همشهری آنلاین: روز دانشجو، دانشگاه امنیتی یا امن و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های سه شنبه-۱۶ آذر- جای گرفتند.

محمدجواد حق‌شناس عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر«١٦ آذر دانشگاه و جنگ شادي» نوشت:

روزنامه اعتماد، ۱۶ آذر

شانزدهم آذرماه يادآور يك اتفاق تاريخي براي ملت ايران است. در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ شاهد كودتايي امريكايي- انگليسي بوديم كه منجر به سقوط دولت ملي دكتر مصدق شد. در اين راستا مهم‌ترين هدفي كه دنبال مي‌شد بحث رودررويي جدي با ملي شدن نفت بود كه از مهم‌ترين دستاوردهاي جنبش دهه ٣٠ قلمداد مي‌شد. در آن مقطع با چرخشي كه بعد از كودتا شكل گرفت معاون رييس‌جمهور امريكا به ايران آمد. در اعتراض به اين سفر نخستين حركت سياسي و اعتراضي را دانشگاه بعد از ٢٨ مرداد تدارك ديده بود. مركز اين جنبش دانشگاه تهران و دانشكده فني بود كه متاسفانه اين حركت با خشونت بي‌نظير ماموران سركوب رژيم همراه شد و سه نفر از دانشجويان معترض كه از سردمداران جنبش دانشجويي بودند، به شهادت رسيدند. ١٦ آذر از آن تاريخ تبديل به يك نماد اعتراضي در دانشگاه‌ها به حكومت وقت شد و رژيم پهلوي همواره نگران برنامه‌هاي دانشجويي اين روز بود.

هر ساله در اين روز با بزرگداشت شهداي آن واقعه شاهد اعتراضات دانشجويي بوديم. هيچگاه دانشجويان اجازه ندادند كه اين روز تاريخي كه در نفي استعمار، استثمار و استبداد وابسته بود فراموش شود. بعد از انقلاب شاهد اين بوديم كه حتي خيابان مجاور دانشگاه تهران نيز به اين روز نامگذاري شد و بزرگداشت اين روز شكل رسمي‌تري به خود گرفت. تلاش شد تا اين روز ثبت شود و هر ساله نيز اين روز در خاطره ملت ايران و به خصوص دانشجويان ماندگار شد و در تقويم ملي ايران نيز به نام روز دانشجو ثبت شد. بعد از انقلاب اين حركت و اين روز هيچگاه فراموش نشد.

اين روز با انجام سخنراني‌ها، مناظره‌ها و برگزاري نشست‌هاي دانشجويي و با رويكرد سياسي و اجتماعي برگزار مي‌شود. اينكه اين روزها تلاش مي‌شود كه رويكرد سياسي دانشگاه‌ها با برگزاري برنامه‌هاي جنگ شادي زدوده شود محل تامل است. اين مساله بايد توسط كساني كه دغدغه اين مرز و بوم را دارند مورد واكاوي قرار گيرد. اگر هدف اين نوع برنامه‌ها غير سياسي كردن دانشگاه و دانشجويان باشد، قطعا آثار و عواقب ناخوشايندي را براي كل كشور به دنبال دارد. كدام گروه سياسي است كه از غيرسياسي شدن تشكل‌هاي دانشجويي سود مي‌برد؟ دانشجويان موتور محركه توسعه سياسي هستند و اين قشر جوان و هوشيار كشور را به انفعال كشاندن و وارد حوزه غير سياسي، غيراجتماعي و غير مسوولانه كردن جز خسارت براي كشور هيچ چيز ندارد. فعالان دانشجويي، دانشجويان، انجمن‌ها و جنبش دانشجويي خود بايد در اين راستا مراقبت‌هاي لازم را انجام دهند. اين قشر مهم جامعه بايد دقت لازم را داشته باشد و در مقابل اين نوع رويكرد‌هايي كه از بيرون به دانشگاه اعمال مي‌شود و مي‌خواهد فضاي دانشگاه را تحت تاثير قرار دهد بايستند و تدبير لازم را در خصوص محافظت و مراقبت از تفكر دانشجو و زنده بودن جنبش دانشجويي به كار بگيرند. اين دانشجويان و جوانان هستند كه در هر انتخاباتي شور و نشاط سياسي در جامعه ايجاد مي‌كنند و به سبب زحمات آنان سطح مشاركت عمومي در تعيين سرنوشت كشور در هر انتخاباتي افزايش مي‌يابد. اگر يك گروه سياسي موافق غيرسياسي بودن دانشگاه باشد عقيده‌اي ضد دموكراسي دارد و تيشه به ريشه توسعه نظام خواهد زد.

  • بر همان عهدکه بستیم هستیم

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله خود نوشت:روزنامه کیهان، ۱۶ آذر

زمانی تنها، 13 آبان و 16 آذر یادآور روزگار مبارزه با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا بود و انقلابیون مسلمان این دو روز را روز مبارزه با آن شیطان می‌دانستند و حوادثش را زنده نگه می‌داشتند. اما هرچه انقلاب اسلامی بیشتر بالید و در دل‌ها جان گرفت روزهای مبارزه بیشتر و بیشتر شد تا جایی که شاید امروزه نتوان برگی از تقویم 365 روز سال را ورق زد و از کنار برگه‌های آن رد خون بی‌گناهان کشته شده به دست آمریکا را ندید. این سیاهه کدخدای رو سیاه برای تمام مردم دنیا صدق می‌کند و هر قوم و قبیله‌ای که در این دو و نیم سده اخیر زندگی کرده‌اند هرکدام به نوعی نیش و زهر این مار هفت سر را نوشیده‌اند. و هر که مقاوم‌تر و مصمم‌تر بوده است از این جام بلا بیشترش داده‌اند. آمریکا جرثومه فساد و میکروب تباهی بشر است که از زمان کشف و سپس به رسمیت رسیدن توسط آنگلوساکسون‌ها، بنای آن با کشتار بی‌سابقه تمدن‌های کهن آن سرزمین بنا نهاده شد. اقوام صاحب تمدن اینکاها، آزتک‌ها، مایاها و... اولین قربانیان این بختک شوم و طالع نحسی بودند که از همان ابتدا با صهیونیزم متعصب و مزور عقد اخوت بسته بود.

این کشور 233 ساله تاکنون چندین برابر جمعیت خود را در جهان به خاک و خون و بدبختی کشیده و مدام در زمین فساد کرده است. مردان را اسیر نموده و زنان را به کنیزی برده است. و این سنتش ازسالیان دور بوده و در رمان‌های زیادی نظیر «کلبه عمو تُم» به زیبایی به آن اشاره شده است. امروزه نیز اسارت و کشتار این‌گونه است که سران طاغی و یاغی این کشور محور شرارت، مردان را با بی‌غیرت کردن ذبح می‌کند و زنان را با بی‌حیا کردن به اسارت می‌برد. همان خصوصیت فرعون، که خداوند در سه جای قرآن به آن تصریح فرمود که پسران بنی اسرائیل را سر می‌برید و زنانشان را به اسارت می‌برد.1 سران آمریکا جادوگران رسانه‌ای یهود نظیر «مرداک» را به استخدام گرفته‌اند تا شبانه‌روز از هزاران رسانه و شبکه دجالواره، مجازی و اجتماعی و کذایی، در سنت‌های عالی و قوانین الهی اعوجاج کنند و سخنان حق را از مواضعش تحریف کنند2 و نسل بشر را با انحرافات عدیده جنسی و اخلاقی به مسلخ برند و راه‌ها را قطع کنند3 و رسالت پیامبران را محو نمایند.

