(الف) تفهیم اتهامات
صرف نظر از روزمرگیای که ژورنالیسم به سبب آن متحمل انتقادات فراوانی است، ذات بازیهای سیاسی- اقتصادی که عمدتاً بر مبنای برد و باخت، پیروزی و شکست و سرانجام نگاهی بر مبنای قدرت و ثروت است، ویروسی است که به راحتی از ژورنالیسم به فرهنگ رسوخ میکند. در حالی که نگاه فرهنگی عمدتاً دیدی فراتر از بازی قدرت و تاجرمآبی معطوف به کسب ثروت را میطلبد.
ژورنالیسمی که به داشتن انگیزههای سیاسی- اقتصادی متهم است، با وجود ادعای خود مبنی بر گسترش فرهنگ یا فرهنگسازی چیزی جز تزیین انگیزه اعمال و گفتار سیاستمدارانی که از طریق ژورنالیسم جریانسازی میکنند، نخواهد بود. اینها همگی اتهاماتی بزرگ میتوانند باشند که به گونهای مناقشهبرانگیز روزنامهنگاری فرهنگی را به شیادی و به زبانی نرمتر، تدبیر تردستانه ژورنالیسم برای فروش کالاهای فرهنگی که سیاست- اقتصاد خاصی را توجیه میکند، تبدیل خواهد کرد.
با تفهیم چنین اتهاماتی روزنامهنگاری فرهنگی متوجه این معنای دهشتناک خواهد شد که صفحات فرهنگی روزنامهها یا حتی ضمیمههای فرهنگی تلطیفکننده و آلاینده صفحات خشن، خشک و بیپیرایه اقتصادی- سیاسی است. به این ترتیب راه اندازی چنین صفحات یا ضمیمههایی حرکتی است خاص برای تبلیغ اهداف خاص سیاسی- اقتصادی، آن هم به گونهای روشنفکرمآبانه. از این رو، به رغم اینکه ژورنالیسم زمانی در قداستزدایی روشنگرانه مفاهیم نقشی محوری داشته، اکنون با رو آوردن به ایجاد صفحات و ضمیمههای فرهنگی، به همان نسبت تلاش معنی داری است، در تقدیس منافع و دیدگاههای خاص.
دفاعیات ژورنالیسم فرهنگی
ژورنالیسم فرهنگی پیرو 2 ادعا از خود دفاع میکند:
1 - ایجاد مجال طرح نظر نخبگان (معمولاً به زبانی سادهتر) برای عوام
2 - نقد سیاست- اقتصاد از منظر فرهنگ
با این اوصاف اهداف اعلانی صفحات فرهنگی ژورنالها ارائه تحلیلهایی در مورد مسائل مبتلا به روزمره به دور از سیاستزدگی یا روزمرگیهای ایجاد شده در پی نزاع معمول بازیگران عرصه سیاست کلان است. فاصله گرفتن از جو حاکم و دور شدن از فضاهای فوتبالی در سیاست را که حاکی از نگاهی عمیقتر، غیرآلوده و چند بعدی به نیروهای سیاسی است، نیز باید در راستای اهداف فوق الذکر تلقی کرد.
به زبان دیگر؛ کنار زدن حجاب عواطف موضعی و آب ریختن بر آتش وابستگیهای حزبی- جناحی تنش ها در مقام نقد و سرانجام در یک کلام؛ تلاش برای تکریم و تقویت مقام «عقل» در برابر مقام «عمل».
اما حتی رجحان نظر بر عمل در روی کاغذ اخبار هم مشکل است. آن هم کاغذهایی که خوانندگان مطالبش بیشتر عادت به خواندن خبرهای پخته (با کمترین نیاز به تحلیل خواننده) دارند و معمولاً با دیدی منفعتگرایانه، عملگرایانه و- به شکلی- عجولانه میخواهند به سرعت عمل امروز خود را بنابر خبر «امروز» و نه حتی فردا، تنظیم کنند.
در نگاهی رادیکال میتوان گفت؛ صفحات فرهنگی برای این سرسریخوانانی که عمدتاً مطالعات فرهنگیشان محدود به همین صفحات خواهد بود، مضر است؛ چرا که آنها را دچار توهم درک عمیقتر خواهد کرد. توهم ارائه تحلیلی فراتر از تحلیلهای صرف سیاسی- اقتصادی از قضایا. توهمی که بلاهت عملگرایی سرپوشی بر روی آن میگذارد.
مخلص کلام این است که رادیکالیسم منتقد، روند تفهیم اتهامات خود بهاینگونه از ژورنالیسم را با این پیشفرض آغاز میکند؛ ژورنالیسم فرهنگی عمدتاً چیزی بیشتر از ژست روشنفکرانه گرفتن عدهای روزنامهنگار نمیتواند باشد.
آنها (روزنامهنگاران) همان بلاهایی را که بر سر اخبار میآورند، بر سر اندیشه و فرهنگ نیز میآورند و گریزی از این نیست که بگوییم ژورنالیسم فرهنگی یکی دیگر از مؤثرترین فریبکاریهای رسانهای است.اما و آیا این داوری درست است یا نه؟ جای تامل دارد.
ب) دفاعیات
روح دیالکتیک حاکم بر ژورنالیسم، ما را وامیدارد تا دیدگاههای رادیکال فوقالذکر را همه، حقیقت بدانیم. ضامن بقای این روح، انتظاری از ژورنالیسم به عنوان نیرویی آوانگارد است.
به طور خلاصه؛ آوانگاردیسم خود حاصل دوذاتی نگاتیویسم و کریتیسیسم است که هر چند جنجالآفرینی، غوغاسالاری و پردهدریهای بیمحابا از آفات آن به شمار میآید؛ اما در عین حال، جسارت لازم برای گریز از وابستگی به قدرت را به ژورنالیستها میدهد.صفحات فرهنگی جایی است که در آن میتوان مجالی برای تمرین کریتیسیسم (نقدگرایی) به دور از جنجالآفرینیهای معمول سیاسی یافت.
در عین حال؛ نباید از این آوانگاردیسم به اندازه آوانگاردیسم یک فرد دانشگاهی انتظار داشت. یک مثل ایتالیایی هست که میگوید: «یک آوانگارد فقط باید یک قدم از مردم جلوتر باشد.»
به این معنا آوانگاردیسم ادعایی اهل فلسفه یا متخصص یکی از رشتههای علوم انسانی از جایی شروع میشود که آوانگاردیسم ژورنالیسم پایان میپذیرد و هم از این روست که باید حساب ژورنالهای تخصصی علمی- پژوهشی را از ژورنالهای دارای صفحات (ضمیمههای) فرهنگی جدا کرد.
آوانگاردیسم در ژورنالیسم محدود است به داشتن ستارگان بیشتر و این امر مستلزم کوشش برای دستیافتن به زبانی میانه بین زبان تخصصی و عامیانه است.
به این ترتیب، ژورنالیسم فرهنگی هر چند بیشتر از مردم میدود؛ اما آهنگ حرکت مردم را در نظر دارد و بنابراین کمی آهستهتر قدم برمیدارد تا فاصلهاش در یک قدمی مردم باشد. درواقع با همان زبان میانه، شیوه تندتر گام برداشتن را به مردم میآموزد و خود در این مسیر ملهم از نخبگان آوانگارد است.
در این میانه تیغ تیز آوانگاردیسم را میتوان علیه خود ژورنالیسم نیز به کار گرفت. خودانتقادی در عرصه ژورنالیسم از یک سو، برخاسته از وجدان ژورنالیستها و از سوی دیگر، حاصل رقابتهای میان گردانندگان ژورنالها است.
به عنوان یک امتیاز ویژه، ژورنالیسم میتواند بزرگترین منتقد خود باشد و ژورنالیسم فرهنگی میتواند مفتخر به این باشد که با تأمل و نکتهبینی بیشتر، مهمترین نقش را در این نقادیهای خود پالاینده برعهده گیرد.