سماء بابايي با اينكه بهطور مادرزادي نابينا بوده، اما هوش و استعداد فوق العادهاي دارد كه در كنار پشتكار و همت بالايش باعث شده تا بر سكوي حافظ ممتاز بايستد و نهتنها در كشور خودمان، بلكه در مسابقات بينالمللي قرآن كريم در كشور اردن هم رتبه اول را از آن خود كند.
سماء، روشندلي است كه قرآن را از هشت سالگي در طول 5سال حفظ كرده است. اصول تجويد و قرائت را آموخته و بارها در مسابقات گوناگون حفظ قرآن شركت كرده و رتبههاي بالايي را بهدست آورده است. در اين راه از اساتيدي مانند استاد موسوي بهره برده، اما پشتكار بالا و علاقه زيادي كه به يادگيري و حفظ قرآن كريم داشته موجب موفقيت اين دختر جوان روشندل شده است.
او در سال 1385در آزمون حفظ كل قرآن كه از طرف سازمان اوقاف و امور خيريه برگزار ميشد، شركت كرد و مدرك كارشناسي علوم قرآن و حديث را از وزارت علوم دريافت كرد. همان سال منابع كارشناسي ارشد رشته علوم قرآني و حديث را در طول 6ماه مرور كرد و با كسب رتبه 22در دانشگاه الزهرا مشغول به تحصيل شد.
- از چه زماني شروع به حفظ كردن آيات قرآن كردي؟
در كودكيام صداي مادرم را ميشنيدم كه قرآن ميخواند. آن صدا را هيچ وقت از ياد نميبرم؛ صدايي كه باعث شد من نسبت به حفظ قرآن علاقهمند شوم. به اين ترتيب بود كه وقتي هشت ساله بودم با وجود اينكه سواد خواندن و نوشتن را بهطور كامل نداشتم، اما حفظ قرآن را شروع كردم. به ياد دارم كه در آن روزها با اينكه چشمهايم نميديد، با استفاده از نوارهاي قرآني بيشتر آيهها را به تنهايي و در خانه حفظ ميكردم. 5 سال گذشت تا اينكه سيزده ساله شدم و آن موقع حافظ كل قرآن بودم.
- در مدرسهاي كه در آن درس ميخواندي، چقدر نسبت به حفظ قرآن توجه ميشد؟ درواقع ميخواهيم بدانيم مربيان و معلمان مدرسه مشوقي برايت بودند؟
بله. بايد يادآوري كنم كه فعاليتهاي اوليه حفظ قرآن را در همان مدرسه دوران ابتدايي شروع كردم. چون مدرسه ما كلاس حفظ قرآن داشت و من علاقه زيادي براي شركت در آن كلاس داشتم. البته جاي تأسف بود كه اين كلاس چندان دوام نياورد و جز يكي از مربيان مدرسه ديگر كسي پيگير حفظ قرآن از طرف من و بقيه دانشآموزان نبود. اما من آن موقع هنوز هم علاقه زيادي براي حفظ قرآن داشتم. به همين علت بود كه خودم به تنهايي در خانه اين كار را ادامه دادم و مادرم حفظياتم را از من ميپرسيد و پيگير برنامه حفظم بود. درواقع يكي از دلايل اصلي علاقهمندي من به يادگيري و حفظ قرآن، حمايتهاي پدر و مادرم هستند، چون هميشه براي شركت در كلاسهاي قرآن، من را همراهي ميكردند. در اين ميان فقط يكي از مربيان مدرسه ما به نام آقاي رجايي همچنان برنامه حفظ قرآن را پيگيري كرده و گاهي در مدرسه من را به اين كار تشويق ميكرد و حتي گاهي اوقات بهطور تلفني برنامه حفظ را از من جويا ميشد.
