با اینحال، بیتوجهی مراجع نظارتی و مخصوصا ضعف شورای سیاستگذاری سلامت سازمان صدا و سیما باعث شده است تا همچنان شاهد ساخت و پخش برنامههای تلویزیونی باشیم که قرار بوده گامی مثبت باشند اما عملاً به بیراهه رفتهاند.
چنانکه سریال حلقه سبز، ساخته ابراهیم حاتمیکیا که روزهای شنبه از شبکه سوم سیما پخش میشود و به موضوع اهدای عضو می پردازد، از قضا مورد اعتراض دستاندرکاران فراهمآوری اعضای پیوندی قرار گرفته است.
دکتر کتایون نجفی زاده، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، در گفتوگو با همشهری، با اشاره به نکات مثبت سریال حلقه سبز، نظیر مورد توجه قرار گرفتن مبحثی به نام مرگ مغزی یا بیان حقیقتی مثل بدون بازگشت بودن مرگ مغزی، میگوید: «با تمام این اوصاف، اولین نکته ای که توجه من و سایر متخصصان فعال در حوزه پیوند اعضا را به خود جلب کرده و برای بسیاری از افراد نیز محل سؤال شده است این است که در بخشی از سریال، پزشکی که تخصص اوجراحی قلب است و برای تایید مرگ مغزی بالای سر بیمار می رود، حال روحی چندان خوبی ندارد، کموبیش گیج و سردرگم است و حتی عنوان می کند که نمی دانم کجا هستم! این یک اشتباه فاحش است و سبب می شود مردم از ما سؤال کنند که آیا تایید مرگ مغزی تا این حد کشکی انجام میشود؟»
دکترنجفی زاده ادامه می دهد: «اگر بخواهیم واقعیت را بازگو کنیم، باید بگوییم که تایید مرگ مغزی هرگز به دست یک پزشک متخصص نیست، بلکه تیمی مخصوص و متشکل از یک جراحاعصاب، یک متخصص داخلی اعصاب، یک متخصص داخلی و یک متخصص بیهوشی مسئولیت را به عهده دارند و اصلا در این تیم 4 نفره جراح قلبی وجود ندارد، چرا که در زمینه تایید مرگ مغزی تخصص کارآمد جراحی قلب نیست.»
دکتر نجفیزاده با بیان اینکه این اولین خطای محرزی است که میتوانست با یک مشورت ساده با یک متخصص آگاه از روند پیوند عضو، پیش نیاید، اضافه میکند: «اعضای تیم تایید مرگ مغزی بسیار حساس و با دقت انتخاب می شوند چرا که تشخیص مرگ مغزی بسیار دشوار و پیچیده است و هرگز کسی که فراموشی دارد و یا گیج و سردرگم است برای این کار انتخاب نخواهد شد.»
دکتر امید قبادی، مسئول هماهنگ کننده شبکه فراهم آوری اعضا و بازرس پیوند بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز ضمن اعتراض شدید خود و همکارانش می گوید: «ظاهرا از 4 نفر کارشناس پزشکی که در این سریال وجود داشته اند، هیچکدام اطلاعات کافی در زمینه چگونگی روند پیوند عضو نداشتهاند، چرا که تنها 10درصد از آنچه نمایش داده می شود صحت داشته و 90 درصد باقی مانده، مملو از اشکالات پزشکی است.»
دکتر قبادی ادامه می دهد: «این که هر بیمارستانی بتواند پیوند عضو را انجام دهد، اصلا درست نیست و در تهران تنها 3 مرکز برای این کار وجود دارد که باز هم در هر کدام از این بیمارستانها، تیم هماهنگ کننده ای وجود دارد که وزارت بهداشت، اعضای آن را برگزیده و آنها شرایط بیمار را بررسی می کنند تا تیم تایید کننده مرگ مغزی که بعد از آنها به سراغ بیمار بروند.»
نکته دیگری که دستاندرکاران پیوند اعضا به آن اشاره میکنند و از غفلتهای بزرگ این سریال به شمار می آید، این است که در واقعیت، اعضای تیم تشخیص به گونه ای انتخاب می شوند که هیچگونه ارتباطی با تیم پیوند نداشته باشند، چرا که ممکن است شبهه نجات بیمار خودشان پیش بیاید و برای تایید مرگ مغزی عجولانه تصمیم بگیرند؛ یعنی در شرایطی که ظریف ترین نکات پزشکی در رابطه با پیوند اعضا با این دقت صورت می گیرد، حلقه سبز، بیانگر روایتی است که یک جراح قلب پیوند، مرگ مغزی را تایید می کند!
مسئله دیگری که نه تنها مورد اعتراض متخصصان بلکه مورد اعتراض خانوادهایی قرار گرفته است که پیش از این، اعضای عزیزانشان را تنها برای رضای خدا و کمک به زنده ماندن فرد دیگری اهدا کردهاند، قضیه دریافت پول در قبال دریافت اعضاست که به گفته دکتر نجفیزاده به هیچ وجه صحت ندارد.
دکتر قبادی هم در این رابطه می گوید: «در این سریال، قسمتی وجود دارد که در حالی که «دهنده» در بخش است، 2 گروه «گیرنده» که یکی از آنها وضع مالی بهتری داشته و در صدد راضی کردن انترن بخش از طریق پرداخت پول است، در طبقه پایین منتظرند، در حالی که روند اصلی اهدای عضو به این شکل است که گیرندهها به هیچ وجه اطلاعی از دهنده نداشته و تنها کسی که این نکته را می داند، مسئول تخصیص عضو وزارت بهداشت است که او هم براساس لیستی که اولویت های بدحالی، گروه خونی، مدت زمان انتظار برای پیوند و سایز بدن افراد گیرنده در آن لحاظ شده، تصمیم میگیرد.»
دکتر قبادی تاکید میکند: در اهدای عضو از جسد، برخلاف اهدای عضو از افراد زنده، هرگز خرید و فروشی در کار نیست و هر چه هست لطف و محبت خانواده های دهنده است.
دکتر نجفی زاده نیز معتقد است: «در شرایطی که ما سعی بر جا انداختن مفاهیمی نظیر اینکه در اهدای اعضا، خرید و فروش و پارتی بازی در کار نیست، هستیم، مسائلی از این دست، تنها اعتماد مردم به پیوند را سست میکند واز سوی دیگرجایی برای کج اندیشان باز می کند تا گاهی از خانواده های شریف کسانی که از همه چیز گذشته و اعضا بدن عزیزان از دست رفته اشان را اهدا کرده اند، سؤال کنند که چقدر برای بخشیدن قلب فرزندتان گرفته اید واینها همه از مواردی است که آسیب های روانی ماندگاری را به این خانواده ها تحمیل می کند.»
دکتر نجفیزاده معتقد است هر کدام از این موارد به تنهایی برای به ویرانی کشیدن ته مانده های امنیت روانی کسانی که دختر یا پسر جوان خود را به ناگاه از دست داده اند، کفایت می کند.