شهر آینهای است از خاطرات تلخ و شیرین یک ملت، آینهای از اسطورههای جاویدان یک فرهنگ. برخلاف عقیده برخی از صاحبنظران، شهر مجموعه درهم و برهم ریختهای از انسانها نیست که از هر گوشه و کنار کشور به منطقه خاصی کوچ کرده باشند تا به زندگی بپردازند. شهر معنا و مفهوم خاص خود را دارد و این معنا را بایددر محلههایی که اغلب به شکلی ناخودآگاه تشکیل میشود، یافت.
شهر یعنی محله. هیچگاه نمیتوان کلیت یک شهر را تعریف کرد؛ بلکه این محلهها هستند که تعاریف شهر را بیان میکنند. آیا تهران شهر خوبی است یا بد؟ این پرسش خنده داری است.
پنداری بپرسیم آیا انسان موجود خوبی است یا بد؟ مطمئناً افراد شرور و جنگ طلب بد هستند، و افراد صلح جو و نوع دوست، خوب. پس انسان نه بد است و نه خوب. به عبارتی دیگر کدام انسان خوب است و کدام انسان بد. در مورد شهر نیز همین را باید گفت، کدامین محله از شهر بد است کدامین محله خوب؟ اما باز این نمیتواند همه داستان باشد.
شاید یک محله از دید من که اغلب به صورتی رهگذر از آنجا میگذرم، بد باشد، ولی برای ساکنانش خوب باشد.
محلهها از انسانهایی که در آن زندگی میکنند تشکیل شده است. اینجا همان حکایت قدیمی، دوباره تکرار میشود که آیا اول تخم مرغ بوده است یا مرغ! آیا جامعه است که انسان را هویت میبخشد، یا انسانها هستند که جامعه را تشکیل داده وبه آن معنا میدهند.
آیا انسانهایی که در محلهها زندگی میکنند شخصیت محله را میسازند یا محلهها هستند که شخصیت انسانها را مانند خود میسازند؟ مسلماً هیچ کدام بر دیگری ارجحیت ندارد.
نه محله نه افرادی که در آن زندگی میکنند؛ بلکه رابطه دوسویهای بین اینان برقرار است؛ رابطه بده و بستان. انسانها محلهها را تشکیل داده اند، اما جمع انسانها که شخصیتی جداگانه از شخصیت فردی دارد محلهها را تشکیل میدهد.
محلهها در کلان شهرها که جابهجایی خانوادگی و شغلی بسیار هست، اعتبار و تأثیرشان را از دست ندادهاند. همانطور که بالاتر ذکر شد، محلهها بعد از ایجاد، خانوادهها و افراد را در خود جذب میکنند.
این عامل مهمی است که باعث میشود محلهها را در کلان شهرها فراموش نکنیم. وقتی محله زندگی خانوادگی تغییر مییابد مدتی زمان میبرد تا خانواده تازه وارد بر محله جدید تسلط یابد.
این باوری قطعی است که شهر از طریق محله هایش شناخته میشود. بهخصوص اگربا بینش جامعه شناختی به شهر نگاه کنیم، کنش اجتماعی افراد، نمود آداب و رسوم، و خرده فرهنگها در محلهها شکل میگیرد.
برای رفع بسیاری از مشکلات روزافزون کلان شهرها اولویت دادن به فرهنگسازی محلهها در کلان شهر میتواند، بسیار مؤثر و راهگشا باشد.
این مهم در کوتاه مدت و یکباره روی نمیدهد، بلکه روندی است طولانی مدت و باحوصله، که اگر با برنامهریزی و بینش علمی همراه نباشد، مسلماً نتیجه معکوس داده و باعث افزایش مشکلات خواهد شد. شهر یعنی برنامهریزی علمی و زمانبندی دقیق برای شهروندان.
به غیراز این یعنی آشفتگی و بلبشو. شمردن وظایف اهالی محله هدفمند در این مقاله کوتاه امکان پذیر نیست؛ اما نکته مهمی که میتوان گفت این است که اهالی محله هدفمند، مسئولان مستقیم نشاط و پیشرفت و اداره محله شان هستند و از طریق این مسئولیت، آنها مسئول شهرشان نیز محسوب میشوند.
در پایان این پرسش را میتوان مطرح کرد که چگونه میتوان حس مسئولیت را در اهالی محلهای برانگیخت، و همچنین چگونه میتوان تفهیم کرد که مشارکت در اداره محله، شراکت در اداره شهر است.