بعد از آن میهمانان و مولاناشناسان به تبریز و خوی بروند و باز همان اتفاق تهران تکرار شود: سخنرانی، سخنرانی و سپس سخنرانی. اینکه مولانا چقدر خوب است و چه اندیشه والایی دارد و...
اگر پیگیر خبرهای این صفحه باشید، میدانید که درست برخلاف این مرز پرگهر، ترکیه که از قافله تمدن روز اروپا عقبمانده و به این قطار راهش ندادهاند، علم هشتصدمین سال تولد مولانا را بلند کرده تا از کنارش به فکر شکوفایی اقتصادی و فرهنگیاش باشد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرده است.
بزرگداشت مولانا در قونیه را 48 شبکه تلویزیونی در سراسر عالم پوشش مستقیم خبری دادند، مثنوی معنوی، فیهمافیه و کلیات شمس را به زبانهای دیگر ترجمه و آنرا با چاپهای نفیس منتشر کردند و برخلاف تصور ما در مقدمه هیچکدام هم ننوشتند اشعار مولانا همگی به زبان پارسی گفته شده است. لزومی هم نداشت. درعوض همسر رئیس جمهورشان نسخهای از آن را به پاپ هدیه داد و....
روز یکشنبه حدود 80 مولاناشناس از سراسر دنیا در تهران دور هم جمع میشوند تا بدون هیچ پوشش خبری آنچنانی تنها درباره مولانا حرف بزنند. که البته یکی از میهمانان مترجم فیهمافیه به زبان ایغوری است!
برای بلند کردن این همایش 6روزه از روی زمین، چند نهاد مختلف فرهنگی به میدان آمدهاند.
از وزارت ارشاد و خانه کتاب گرفته تا انجمن حکمت فلسفه و سازمان میراث فرهنگی، نتیجه این همه زورآزمایی مسلما به شور شدن این آش هفت جوش منجر شده است تا در دقیقه 90، پایگاه اطلاعرسانی نیمهکارهای راهاندازی شود و خبرنگاران به این همایش دعوت نشوند.
آنچه بیش از هر چیز بر اصحاب فرهنگ گران آمده، آن است که در مقابل تمام این سهلانگاریها، مسئولان فرهنگی مولانا را شخصیتی جهانی میدانند که پیش از این سندش بهنام ایران خورده و اکنون نیازی به مناقشه نیست. بهزعم آنها این تفکر مولاناست که ارزش دارد.
گرچه در این شکی نیست اما ارزش تفکر مولانا به تبیین آن است و چگونه میتوان اندیشه والا و ناب مولانا را بیان کرد؟تئاتر ساخت، موسیقی اجرا کرد، فیلم تهیه نمود یا سروته همه چیز را با یک همایش سرهم آورد؟
از دیگر سو آیا تا این حد دست و دلباز و جهانوطنی شدهایم که تمام سرمایه فرهنگی را راحت و بدینگونه در اختیار دیگران میگذاریم؟ اگر اینگونه است پس چطور از اینکه بر سر سرباز هخامنشیمان در حراج کریستی چوب زدهاند، برآشفته میشویم و به این طرف و آن طرف شکایت میبریم؟
واقعیت آن است که چندان برای سرمایههای فرهنگیمان ارزش قائل نیستیم، و اینگونه میشود که برای همایش مولانا همه چیز در حد حرف باقی میماند و البته زنگ مدارس که امروز نواخته میشود بدون آنکه بچههایمان آنگونه که باید و شاید مولوی را بشناسند.
یک زنگ کافی است.