او همه تلاشش را برای اداره زندگی میکرد. کلبه او که روی کوهی نزدیک به شهر اوکوتال در نیکاراگوئه قرار داشت، همیشه تمیز بود و بچهها همیشه از پاکیزگی برق میزدند! او با شستن لباس در رودخانه و پختن نان ذرت، امرار معاش میکرد، اما پول بهدست آمده از این راه چندان کافی نبود و ماریا ناگزیر بود هر چند ماه یک بار با اتوبوس به ماناگوا، پایتخت کشور، رفته و یک هفتهای را به شدت کار کند. او شبانه روز رخت میشست و اتو میکشید.
دستمزد روزانه او در پایتخت، 3 برابر بیشتر بود و او با زندگی در خانه 2 خاله اش مخارج را به حداقل میرساند. بعد از این مدت، ماریا با پس اندازی اندک به دهکده کوچکشان برمیگشت.
یک بار خودش را به خرید یک جفت کفش قرمز مهمان کرد، ولی هر بار آنها را در خانه خالهها میگذاشت و به ده برمی گشت، چرا که این کفشها به درد بالا رفتن از کوههای آنجا برای رسیدن به خانه نمیخورد.
طی یکی از همین هفتههای کار سخت، در فوریه گذشته، او احساس کرد ناخوش است و به بیمارستان مراجعه کرد. خبری که به ماریا داده شد، ویرانکننده بود. او باردار بود و جنین خارج از رحم واقع شده بود. هر قدر رشد این جنین در خارج از رحم بیشتر ادامه مییافت، خطر پارگی احشای داخلی، خونریزی و مرگ برای مادر بیشتر میشد، ضمن اینکه جنین نیز امکان زنده ماندن نداشت.
تنها راه زنده ماندن
آنچه گونزالز بعد از شنیدن خبر انجام داد، با در نظر گرفتن شرایط فعلی زندگی در نیکاراگوئه کاملا منطقی بود. او از کنار بخش زنان و زایمان رد شد و بیمارستان را ترک کرد. او بعد از پشت سر گذاشتن داروخانهها و درمانگاههای پایتخت، وسایلش را جمع کرد، از خالهها خداحافظی کرد و با اتوبوس به دهکده برگشت.
او از 2 زن که در همسایگی آنها زندگی میکردند و درمانگر سنتی بودند خواست تا در کلبه خودش، به این بارداری پایان دهند. این کار بدون بیهوشی و ابزارهای لازم ممکن بود منجر به ناقص شدن زن شود، اما او اصرار زیادی داشت. خونریزی بسیار شدید بود و عذابی که ماریا کشید غیرقابل تصور است، اما تلاش بینتیجه بود. ماریا مرد. یکی از خالههایش میگوید: «ما شنیدیم که او خیلی خونریزی کرد و خیلی درد کشید.»
گونزالز ابله نبود و نمیخواست بمیرد. او میدانست که شانس زنده بیرون آمدن از آن جراحی خیلی کم است، ولی او که زنی منطقی بود میفهمید که این کار تنها شانس اوست و به آن تن داد. اینکه چرا دستزدن به چنین کاری تنها شانس زنده ماندن این زن بود، داستان غم انگیز مذهب، سیاست و قدرت است که نیکاراگوئه را به یکی از صحنههای نبرد جهانی بر سر حقوق سقط جنین تبدیل کرده.
این کشور آمریکای مرکزی سومین کشوری است که پس از شیلی و السالوادور، همه انواع سقط را جرم اعلام کرده. این یک قانون فراگیر است. هیچ استثنایی برای موارد تجاوز یا وضعیتهای تهدیدکننده سلامت و حیات وجود ندارد.
در بیمارستان به گونزالز گفته شده بود که هر پزشکی که به بارداری او پایان دهد، به 2 یا 3 سال حبس و خود او نیز به یک تا 2 سال حبس محکوم خواهد شد.
دکتر لیونل آرگوئلو، رئیس جامعه پزشکی عمومی نیکاراگوئه میگوید: «امروزه پزشکان نیکاراگوئه از رفتن به دادگاه یا زندان و از دست دادن مدرکشان میترسند. بسیاری از آنها فکر میکنند بهتر است بگذارند یک زن بمیرد تا اینکه خود را به خطر بیندازند.»
اما برای پولدارهای نیکاراگوئه، یک بارداری خطرناک مساوی با حکم اعدام نیست. آنها میتوانند به میامی پرواز کنند یا به بعضی از کلینیکهای خصوصی پایتخت رشوه بدهند. اما در این کشور مفلوک و فقیر، اکثر زنان جوان بیپولند. آنها ناگزیر باید بارداریهایی را که با احتمال مرگشان همراه است ادامه دهند یا به دست خود اقدام به سقط جنین کنند که در آن صورت هم احتمال مرگشان وجود دارد.
بدبختی تازه نیکاراگوئه
گروههای حامی زنان میگویند از ماه نوامبر گذشته که این قانون بلا استثنا عملی شده است، دست کم 82 زن مردهاند. یک مدافع حقوق بشر میگوید: «این قانون جدید عمدا زنان را از دسترسی به خدمات بهداشتی ضروری برای حفظ حیاتشان منع میکند و بنابر این با تعهدات نیکاراگوئه تحت قانون بینالمللی حقوق بشر مغایرت دارد.»
نیکاراگوئه همواره به بدبختیهایش شهرت داشته است: دیکتاتوری سوموزا، جنگ داخلی، محرومیت و بلایای طبیعی. گروههای هوادار سقط درمانی میگویند بند 143 قانون کیفری جدید نیز باید به فهرست این بدبختیها اضافه شود، چرا که این بند زنان را به اعصار تیره تاریخ، عقب میکشد.
در مقابل، گروههای ضد سقط از این موضوع خوشحال هستند. آنها میگویند قانون جدید چراغی است که راه مبارزه برای حمایت از کودکان متولد نشده را روشن میکند. حالا زمان خوشحالی آنان فرارسیده است. روبرتو گونزالز، یک کشیش 50 ساله اهل ماناگوا، میگوید: «مردم، کلیسا را پشت این قانون میبینند، پشت فشاری که موفق شد حکومت را وادار به تغییر قانون کند.»
سقط جنین مدتها در نیکاراگوئه غیرقانونی بوده، ولی استثنائاتی هم برای موارد درمانی وجود داشته؛ مثلا در مواردی که 3پزشک گواهی میدادند که زندگی مادر در خطر است. چندی پیش انجمن حامی حیات در نیکاراگوئه اعلام کرد دیگر به این استثنائات نیازی نیست، چرا که با وجود پیشرفتهای پزشکی دیگر نیازی به ختم حاملگی نخواهد بود. یک سخنگو میگوید: «مواردی که در گذشته نیازمند سقط درمانی بودند، اکنون با پیشرفتهای پزشکی راه حلهای دیگری پیدا کردهاند.»
کمک به زنان برای حفظ حیات
پاپ بندیکت شانزدهم نیز از این ممنوعیت حمایت کرده است. اما وی همچنین اعلام کرده زنان نباید بهدلیل این ممنوعیت رنج کشیده یا بمیرند. وی گفت که جامعه و حکومت باید به زنانی که طی بارداری مشکلات جدی دارند، کمک کند.
نیکاراگوئه برای این بحث که حیات در چه زمانی از فاصله لقاح تا تولد آغاز میشود، پاسخ روشنی ندارد. اما پاسخ اینکه حیات ماریا گونزالز در چه زمانی به پایان رسید کاملا روشن است: در 28 سالگی. خاله او میگوید: «پزشکان او را با خیالاتی موهوم در سرش رها کردند. وقتی از بیمارستان برگشت بسیار مضطرب بود. آنها گفته بودند نمیتوانند کمکش کنند.
او معنی این پاسخ را میدانست، میدانست که به زودی میمیرد.» با مرگ سرپرست خانوار، اکنون 4 فرزند ماریا به پرورشگاه سپرده شدهاند و مادرش نیز تنها زندگی میکند. حالا تنها یادگارهای زندگی ماریا به خاله هایش چند تکه لباس و همان کفشهای قرمز هستند.
هیچ کس نمیداند چند زن دیگر بهدلیل این قانون مردهاند یا به زودی خواهند مرد. بهنظر میرسد پاپ به این موضوع که قانون جدید، زندگی زنان را به خطر خواهد انداخت اشاره کرده ولی دولت نیکاراگوئه تاکنون رسما اثرات این قانون را مورد مطالعه و بررسی قرار نداده است. سازمانهای حقوق زنان میگویند که 82 مورد مرگ به ثبت رسیده توسط آنها، تنها قله قابل رویت کوهی یخی است که بخش بسیار بزرگ تری را در نهان دارد.
سازمان بهداشت پان آمریکن تخمین میزند که روزانه یک زن دچار حاملگی خارج از رحم شده و هر 2 روز یک زن بهدلیل حاملگی مولار دچار سقط خودبهخودی میشود. (حاملگی مولار یا «بچه خوره» وضعیتی است که در آن هیچ جنینی وجود ندارد و آنچه در بدن مادر رشد کرده تنها پردههای جنینی و جفت هستند.) این آمار به معنای صدها مورد فوریت یا اورژانس مامایی در سال است.
پزشکان در تنگنا
پزشکان میگویند در وضعیتی ناممکن قرار گرفتهاند. دکتر کلارا سراتو، متخصص زنان از یک بیمارستان دولتی نیکاراگوئه میگوید: «ما با چالشهای اخلاقی رقتباری مواجه هستیم که همه به خاطر سیاست ایجاد شدهاند.» یک پزشک دیگر هم معتقد است پزشکان از محکوم شدن توسط قانون میترسند. او میگوید:«ما به سمت عملکرد غیرقانونی هل داده میشویم.»
در دسامبر گذشته وزارت بهداشت نیکاراگوئه برای حل مسائل پیش آمده دستورالعملهایی را منتشر کرد که به موجب آن پزشکان باید به اغلب فوریتهای مامایی شامل حاملگی خارج رحمی و نیز مراقبتهای پس از سقط رسیدگی میکردند.
این دستورالعملها متضمن این مفهوم بودند که چون در حاملگیهای خارج رحمی، جنین در رحم قرار نگرفته، بنابر این ختم حاملگی در این موارد سقط به شمار نمیرود. اما جو غالب ترس و سردرگمی باعث نادیده گرفتن و سوء برداشت عمومی از دستورالعملها شده است.
پزشکانی که ماریا گونزالز را از بیمارستان ماناگوا راندند، فکر میکردند کمک به او غیرقانونی است، همچنان که پرسنل پزشکی اوکوتال، یعنی شهر خود گونزالز در گفتوگو با گاردین چنین پاسخی دادند. دکتر آرگوئلو، یکی از منتقدان اصلی این قانون میگوید: «این قانون موجب وحشت مردم شده است. اولین چیزی که به ذهن آنها میرسد این است که همه چیزشان را از دست خواهند داد.»
تا کنون هیچ پزشکی تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته، اما بسیاری از پزشکان تمایلی به پذیرفتن خطر به خاطر زنانی که اغلب فقیر، بیسواد و از طبقات پایین جامعه هستند، ندارند. آنا ماریا پیزارو، پزشک و فعال اجتماعی میگوید: «این قانون اشتباه است و ما با آن مبارزه خواهیم کرد.»
سقط در کشورهای جهان
اما آنچه در بسیاری از کشورها حق زنان است، در نیکاراگوئه جرم به شمار میآید. زنانی که بهدنبال تجاوز باردار میشوند، یا آنهایی که به واسطه بارداری جانشان در خطر است، تنها در 3 کشور جهان حق سقط جنین خود را ندارند: نیکاراگوئه، شیلی و السالوادور.
در سال 2006 سازمان ملل متحد در گزارشی اعلام کرد که یکی از دلایل اصلی مرگ و میر مادران در شیلی روی آوردن زنان به سقطهای غیرقانونی است و از دولت شیلی خواست تا از زندانی کردن این زنان خودداری کند.
بنا به آمارهای منتشره از سوی مرکز آمریکایی حقوق باروری، در حال حاضر 26 درصد جمعیت جهان در 69 کشوری زندگی میکنند که سقط جنین در آنها ممنوع است. از این میان 34 کشور شامل ایرلند و امارات متحده عربی استثنائاتی برای مواردی که بارداری برای مادر خطر جانی دارد، قائلند و 32 کشور از جمله ایران نیز در چنین شرایطی، قوانین را به گونهای تفسیر میکنند که اجازه سقط داده شود.
در 34 کشور جهان از جمله رواندا و مراکش به زنان اجازه داده میشود درصورتی که سلامت جسمیشان در خطر باشد، حاملگی را خاتمه دهند، برخی از این کشورها تنها درصورتی که این خطر دایمی یا جدی باشد، چنین اجازهای را به زنان میدهند.
در مالزی، نیوزیلند و 21 کشور دیگر زنان درصورتی که بارداری برای سلامت روانشان زیانبار باشد، مجاز به ختم آن هستند. این زیان روانی میتواند آسیب روانی ناشی از به دنیا آوردن فرزندی بهدنبال تجاوز، یا قرار داشتن مادر تحت فشارهای اقتصادی باشد. در انگلستان، هند، لوکزامبورگ و 13 کشور دیگر زنان برای سقط جنین میتوانند دلایل اجتماعی اقتصادی بیاورند و بالاخره در 56 کشور که 3/39 درصد از جمعیت جهان را به خود اختصاص میدهند، دلایل زنان برای سقط جنین هیچ محدودیتی ندارد.
در اوایل ماه جاری میلادی گروهی از زنان نیکاراگوئه با تجمع در مقابل کلیسای جامع مرکزی ماناگوا مخالفت خود را با قانون ممنوعیت سقط اعلام کردند. همچنین در ماه گذشته نیز گروه زیادی که اغلب دختران و زنان جوان بودند، اعتراض خود را با شعارهایی به نمایش گذاشتند.
در میان نیروهای پلیس که تجمعکنندگان معترض را تحت نظر داشتند، زنی بیست و چند ساله حضور داشت که شکمش در زیر لباس آبی رنگ پلیس اندکی برآمده بهنظر میرسید. او 4 ماهه باردار بود و عصبی. او میدانست که به بیماری توکسوپلاسموز مبتلاست.
میکروب این بیماری پس از ورود به بدن، وارد جریان خون مادر شده و به جنین صدمات ناگواری میزند. او همچنان که مخالفان با قانون منع سقط را در حال اعتراض تماشا میکرد، سرش را تکان میداد، اما کلامی حرف نمیزد.
گاردین- 8 اکتبر 2007