- اشاره كردي كه حفظ قرآن را از هشتســـالگي شروع كردي. هشت سالگي كه وقت بازي كردن بچههاست و در عين حال در اين سن بايد خواندن و نوشتن را ياد بگيرند. در آن زمان، حفظ قرآن برايت كار مشكلي نبود؟
نه، كار مشكلي نبود، چون خودم علاقه زيادي به حفظ سورههاي قرآن داشتم. اين علاقه آنقدر زياد بود كه در طول يك سال توانستم به تنهايي و با راهنمايي مادرم حدود 50 آيه اول سوره بقره را حفظ كنم، آن هم در شرايطي كه خواندن و نوشتن فارسي را هم به خوبي بلد نبودم. همان زمان متوجه شدم كه علاقه زيادي به ادامه حفظ قرآن دارم اما براي اينكه بدانم آيا اين توانايي را دارم يا نه، تصميم گرفتم 10 آيه ديگر را به تنهايي در خانه حفظ كنم و اگر موفق بودم، ادامه بدهم. اين كار را انجام دادم و متوجه شدم كه استعداد حفظ قرآن را دارم. به همين دليل تلاش كردم و با كمك و راهنمايي پدر و مادرم توانستم كل قرآن كريم را حفظ كنم.
- به اين ترتيب هم در دوره ابتدايي درس ميخواندي و هم خودت به تنهايي قرآن را حفظ ميكردي.
بله. البته حفظ قرآن، نهتنها لطمهاي به درس خواندنم نميزد بلكه تأثيرات و توفيقات زيادي براي تحصيلم داشت، چون در دوره ابتدايي بودم، زمان آزاد بيشتري در خانه داشتم و بهدليل علاقه زياد به حفظ قرآن، تكاليف مدرسه را هم سريع انجام ميدادم تا وقت بيشتري براي حفظ قرآن داشته باشم. حفظ آيات قرآن موجب شد كه همزمانم متبرك شود و بيشترين استفاده را از وقت ببرم و از طرف ديگر پيشرفت زيادي در تحصيل داشتهباشم، به اندازهاي كه معلمهاي مدرسه هم به اين مسئله اذعان داشتند.
اما چون همزمان با حفظ قرآن، شروع به يادگيري خواندن و نوشتن كرده بودم، كار اصلي حفظ قرآن را از طريق شنيدن نوار ترتيل انجام ميدادم؛ به اين صورت كه يك آيه را 3 بار با دقت گوش ميدادم و بعد از آن سعي ميكردم كه آيه را همراه با نوار تكرار كنم. البته خط بريل هم كمك زيادي براي حفظ قرآن به من كرد. گاهي هم مادرم محفوظات قبلي را از من ميپرسيد.
- بسياري از اساتيد قرآن معتقدند كه حفظ قرآن براي يك حافظ كفايت نميكند و بايد براي داشتن تلاوت موفق، با نكات تجويد و صوت و لحن هم آشنا شد. در اين زمينه چه برنامهاي داشتي و آيا تنها به حفظ سورهها اكتفا كردي؟
من ابتدا قرآن را حفظ كردم و وقتي اين كار را با موفقيت به اتمام رساندم، باز هم برنامهها و فعاليتهاي قرآني را ادامه دادم. آن زمان در كلاسهاي متنوعي در رشته صوت، لحن و تجويد شركت ميكردم تا حفظياتم را به درستي و بارعايت نكات تجويدي تلاوت كنم. چون خودم هم باور دارم كه يك حافظ قرآن در زمان تلاوت قرآن، بايد آيات را به درستي و با لحن زيبا قرائت كند. اساتيدي را در زمينه تجويد شاگردي كردم و چند سال در كلاسهاي تجويد استاد موسوي شركت داشتم كه البته دستور كار اين كلاس، تجويد است اما استاد حين تدريس به اقتضاي شرايط، نكات صوت و لحن را هم آموزش ميدادند.
