دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱
۰ نفر

همشهری دو - نرجس لاری: سالمندی موفق از آن دست واژه‌هایی‌ است که کمتر به گوش ما خورده است؛ دورانی از زندگی که به لحاظ زیستی، انسان را با نقصان‌ها و رنج‌هایی روبه‌رو می‌کند، اما به‌هرحال بخشی از گستره زندگی ماست.

تیر تجربه

 علم و تكنولوژي روزبه‌روز انسان‌ها را نسبت به دوران پيري خوش‌بين‌تر مي‌كند و مي‌گويد كه با داشتن آموزش‌هايي مي‌توانيم زندگي اشخاص پير را به طرز شگفت‌آوري بهبود بخشيم. سالمند موفق، پير خردمندي است كه با پيري‌اش تطبيق يافته و به لحاظ احساسي و شناختي آن را پذيرفته است. راهي كه افراد سالمند موفق براي خودتنظيمي خودشان طي مي‌كنند، يك راهكار 3 قسمتي بسيار مهم و برجسته براي همه سنين و به‌خصوص افراد در سنين پيري است؛ يعني افراد مسن موفق از اين 3‌راه كه براي شما شرح مي‌دهيم استفاده مي‌كنند.

  • داستان از كجا شروع مي‌شود؟

رفته بودم خانه عمه ليلا؛ عمه مادرم؛ پيرزني با 70 سال عمر مفيد! گوشه حياط كوچكش نشسته بود و داشت قفس
مرغ عشق‌ها را تميز مي‌كرد. من روي صندلي ايوان لم داده بودم و تماشايش مي‌كردم. گفتم: «عمه ليلا! يك سؤال بدجور گوشه دلم قلمبه شده، اجازه پرسيدن دارم؟» سرش را بالا آورد و گفت: «چرا كه نه». و دو دستش را تكيه‌گاه خودش كرد تا آرام‌آرام- مثل هميشه- از زمين بلند شود؛ شير حوض را باز كرد، دست‌هايش را شست، عصايش را برداشت و به سمت من آمد و لبه ايوان روبه‌روي من نشست. همانطور كه نشسته بود شروع كرد به زير و رو كردن سبزي‌هايي كه به كمك مادرم برِ آفتاب پهن كرده بود تا خشك شود. گفتم: «عمه ليلا چطور در اين سن و سال و با وجود اين‌همه بيماري، اينقدر انرژي داري و مديريت زندگي‌ات‌ دست خودت است؟» نگاهش را از سبزي‌ها برداشت و به كف دست‌هايش خيره شد و گفت: «دخترم، پيري‌ام را به‌عنوان مرحله‌اي از زندگي قبول كردم. فهميدم كه دوره‌اي جديد در زندگي‌ام شروع شده كه مثل هر دوره ديگري از زندگي‌ام، مثل بچگي، مثل نوجواني، مثل جواني و ميانسالي، توانايي‌ها و محدوديت‌هاي خودش را دارد. رفته‌رفته متوجه شدم كه حالا در سني هستم كه بيشتر از همه عمرم زندگي را مي‌شناسم و احساس مي‌كنم به‌خاطر تجربه‌هايم خردمندتر از هميشه‌ام. با محدوديت‌هاي جسمي و حتي ذهني‌اي روبه‌رو شده‌ام كه بايد خودم را با آنها تنظيم كنم و اين را پذيرفتم كه من مثل هميشه‌ بايد اداره‌كننده اين توانايي‌ها و ناتواني‌ها باشم، نه اينكه بنشينم و حسرت روزهاي گذشته را بخورم. به‌خاطر همين فكر كردم بايد مثل سابق هدف‌هاي ريز و درشت را مطابق با شرايط جديدم داشته باشم. هروقت تصميم به كاري مي‌گيرم شروع مي‌كنم به فكر كردن راجع به اينكه خب، حالا براي انجام دادن اين كار چه چيزهايي در عهده و توانايي من است و چه چيزهايي از عهده من خارج است؟ آيا آنهايي كه از عهده‌ام خارج است، راه‌هاي جايگزيني دارد؟ اگر ندارد، اطرافيان يا وسايل ياري‌رساني براي كمك گرفتن از آنها دارم؟ و اگر هروقت به اين نتيجه رسيدم كه نه، اين كار به‌خاطر محدوديت‌هاي من به ثمر نمي‌رسد، مايوس نشده‌ام‌و هدف‌هاي ديگر و كارهاي ديگري را درپيش گرفته‌ام...».