برای سحر و فریب مردمان، هزاران ریسمان مار شونده در کیسه دارند. می‌توانند با آنچه که هنر سینما می‌نامندش بین زنان و شوهرانشان سوءظن افکنند و خانواده را به جدایی رسانند.4 یا با آنچه که بانکداری می‌نامند در معاملات رخنه کنند و به ربا بکشانند و سفره‌ها را با لقمه حرام بی‌برکت کنند. فحشا را در جامعه بگسترانند و با تزیین و تشدید شهوت، نطفه‌های حرام ببندند و جامعه را عاری از غیرت کنند. کج‌فهمان و کژ‌اندیشانی را به نام دین به جان دین بیندازند و حمام خون به راه اندازند و... و می‌توانند جامعه‌ای را به سیاسیون خائن، خائف و یا غافل مبتلا کنند و جوامع را در پیچ‌های تاریخی از مسیر بیندازند. این هزار دستان شیطانی، هزاران داستان گفته و نگفته برای مردمان در سر و حیله‌ها در دستار دارند که در وانفسای عمر شیطان به‌کار بسته و نمی‌دانند که عمر تباه شیطان رو به اتمام است و روز موعود نزدیک. نزدیک است سپاه متحد اسلامی که متشکل از غیوران فارس و عرب و افغان و پاکستانی و... و شیعه و سنی‌اند، عمود خیمه شیطان را از ریشه بکنند و خیمه‌اش را بسوزانند. اگر زمانی، فرنگ رفته‌های ندید بدید، از شعار مرگ بر آمریکا افسرده می‌شدند و از سنت حسنه آتش زدن پرچمش تب می‌کردند، امروز می‌بینند که در خود آمریکا پرچم این کشور که نماد استکبار است را به آتش می‌کشند و سرانشان را شیطان بزرگ می‌نامند.

این قاعده و قانون خداست که اگر چه انسان را بارها از دوستی و اعتماد به شیطان و وعده‌هایش برحذر می‌دارد و او را دشمنی آشکار برای خدا و بنده می‌داند که دائماً به دنبال فتنه‌گری و ضرر رساندن است و امکان ندارد بتوان با او دوستی نمود ولی راه مقابله با او را بارها متذکر شده است که از جمله آن همان جهاد کبیری است که پیروی از راه و پیشنهاد کافران را برای مؤمنان ممنوع نموده5، همان‌گونه که هر نوع استیلای کافران بر مؤمنان را نفی سبیل و ممنوع نموده6 و همان‌گونه که مذاکره با عذاب‌شوندگان را در سوره ملک یادآور شده و در آن به دو نکته حیاتی اشارت کرده است. کسانی که در جهنم سوزان افکنده می‌شوند و سرانجام رقت‌بار خود را درک می‌کنند، در پاسخ به فرشتگان عذاب که می‌پرسند مگر شما را انذار‌دهندگانی نبود که از امروزتان بترساند؟ می‌گویند چرا انذاردهنده بود ولی آنان را تکذیب کردیم، و اگر اهل شنیدن یا تعقل بودیم اکنون در این جهنم نبودیم.7 و این شنیدن یا تعقل کردن همان رازی است که به هر قیمت گزافی که گویند می‌ارزد.

شنیدن همان است که اگر قرآن فرمود «یهود و نصارا هرگز از شما راضی نمی‌شوند مگر آنکه از آنان پیروی کنید»8 بشنویم حتی اگر یهود و نصارا بزک شده باشند و به ظاهر مؤدب. اگر بزرگان امت و آنها که ما آنها را امام می‌نامیم امر به چیزی کردند، از سر اخلاص و اعتقاد اطاعت کنیم و به واقع آنها را امام خود بدانیم. اگر فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است و قابل اطمینان نیست و رابطه آنها گرگ و میشی است و هرچه فریاد دارید بر سرش بکشید، در خلوت و جلوت بپذیریم و بهانه نیاوریم. اگر فرمودند در امور مهم مملکت جای پا محکم کنید و شتاب‌زده نباشید، شرعاً و عقلاً باید بپذیریم و مطیع باشیم و... و تعقل آن است که بیندیشیم در تاریخ و ببینیم خلق دشمنانمان به که می‌ماند و ما به که می‌مانیم؟ اگر شبیه فرعون و فرعونیان است بیندیشیم که اکنون با پیامبر خداییم یا با فرعونیان و سحره او؟ آنها به دوستان و نوکرانشان چه خیری رساندند تا به ما که دشمنانشانیم برسانند؟ بیندیشیم اگر ساده‌ایم، سیاست جای ما نیست و اگر از بن دندان به آرمانی معتقد نیستیم، نمانیم وگرنه خیانت کاریم و... . فرجام بدِ برجامی که مقابل ماست هزینه گزافی بود که تاکنون هزاران فرصت و سرمایه را سوزاند و یک عمر سه ساله از دولتی را گرفت که می‌خواست اقتصاد را صد روزه سربراه کند و گذشته را به گفته خود جبران کند. فرجام بد تصویب شتابزده و بیست دقیقه‌ای آن، در جایی است که باید نگاه و نظر پخته می‌داد و... که افسوس.

شانزدهم آذر هر سال بعد از سال 32، یادآور شروع دوباره جنبش ضداستبدادی مردم ایران است علیه وادادگی سران مستبد پهلوی که با شهادت سه دانشجوی مبارز و معترض به سفر سفیر ستم به ایران، خونشان بر پهنه علم این میهن عزیز ریخت و ماندنی شد و به انقلاب اسلامی رسید. هنوز صدای مظلومیت دانشجویان و دانشمندان نشانه گرفته شده را می‌توان در داستان شهادت شهریاری و رضایی و احمدی روشن و علیمحمدی شنید. این آخر کار نیست که هنوز راه حق خون می‌خواهد که خون مایه زندگی است. اگرچه گروهی راهزن خودی نما، در پی میوه چینی از نهضت ضد استعماری شهدایند ولی خوبان بدانند که این سه دانشجوی شهید در اعتراض به سفر نیکسون معاون رئیس‌جمهور آمریکا و نیز برقراری مجدد رابطه با انگلیس آن هم چهار ماه بعد از کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد و روح مبارزه با ستم شاه و شیطان و روباه پیر، از همان زمان‌های دانشگاهمان پیداست. این دانشگاه‌های ایران است که روح ظلم‌ستیزی را نسل به نسل منتقل می‌کند نه دانشگاه‌های انگلیس و آمریکا. اگر چه کم نبودند خوبان و انقلابیونی که برای مبارزه با دشمن به قلب دانشگاه‌های غرب رفتند و هیچ‌گاه رسالت و شرافت خود را فراموش نکردند و رام دان و در دام آنان نشدند.

اگر چه ملت حق شناس ایران، چمران دانشمند و انقلابی را خوب می‌شناسد و به حق قدر می‌داند ولی بودند امثال سعید یداللهی، که در آمریکا دانشجو بود و در همان جا با نظام سلطه در افتاد و توسط سیا زندانی و شکنجه شد و... در جبهه «بازی‌دراز» فارغ‌التحصیل و شهید شاخص دانشجو گردید. اینها قدر عزت دانستند و آن را به ناز و لبخند نفروختند. در آنجا به رفاقت با دوستان آمیختند و اگر دانشی بود آموختند و با دشمن نیامیختند. ایشان فرنگ رفتگان با فرهنگند که قدر اصالت خویش می‌فهمند و سفیران با فضیلت ایرانند که پیام ایران را به غرب می‌برند و می‌فهمانند. اینان زمین تا آسمان متفاوتند با آنها که در میان دانشگاه خودی، دوستان را از کول و بازوی دشمن می‌ترسانند و از پنجه انداختن با او می‌رمانند؛ همیشه بوده‌اند آنها که یک کلاغ دشمن را چهل می‌کردند یا آنها که از ترس، عاشق دشمن و مجیز گوی او شدند. تمام دنیا ببینند آنچه که در انتخابات اخیر آمریکا از فضاحت‌ها و خباثت‌ها گفته شد. اینکه کدخدای درهم شده امروز همان گوساله طلایی سامری است که عمری فرنگ رفتگان بی‌فرهنگ از زرق و برقش می‌گفتند و نظم و قانونش را به رخ خوبان می‌کشیدند و بی‌خجالت، طعنه این بی‌ادبان را به مردم خود می‌زدند. این بت فرو ریخته همان لات و هبلی است که مشرکان به انقلاب خمینی، برای تقدیسش پا بر هرچه داشتند گذاشتند.

آمریکا فرزند نحس فراعنه است که هم عصر ما شده و ما همچون یاران صدیق موساییم که مؤمن به خدای اوییم و در برابر طغیان فرعون و انحراف اسرائیلیان، پای دستوراتش مصمم مانده‌ایم. انقلاب اسلامی ایران به رهبری خمینی کبیر همچون عصای موسا سحر ساحران را فرو بلعیده و مکرشان را پریشان کرده است. اگر چه زحمتی از این انقلاب بر دوش پیشینیان و نسل خورشید انقلاب بوده ولی به ثمر رساندن رسالت انبیاء و اولیاء خدا، وظیفه‌ای است که بر دوش نسل ماه انقلاب افتاده. اگر روزی به چالش کشیدن هیمنه آمریکا و اذنابش از افتخارات پدرانمان بود، امروز به خفت کشیدن شیطان افتخار ماست. نسل امروز انقلاب، به خدای واحد پیغمبران مؤمن است و به اسلام ناب، متدین. به راه روشن انقلاب اسلامی معتقد است و به مبارزه و مقاومت به عنوان تنها راه رهایی متمسک. راه را می‌شناسد و بیراه را هم. از سست عنصران اهل نق و دق و فرصت سوز و متکبر، که دائماً ورد نمی‌توانیم می‌خوانند و در هنگام بدعهدی دشمن به یاد سفر و فرار از جواب می‌افتند، متنفر است و پاسخشان به آنچه که گفتند «إِنَّا لَمُدْرَكُون‏»9، همان است که هنوز موسای زمانمان فرمود که «كَلاَّ إِنَّ مَعي‏ رَبِّي سَيَهْدين‏»10 و به همان عهد که با خدا و خوبان بستیم قسم که خداوند مؤمنین را از نیلِ موج در موج، عبور خواهد داد و فرعونیان را در آن خواهد پیچید و پیروزی خدا و بندگان صالحش نزدیک است.

  • دانشگاه، امن نه امنيتي

هادي خانيكي . استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۱۶ آذر

امروز جامعه دانشجويي ما شصت‌وسومين16 آذر را به عنوان روز دانشجو در تقويم خود مي‌بيند. روزي كه نماد حيات و هويت دانشجويان ايراني و سرزندگي و معناداري نهاد دانشگاه است. از آن روز كه خون پاك آن «سه آذرِ»  جان‌افزا در سرسراي دانشكده فني دانشگاه تهران بر زمين ريخت تا به امروز نسل‌هاي دانشجو آمده‌اند و رفته‌اند و به شيوه‌ها و زبان‌هاي متفاوت كنش داشته و سخن گفته‌اند. آنان از ياد نبرده‌اند كه فراتر از هر تعلق‌خاطر و گرايشي، در اين روز است كه تشخص مي‌يابند و به ‌سوي بازخواني تبار و پيشينه خود مي‌روند و درباره اكنون و آينده خود توان بازانديشي بيشتر پيدا مي‌كنند. حقيقت آرمان‌خواهِ جوان كه در قالب هويت‌جويي دانشجويي به زبان مي‌آيد، از گفتن «خاطره‌ها» فراتر مي‌رود و در پِي «آرزوها» نيز مي‌دود؛ آرزوي آزادي، آرزوي عدالت، آرزوي دموكراسي و آرزوي زندگي در فضايي رو به بهبود و اصلاح و آينده‌داشتن. اين گوهر حيات دانشجويي را در هر 16 آذري از اين 63 سال نمي‌توان ناديده گرفت و طبيعتا 16 آذرِ سال 95 هم همين جان‌مايه را در دور و نزديك كشور به‌‌وضوح نشان مي‌دهد. گفتمان‌هاي غالب سياسي و شرايط حاكم بر محيط‌هاي دانشگاهي، دامنه بروز اين حيات‌مندي را كم و زياد مي‌كند، اما از اصالت آن نمي‌كاهد. دانشجوي امروز بي‌ترديد سبك زيستي متفاوتی با ديروز دارد.