- به شركت در مسابقات قرآني اشاره كردي. انگيزه ات از حضور در اين مسابقات چه بوده و چه رتبههايي كسب كرده اي؟
مسابقات قرآني را نبايد بهعنوان رقابتي براي كسب رتبه و دريافت هدايا درنظر گرفت. مسابقات قرآني در حقيقت زمينهاي براي رقابت با ساير حافظان قرآن است تا هر كسي تلاش كند نسبت به رقيبانش رتبه و امتياز بهتري كسب كند و در عين حال سطح خود را نسبت به ديگران بسنجد. به اين ترتيب ميتوان نتيجه گرفت مسابقات قرآني آزموني هستند كه زمينه رشد و ارتقاي حافظان و قاريان را فراهم ميكنند. با همين ديدگاه بود كه از وقتي حافظ 15جزء از قرآن كريم شدم، در مسابقات قرآني شركت كردم تا از اين طريق هم سطح محفوظات خودم را نسبت به ديگر حافظان بسنجم و هم اين رقابتها موجب شود كه سطح محفوظاتم را بالاتر ببرم. از همان زمان در مسابقات سازمان اوقاف و امور خيريه شركت كردم و در حفظ 20جزء در مرحله كشوري، رتبه دوم را كسب كردم. همچنين در سالهاي 82، 84و 88در مسابقات كشوري روشندلان سازمان بهزيستي در حفظ 15و 20جزء، رتبه اول را كسب كردم، سال 88در مسابقات حفظ كل سازمان اوقاف و امور خيريه در مرحله كشوري سوم شدم، چند سال هم در مسابقات آموزش و پرورش و نيز جشنواره فرهنگي هنري رتبه يك كشوري را كسب كردم و سال87 و88 در مسابقات كشوري دانشجويي رتبه سوم حفظ كل را بهدست آوردم. همچنين در سال گذشته در مسابقات سراسري قرآن كريم كه از سوي سازمان اوقاف و امور خيريه برگزار ميشد رتبه اول را در رشته حفظ كل بهدست آوردم و بهعنوان نماينده كشورمان در مسابقات بينالمللي قرآن كريم در كشور اردن شركت كردم و در آنجا هم به لطف خدا رتبه اول را كسب كردم.
- ميدانيم كه در كنار حفظ و تدريس قرآن، تحصيلات دانشگاهي هم داري. از تحصيلاتت در دانشگاه برايمان بگو.
در سال 85در آزمون حفظ كل كه از طرف سازمان اوقاف و امور خيريه برگزار ميشد، شركت كرده و مدرك كارشناسي علوم قرآن و حديث را از وزارت علوم دريافت كردم. همان سال منابع كارشناسي ارشد رشته علوم قرآني و حديث را در طول 6ماه خواندم و با رتبه 22در دانشگاه الزهرا مشغول به تحصيل شدم.
- كنار درس چه فعاليتهاي ديگري داري؟
با شروع دوره دبيرستان، شروع به يادگيري زبان انگليسي كردم و اين كار را تا 4سال ادامه دادم. در زمينه ورزشي هم در رشته شنا و كاراته تا اندازهاي مهارت پيدا كردهام. البته با دورههاي كامپيوتري هم تا اندازهاي آشنا هستم، بهعنوان نمونه مدرك ICDL درجه دوم را از سازمان فني و حرفهاي كسب كردهام و سعي ميكنم براي درجات بالاتر آماده شوم.
- گفتوگو با خديجه داوودي، مادر روشندل حافظ قرآن
خدا با بستن چشم دخترم چشم مرا باز كرد
سال 1369بود. چند دقيقهاي از تولد سماء نميگذشت كه چند نفر از كاركنان بيمارستان سراغ من آمدند و پرسيدند كه آيا بيماري چشمي خاصي در خانواده ما سابقه دارد يا خير؟! جواب آنها منفي بود، اما من به اين فكر فرو رفتم كه شايد چشم فرزندم مشكلي دارد. در آن لحظات هر نوع بيماري چشمي را تجسم ميكردم الا اينكه فرزندم كاملا نابينا باشد.