  • دست به انتخاب بزنيد

سالمند موفق براي رسيدن به اهدافش اول «انتخاب» مي‌كند. برنامه يك فرد ممكن است 2 نوع باشد؛ نوع اول، انتخاب برنامه از ميان اولويت‌هاي مهم براي رفع نيازها يا اغناي انگيزه‌ها صورت مي‌گيرد. در انتخاب اين نوع برنامه‌ها، شخص بهتر است موارد در دسترس و منطقي(مبتني بر منابع و ظرفيت‌ها) را انتخاب كند. اما برنامه‌هاي نوع دوم، مبتني بر شكست يا فقدان هستند؛ يعني آنهايي كه جايگزين برنامه‌هاي ديگري مي‌شوند كه اكنون قابل وصول نيستند يا در اولويت ديگري قرار مي‌گيرند؛ مثلا آقاي مسني كه هميشه ورزش كوهنوردي را دوست داشته و اكنون به‌علت بيماري خاصي از آن نهي شده است، پياده‌روي را به‌عنوان برنامه جايگزين انتخاب مي‌كند. اين يك پيروزي مهم است كه فرد بتواند با وجود مواجهه با فقدان‌ها، برنامه‌هاي جايگزيني را با روي باز بپذيرد و آنها را انجام دهد. مهم است كه در سنين پيري احساس هدفمندي داشته باشيد. حتي درسنين بسيار بالا و توانايي‌هاي بسيار محدود، هدفمندي اثر مهم‌تري بر زندگي فرد دارد پس سعي كنيد چند برنامه براي اهدافتان انتخاب كنيد. اين برنامه‌ها مي‌توانند شامل مطالعه روزنامه يا كتاب‌هاي درست انتخاب شده، شركت در برخي كلاس‌ها يا گروه‌ها، جمع‌كردن دوستان يا فاميل به بهانه‌هاي مختلف و مفيد، ورزش، انجام حرفه‌اي كارهاي در حد توان، يادگيري و... باشد.

  • امكانات خودتان را بهينه كنيد

در مرحله دوم «بهينه‌سازي» كنيد. بهينه‌سازي يعني سرمايه‌گذاري توانايي‌ها و منابع و كم و زياد كردن آنها براي رسيدن به هدف. اين كار را دست‌كم نگيريد. اينكه شما به‌عنوان يك فرد مسن خودتان وسايل رسيدن به هدف‌تان را تنظيم كنيد، زمان و انرژي لازم براي رسيدن به آن را تخمين بزنيد يا از الگوهاي اجراشده توسط ديگران براي رسيدن به آن هدف بهره بگيريد و يا مهارت‌هاي رسيدن به آن را تمرين كنيد، احساس مثبت خودكارآمدي و توانمندي را در شما به‌شدت تقويت مي‌كند. مرور اين كارها به‌صورت مرتب به حس رضايت شما از زندگي كمك مي‌كند.

  • راه‌هاي جبران را پيدا كنيد

در مرحله سوم و بنابه ضرورت، كمبودها را «جبران» كنيد به اين معني كه تلاش كنيد تا ظرفيت‌هاي محدود خود را با روش‌هايي جبران كنيد. دقيقا مثل اينكه كاهش بينايي چشم را با استفاده از عينك براي حفظ سطح عملكرد بينايي قبلي خود جبران مي‌كنيد يا با آغاز فراموش كردن و نقصان حافظه، كارهاي‌تان را روي كاغذ مي‌نويسيد و از آن‌يا از ساعت زنگدار براي يادآوري برنامه‌تان كمك مي‌گيريد. مثالي ديگر از مرحله جبران، كمك گرفتن از ديگران، شامل خانواده يا پرستار يا نيروهاي خدماتي منزل و يا افزودن تكنولوژي براي كارآمدتر‌شدن در كارهاست؛ مثلا استفاده از ماشين ظرفشويي يا پلو پز. بنابراين شما با منابع جديدي كه براي توانايي‌هاي محدودشده خودتان پيدا مي‌كنيد، ظرفيت خود را تا حد زيادي بالا نگه‌مي‌داريد. در مرحله جبران حتي ممكن است درصورت عدم‌موفقيت، برنامه انتخاب‌شده به كلي اصلاح و برنامه‌اي جايگزين براي آن پيدا شود.

کد خبر 361155

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha