهها و حجم تولید برنامه و مواردی از این دست را که ندیده بگیریم باز هم دلایلی برای افت کیفی برنامههای کودک تلویزیون وجود دارد.به نظر او متأسفانه تلویزیون کمتر برنامههای کیفی ارائه میکند و از همه بیشتر هم کودکان بهعنوان نسل آینده ساز، از این بابت دچار خسران میشوند.
شادی و سرگرمی از نوع جمعی
از میان برنامه سازان و دست اندرکاران برنامههای تلویزیونی عدهای هم معتقدند که روندی که برنامههای کودک و نوجوان سیما داشته رو به رشد بوده است. از این جمله میتوان به مجید قناد اشاره کرد که همچنان برنامه «فیتیله» را صبح جمعه برای کودکان و خردسالان ارائه میکند. قناد میگوید: بهعنوان یک پدر و کسی که همواره تماشاگر برنامههای تلویزیون است، معتقدم برنامه کودک تلویزیون روند رو به رشدی داشته و اگر هم گاهی خطایی از برنامه سازان دیدهایم دلیل بر این نیست که رشد نکرده بلکه نتیجه سرعت در کار و مشکلات جانبی است.
البته درست است که جای برنامههای خوب عروسکی خالی است برنامههایی مثل «هادی و هدی»، «خونه مادر بزرگه»، «مدرسه موشها» و غیره اما همین برنامه سازها هنوز هستند، امکانات هم فراهم است پس اگر بخواهند میتوانند کار کنند. فقط باید به آنها فضای بهتری برای کار داد. برنامهسازی که 20 دقیقه از آنتن برنامه را فقط به چاق سلامتی به بچهای که شرکتکننده مسابقه است اختصاص میدهد بقیه مخاطبان را از خود میراند. بعضی برنامههای کودک که فقط تبدیل شده به این احوال پرسیها و این نوع وقت پرکنیها!
حکایت آن روزها
آقای حکایتی، اما حکایتهای دیگری درباره برنامههای کودک سیما دارد. بهرام شاه محمدلو که بسیاری از ما او را با شخصیت آقای حکایتی به خاطر سپردهایم درباره برنامههای کودک تلویزیون میگوید: چندان ساده نیست که مقولهای چنین وسیع را در فرصتی اندک بررسی کرد. اما زمانی بود که انواع خاصی از برنامهسازی در تلویزیون ما تجربه میشد، فضا محدودتر بود و دیدگاهها تنوع و وسعت چندانی نداشتند. 2یا 3 گروه کار میکردند و لاجرم برخورد حرفهای با این مقوله داشتند. اما حالا تجربهها زیاد شده، افراد زیادی در حوزه کودک مشغول به کار شدهاند. دانشگاهها، خروجی بیشتری دارد و آموزشکدهها هم نیروی برنامه ساز تربیت میکنند. این است که آنچه امروز در عرصه تولید برای کودکان اتفاق میافتد با آنچه در گذشته شاهد بودهایم تفاوت بسیار دارد.
شاه محمدلو معتقد است : برای بهتر شدن وضعیت و سامان دادن به این گستردگیها باید به 2 مقوله آموزش و تخصص تکمیلی نیروها و فراهم شدن امکان تجربه بیشتر توجه شود. او در این باره میگوید: باید شرایطی فراهم شود که تولیدات تلویزیون از همان مراحل اجرا کیفیت لازم را داشته باشند. پژوهش و آموزش به بالا رفتن کیفیت کمک میکند. برای پژوهش و آموزش مناسب میشود از وزارتخانههای آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد و حتی شهرداریها توقع همکاری داشت. کارگاهها و ورک شاپها میتوانند علاقهمندان و فارغ التحصیلان را برای کار آموزش بدهند و فرصت تجربه بیشتر را برایشان فراهم کنند.
در مقایسه با زمانی که از تولید برنامه برای تلویزیون در کشور ما گذشته، کیفیت رشد خوبی نداشته است. لازم است کیفیت و کمیت رشدی متناسب داشته باشند اما متأسفانه برای کیفیت برنامههای ما این اتفاق رخ نداده و راهش هم همان است که امکان رشد کمیت و کیفیت را به یک میزان فراهم کنیم و زمینه برای رقابت هم فراهم شود.
شاه محمد لو قبول دارد که این اتفاق به سادگی رخ نخواهد داد و نیازمند پیش زمینهها و تلاش بسیار است. به اعتقاد او در کنار مدیرانی که باید بتوانند در این باره برنامهریزی، هماهنگی و اجرا کنند باید فضای رقابت هم حتما فراهم شود. او میگوید: مفاهیمی هستند که در هر دوره و زمانهای قابلیت طرح کردن و پرداختن را دارند. آرامش نیاز همیشه همه ماست. باید فضا برای ایجاد آرامش بیشتر فراهم شود و هر چند برای ایجاد آرامش از ابزار استفاده میکنیم اما در نهایت کنترلکننده و برنامهریز همه ابزار تکنولوژیک و غیرتکنولوژیک نیروی انسانی است و برنامهریزی از کانال ذهنیت انسان عبور میکند. پس متعدد شدن ابزارها در کلیت ماجرا تغییری ایجاد نمیکند. مسئله مهم این است که تربیت نسلها مقوله حساسی است و باید برایش ارزش بسیار قائل شد.