همان شب بود كه خبر دادند سماء نابيناست. بيش از اندازه غمگين شده بودم. از وقتي كه چشمهاي نابيناي كودكم را ديدم تا مدتها فقط گريه ميكردم، آنقدر كه حتي چهره خودم را در آينه نميشناختم. از همان موقع فوراً شروع كردم به جستوجوي راهي براي مداواي چشمهاي سماء و مدام از خدا ميپرسيدم: چرا من؟ چرا اين اتفاق بايد براي من بيفتد؟
براي شفاي چشمهاي دخترم، مدام نذر و نياز ميكردم. چندماهه بود كه او را به پنجره فولاد حرم امام رضا(ع) دخيل بستم و اين كار را بارها و بارها تكرار كردم. بعد از چند سال كه ديدم چشمهاي سماء شفا نميگيرد، از خدا ميپرسيدم: چه حكمتي است كه اين همه التجا و التماس به درگاه تو بيجواب ميماند؟
تا اينكه سماء به 8سالگي رسيد، در تمام آن 8سالي كه روزبهروز بزرگتر ميشد، اصلا نميتوانستم با خودم كنار بيايم. فقط گذشته را مرور ميكردم كه مگر چه خطايي مرتكب شده بودم كه اگر پايم را كمي فراتر از حد دين گذاشته بودم، به محض اينكه متوجه ميشدم فوراً برميگشتم سمت خدا. يادم هست زماني كه دختري دبيرستاني بودم، يكي از شعرهاي كتاب ادبيات، من را بيش از اندازه تحتتأثير قرار داده بود:
الهي سينهاي ده آتش افروز
در آن سينه دلي وآن دل همه سوز
با خدا ميگفتم: من سينهاي آتش افروز از تو خواستم، نكند اينطور به من دادي؟!
همهچيز گذشت تا اينكه سماء 8ساله شد و با شور و علاقه خيلي زيادي شروع كرد به حفظ آيات قرآن. من هميشه و هر لحظه همراهش بودم، شاهد پيگيري و علاقه زياد او به حفظ قرآن بودهام و براي شركت در جلسات و كلاسهاي قرآن همراهياش كردهام. اين همراهي آنقدر برايم آرامشبخش بود كه وقتي در يكي از كلاسها به من اجازه نميدادند كه در كنار سماء بنشينم، خيلي ناراحت ميشدم. در اين كلاسها و وقتي سماء برايم قرآن ميخواند، با عظمت و صبر خدا بيشتر آشنا شدم كه رنج و سختي را نصيب چه كساني ميكند و آرامش ميگرفتم.
از زماني كه سماء قرآن را حفظ كرد، متوجه حكمت بزرگ خدا در نابينايي دخترم شدم. حالا ميفهمم اگر نعمت شفاي بينايي سماء را نداد، براي اين بود كه هديهاي بزرگتر و بهتر برايش داشت كه به هيچ وجه قابل اندازهگيري نيست. خدا، سماء را نابينا ميخواست تا سماء در رابطهاش با خدا خالص باشد. او خلوص سماء را ميخواست و در كنارش، با گرفتن بينايي دخترم، چشمهاي من را در برابر حقيقت بينا كرد.
حالا ميبينم اگر دخترم از ديد چشم محروم است، به جاي آن چشم دلش به نور آيات قرآن بينا شده و شاهدم كه به ازاي هر قدمي كه فرزند من برداشت، خداوند او را 3 قدم جلوتر برد و همه اين موفقيتها را از بركت قرآن ميدانم.
روحيه قرآني سماء بر روحيه تمام خانواده و ازجمله خواهرش، سارا هم اثر گذاشته و دختر ديگرم هم آنقدر از نظر معنوي محكم و استوار است كه هيچ جاي نگراني براي ما وجود ندارد. بحث و گفتوگو در خانواده ما هميشه در زمينه آيات قرآن است و ما هر روز با تلاوت قرآن آرامش ميگيريم. اين شفاي حقيقي است كه قرآن، من و خانوادهام را در اين روزگار غفلت نجات داده تا به سمت هدايت سوق پيدا كنيم.
پس خدايا! من را خواسته بودي و نخواستي كه من راه ديگري بروم. براي قرار گرفتن خودم و خانوادهام در مسير قرآن، تمام راه را براي ما هموار كردي. شكر!
نظر شما