نگاهش به خود، به دانشگاه خود، به جامعه خود و جهان خود از جنس نگاه پيشينيانش نيست؛ اما در زير همين لايه‌هاي متفاوت زندگي، نمي‌توان از اين واقعيت غفلت كرد كه او همچنان در پي فراهم‌آمدن فضايي است كه قدرت انتخابش بالا باشد، حقوقش واقعا به رسميت شناخته شود، تحميل و تحكم بر حوزه عمومي و حريم خصوصي او سايه نيندازد و دانشگاه كه هم محل آموزش او و هم مكان پرورش اجتماعي اوست، فضايي چندصدايي و نه تك‌صدايي باشد. بسيار شنيده‌ايم و گفته‌ايم دانشگاه بايد به مثابه «عقل نقادِ» جامعه نقش‌آفرين باشد و اعضاي خود را- چه استاد و چه دانشجو- به سخن درآورد و به كنشگري دعوت كند. اما جاي اين پرسش همچنان باقي است كه آيا نهاد دانشگاه امروز توانسته است به اين نياز پاسخ دهد و در جان دانشجويانش چنين مضموني را وارد كند؟

بايد بپذيريم دانشگاه تنها «عمارت» نيست، كانون تفكر است. محل تربيت شهروندي است. جايگاه اصلي گفت‌وگو و نقد است. دانشگاهِ زنده، فعال و زبان‌آور را نشانه حيات جامعه بدانيد و دانشگاهِ دل‌مرده، منفعل و نظاره‌گر را علامت بيماري و ركود جامعه. اصحاب سياست با هر گرايشي كه دارند، بايد به انفعال و انزوا و بي‌تفاوتي و تماشاگري دانشگاه و دانشجو حساس باشند. نه علم در زمين مُرده مي‌رويد و نه دانشگاهِ بي‌نشاط باري از دوش جامعه برمي‌دارد. دانشگاه اگر مي‌خواهد در تراز آرزوهاي نسل آرمان‌خواه دانشگاهي باشد و كانون اصلي توسعه علمي كشور شود، بايد مركز تحولات جامعه باشد. شرايط دشواري كه دانشگاه در اين سال‌ها پشت سر گذاشته است و سرمايه اجتماعي كه متأسفانه با ناديده‌گرفتن الزامات آزادي‌هاي علمي و استقلال نهادي در معرض فرسايش قرار گرفته است، امروز نهاد دانشگاه را از حساسيت و فعاليت اجتماعي و سياسي درخور دور كرده است.

بايد اين مسئله را جدي گرفت و كوشيد در منظومه‌اي از كنشگري‌هاي موزون و متوازن، دانشگاه شأنيت و منزلت واقعي خود را بازيابد. بايد سخن و خواست آشكار و پنهان دانشگاهيان و دانشجويان را شنيد و در برابر آن فروتن شد. امن‌‌بودن محيط دانشگاه، نه امنيتي‌بودن آن و كيفيت‌يافتن علمي آن، نه افتادن در چنبره كميت و اولويت‌دادن به حيات آكادميك و نه ترجيح مدرك و فرماليسم و خلاصه بازگرداندن انضباط علمي، آزادي علمي، اخلاق علمي، مسئوليت و ديد‌باني اجتماعي، ازجمله ضرورت‌هايي است كه مي‌تواند فضاي امروز دانشگاه را بهبود بخشد و به اعتبار روزهايي، مانند امروز تأمل در اين وضعيت را موضوع گفت‌وگوهاي مختلف درباره دانشگاه و دانشجو و ميان دانشگاه و دانشجويان قرار دهد.

کد خبر 354606

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha