محمد‌صادق خسروی علیا: خودش از یک سوء‌تفاهم ساده و خامی جوانی حرف می‌زند و تأیید می‌کند زود از کوره درمی‌رفته است.

جواني كه در موردش حرف مي‌زنيم 4سال پيش به‌خاطر يك برگ جريمه با پليس راهور درگير و بازداشت شد. درست زماني كه احكام جايگزين هنوز به‌عنوان دستور اكيد از سوي قوه قضاييه براي قضات صادر نشده بود. قاضي پرونده، آن موقع مي‌توانست متهم را به‌ علت توهين به مأمور قانون از 3تا 6‌ماه به زنداني كند، اما اين كار را نكرد. قاضي قاسمي به جاي حبس، حكم جايگزين برايش صادر كرد؛حكمي كه باعث شد آتش انتقام‌جويي جوان فرو‌نشيند و مجرم آنطور كه خودش مي‌گويد يك قاتل نشود. ماجراي اين جوان را در گفت‌وگويي با او مرور كرده‌ايم.

  • چطور پايت به دادگاه باز شد!؟

من مغازه دارم. آن موقع كسب و كارم رونق زيادي داشت و در طول روز چندين وانت براي تخليه‌بار به مغازه‌ام مراجعه مي‌كردند. جلوي مغازه‌ام توقف مطلقا ممنوع است. از قضا چند روز متوالي، هروقت وانتي براي تخليه بار مي‌آمد، بلافاصله افسر پليسي همراه سربازش مي‌آمدند و راننده‌ها را جريمه مي‌كردند. روز حادثه در چند نوبت، پليس، راننده‌هايم را جريمه كرد. دلخوري راننده‌ها و خستگي كار در من باعث شد كه در نوبت آخر با افسر پليس درگير شوم و كارم به بازداشت موقت و دادگاه بكشد.

  • در دادگاه چه اتفاقي افتاد؟

باور كن شانس آوردم، روزي كه مرا به دادگاه بردند حساب كارم به يك قاضي خوب افتاد. مجازاتم 3تا 6‌ماه حبس بود اما وقتي پرونده را خواند و نگاهي به من انداخت، برايم مجازات جايگزين حبس صادر كرد.

  • مجازاتت چه بود؟

قرار شد تا 3‌ماه به‌صورت پاره‌وقت روپوش هميار پليس بپوشم و در همان چهارراه و با همان افسري كه با او درگير شده بودم همكاري كنم!

  • و تو هم قبول كردي؟

بله، با كمال ميل!

  • چرا؟

چون وقتي گرفتار اين ماجرا شدم، تنها آرزويم اين بود كه به‌خوبي و خوشي ختم به خير شود و پايم به زندان باز نشود.

  • به هرحال به جاي 3‌ماه زندان، 3‌ماه در خيابان زنداني قانون بودي. پس چرا زندان رفتن را ختم به‌خير نمي‌دانستي؟

زندان، يعني سوءسابقه. يعني برچسب مجرم بودن تا ابد و از نظر من و خانواده‌ام يعني ننگ! اگر به زندان مي‌رفتم بيچاره مي‌شدم. مقبوليت و اعتبارم را از دست مي‌دادم. همين 2‌ماه پيش ازدواج كردم، اگر 4سال پيش زندان رفته بودم مطمئنم اين خانواده با من وصلت نمي‌كردند. از طرفي اگر زندان مي‌رفتم و سابقه‌دار مي‌شدم، بي‌شك با آن سرباز پليسي كه همه ماجراي درگيري روز حادثه را از چشم او مي‌ديدم و با آن2 همسايه مغازه‌داري كه حدس مي‌زدم براي كساد كردن كسب و كارم به پليس زنگ مي‌زدند تا وانت‌ها را جريمه كند، درگير مي‌شدم. شك نكنيد كه در زندان در ذهنم براي آنها خط و نشان مي‌كشيدم و تا بيرون مي‌آمدم تقاص آبروي از دست رفته‌ام را ازشان مي‌گرفتم.

  • چطور!؟

به فكر يك گوشمالي اساسي بودم. گوشمالي‌اي كه آن موقع به‌خاطر آتش خشمم شايد به قتل و جنايت هم منجر مي‌شد!

  • چرا قتل و جنايت!؟

قصد و نيتم كشتن يك آدم نبود. اما مي‌خواهم بگويم آنقدر كينه به دل مي‌گرفتم كه شايد انتقام‌جويي‌ام نا‌خواسته تبديل به يك جنايت مي‌شد. به هر حال خيلي از جنايات هم منشا اوليه‌شان يك كينه‌جويي ساده است و هدف، يك گوشمالي ساده‌تر. من روز حادثه مقصر بودم و اشتباه كردم اما شك ندارم اگر زندان مي‌رفتم اين اشتباه را با اشتباه بزرگ‌تري جبران مي‌كردم.

  • آن موقع چند سالت بود؟

26سال.

  • حالا زندگي‌ات چطور مي‌گذرد!؟

ازدواج كرده‌ام. در كسب و كار موفق‌تر از هميشه‌ام. در آن 3‌ماه با كلي از افسران پليس آشنا و دوست شدم. كارشان واقعا سخت و طاقت‌فرساست. با افسر اميدوار، همان افسري كه با او درگير شدم، روابطم دوستانه شده و به‌خاطر همين روابط و رودربايستي‌ها از سال91 تا به حال حتي يك تخلف رانندگي ساده هم مرتكب نشده‌ام. از زندگي‌ام راضي‌ام.

  • جلوي زندان رفتنش را گرفتم

محمدرضا قاسمي، قاضي پرونده در اين‌باره به همشهري مي‌گويد: «وقتي پرونده اين جوان را بررسي كردم و اظهارات او را شنيدم متوجه شدم به‌خاطر نداشتن اطلاعات كافي از مقررات و همچنين بي‌اطلاعي از وظايف پليس راهور مرتكب جرم شده است. از سوي ديگر جوان متهم سابقه‌دار نبود و از لحاظ شخصيتي نيز موجه بود. بدون ترديد اگر به زندان مي‌رفت اثرات منفي بعد از زندان گريبانگيرش مي‌شد. احكام جايگزين را به‌خاطر دفع اثرات منفي زندان، آشنايي با قوانين راهنمايي و رانندگي و همچنين آگاهي جوان خاطي از وظايف پليس راهور صادر كردم كه خوشبختانه بار آموزشي و تربيتي تأثيرگذاري به‌دنبال داشت.»

کد خبر 350862

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha