جوانهايي كه پس از پايان تحصيلات بايد وارد بازار كار شوند ولي معمولا شغل مناسبي برايشان وجود ندارد. به همين دليل ممكن است شما سوار تاكسي شويد و ببينيد راننده مثلا فوقليسانس جامعهشناسي دارد ولي به دليل بيكاري و نيافتن شغل متناسب با رشته تحصيلياش مجبور شده به مسافركشي روي بياورد، ضمن اينكه از دل همين بيكاري، فقر زاده ميشود و فقر ريشه بسياري از بزهكاريهاي اجتماعي است. فقري كه گاهي باعث ميشود بچهها از همان سن پايين به كارهاي خلاف بپردازند. سالها پيش فيلمي ساختم كه به بچههاي كانون اصلاح و تربيت ميپرداخت؛ افرادي كه از سن پايين دزدي ميكردند.
بعضيهايشان از صندوق صدقات دزدي كرده و عدهايشان هم به علت جيببري دستگير شده بودند. آنها به دليل اينكه سنشان كم بود جاي زندان به كانون اصلاح و تربيت ميآمدند. متأسفانه در آن فضا هم با تمام تلاشهايي كه صورت ميگرفت بچهها با نوجوانهاي بزهكار ديگري كه حضور داشتند آشنا ميشدند، از تجربههاي آنها بهره ميگرفتند و وقتي بيرون ميآمدند روشهاي تازهاي براي دزدي و بزهكاري ياد گرفته بودند.
وقتي خانوادههاي اين بچهها را مورد بررسي قرار ميداديم ميديديم كه اغلب آنها از دل فقر بيرون آمدهاند؛ از دل خانوادههايي به شدت فقير و آشفته كه مثلا سرپرست خانواده شديدا معتاد بود و شغل مناسبي هم نداشت. خيلي از اين بچهها كه اتفاقاً ميانشان افرادي بودند كه هوش و استعداد بالايي هم داشتند به دليل شرايط نامطلوب اجتماعي سر از راه خلاف درآورده بودند؛
بچههايي كه اگر در خانوادههايي بسامان متولد شده بودند ميتوانستند در آينده دكتر، مهندس، معلم، وكيل و... شوند و به جامعه ياري برسانند ولي به علت فقر سارق شده بودند. وقتي ريشههاي ماجرا را كاوش ميكرديم به اين نتيجه ميرسيديم كه اغلب اين بزهكاريها از فقر، بيعدالتي و بيكاري ميآيد.
در واقع فقر ريشه بسياري از مشكلات و مصايب است؛ مصايب و مشكلاتي كه خود جامعه هزينهاش را پرداخت ميكند. البته كه در شرايط نامطلوب هم اغلب خانوادههاي فقير با شرافت تمام زندگي ميكنند و با رنج بسيار، دسترنجي به دست ميآورند و روزگار ميگذرانند. اساساً پديده كودكان كار از دل همين خانوادههاي فقير شكل ميگيرد؛ بچههايي كه برخيشان با غيرت مثالزدني بيش از يك آدم بزرگسال كار ميكنند تا خرج خانوادهشان را در بياورند، آن هم كارهايي بسيار دشوار و طاقتفرسا كه با درآمدي ا ندك همراه است.
در توضيح دلايل رشد بيكاري گرچه عوامل بيروني چون تحريمهايي كه سالها به كشورمان تحميل شد را نبايد ناديده گرفت ولي همه داستان به اين مسئله منحصر نميشود. در روزهاي سخت تحريم، بسياري از افراد فقير سفرهشان كوچكتر شد، كارگران شغلشان را از دست دادند يا ماهها حقوق دريافت نكردند. از سوي ديگر هم گروههايي محدود و معدود به شكلي افسانهاي ثروتمند شدند. جداي از عوامل بيروني، نميتوان نقش سوءمديريتها را ناديده گرفت.
در همين شرايطي كه بسياري از جوانهاي تحصيلكرده بيكار هستند، برخي چندين شغل دارند. براي مقابله با بيكاري بايد جلوي تبعيض و بيعدالتي را گرفت و در كنارش شرايطي فراهم كرد كه فرصتهاي شغلي بيشتري در جامعه ايجاد شود. ايجاد فرصتهاي شغلي و كاهش تبعيض از بزهكاري اجتماعي هم ميكاهد. راه رسيدن به جامعه سالم از مسير عدالت و افزايش بهرهوري و اشتغال ميگذرد.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما