کتابی که چند سالیاست به صورت آنلاین متن انگلیسی آن در دسترس پیگیران این حوزه بوده و بالتبع ترجمه آن ضرورتی انکار ناپذیر بوده است. این کتاب به همت پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی (نشر سوره مهر) در 350 صفحه و 1100 نسخه منتشر شده است. این کتاب را مرور میکنیم.
درک ما از هویتمان از طریق نشانهها تثبیت میشود. خویشتن ما برآمده از مجموعهای نشانه و ریز قراردادی و از پیش تعیین شده بوده است. پس ما موضوع نظامهای نشانه خودمان هستیم و مثل کاربرانی نیستیم که این نظامها در کنترلشان باشد.
این فرآیندی جبرگرایانه نیست اما خیلی بیش از آنکه فکرش را بکنید هستی ما را شکل میدهند. این فراز تامل برانگیز چکیده فصلی از کتاب است؛ کتابی که به ما میفهماند ما در چند تعریف خلاصه نمیشویم یا یک متن را نمیتوان با ساختار روایتیاش برابر دانست.
دانش نشانه شناسی، بسیار گسترده است.
محور قراردادن «نشانه شناسی ساختارگرا» اهمیت ویژهای به این اثر بخشیده و همچنین از واقعیت، جهان تازه و دوبارهای ارائه داده؛بدون آنکه مثل کتابهای هم ارز خود «گیجکننده، مبهم خستهکننده و بیش از حد تخصصی» تلقی شود؛ کتابی روشن و شفاف و کارآمد برای دانشجویان و علاقهمندان (بنا به توصیههای اساتید در مقدمه) ؛ کتابی در 7فصل و عناوین گوناگون و جذاب که در هر فصل مورد عنایت نویسنده قرار گرفته و در سطرهای بعد به هریک از آنها سری خواهیم زد.
در بخش بعدی، گلگشت ما را در فصلها و زیرفصلهای «تعریفها و الگوهای نشانهها، نشانهها و چیزها، تحلیل ساختارها، چالشهای لفظی، رمزگان، برهمکنشهای متنی، محدودیتها و قابلیتها» همچنین فهرست اصطلاحات و نمایه خواهید خواند؛ چکیدهای از کتاب که سعی شده منظم و تامل برانگیز و گویا باشد؛کتابی در 7فصل و هفتاد و چند بخش.
به اعتقاد سوسور، ماهیت نشانه شناسی، مطالعه زبانهاست. با این حال ویژگی بارز نشانه توسط کاربران به عنوان دلالتگر یا نشانگر چیزها عمل میکند اما زبان را میتوان فقط در حوزه نامگذاری اشیا محدود دانست.
از سویی نظریهپردازان ایدهآل نقد یا برخوردی با الگوی سوسور ندارند و این جهتگیریهای واقعگرایانه فلسفی است ( که به واقعیتی عینی و منحصر به فرد بیرون از ما قایلاند) که بر عقیده سوسور انتقاد وارد کردهاند. هرچند میپذیرند واقعیت برای ادراک توسط رسانهها تحریف و حتی تخریب شده اما این رسانهها هیچ نقشی در آفرینش جهان ندارند.
از سویی به عقیده کسانی که زبان را (و رسانههای دیگر را) دارای نقش آفرینشگری میدانند، زبان نقش مهمی در «ساختمان اجتماعی واقعیت» دارد، مثلا اومبرتو اکو میگوید: نشانهشناسی در اصل مطالعه منظم هرچیزی است که به قصد دروغ(تحریف و تخریب) مورد استفاده باشد!
اشاره کتاب به تابلو مشهور رنهمگریت فرانسوی (این یک پیپ نیست) ما را به سویی میبرد که درک کنیم قصد پدید آورنده یک اثر، ربطی به دیدگاه فعلی ما(خواننده یا مخاطب) در هر زمانی ندارد یا در مثالی دیگر: نقشه همان سرزمینی نیست که نشان میدهد و کلمه، همان نیست؟ آیا ایران ما همین خطوط سیاسی است یا حوزه فرهنگی فراتری را شامل میشود(که البته میشود). هنگامی که کلمهای را به کار میگیریم به این معناست که آن را اختیار کردهایم. نه پیشتر نه کمتر،به بازی گرفتن دال و مدلول (توسط مگریت مثلا) همان الگوی اختیاری سوسور است بنابراین نظریهپردازان پسامدرن، دال را تهی یا شناور ارزیابی میکنند که میتواند بر مدلولهای فراوانی دلالت کند چون آنها وقتی معنا میپردازند یا دارند که مفسر از آنها معناهایی طلب کند.
در عین حال تحلیل ساختاری، تشخیص اجزای تشکیل دهنده یک نظام نشانه شناسی و تعیین روابط ساختاری میان آنهاست... بیشتر مفاهیم بنیادین دارای چندین استعارهاند؛ استعارههایی که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است.
از آنجا که مفهوم نشانهشناسی بسیار بنیادی است سوسور تاکید دارد که نشانهها به تنهایی معنا ندارند و فقط در ارتباط با هم تفسیر میپذیرند. یاکوبسن نیز تاکید داشت تاویل متون به وجود رمزگان بستگی دارد.
رمز مجموعهای از فرآیندهاست که کاربران رسانهها با آن مانوساند... میدانیم که معناهای متن همواره بیش از آن است که متن بر آن دلالت میکند در اینجاست که مطالعه ارتباطهای بینامتنی اهمیت مییابد و مؤلف کمرنگ میشود و میمیرد و ما به انواع درجات مطالعه بینامتنی میرسیم با محدودیتها و قابلیتهایی که فصل 7بر شمرده با این تاکید پر از طنز و تأمل برانگیز که جهان پر از نشانه است البته اگر خودش از نشانهها ساخته نشده باشد... و سر آخر نشانهشناسی نشان داد جهان رسانهها و شفافیتی که به آن نسبت میدهند فقط یک توهم است!
گفتنی آن که فهرست اصطلاحات پایان کتاب بسیار راهگشاست خصوصاً که معرفی کتابهایی برای مطالعه آن را غنیتر کرده.