شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶ - ۱۹:۵۲
۰ نفر

ندا رجبی: مجموعه حلقه سبز چند هفته‌ای است که از شبکه سوم سیما در حال پخش است و با یدک کشیدن نام معتبری چون ابراهیم حاتمی‌کیا به عنوان کارگردان، بینندگان را به دنبال خودش می‌کشاند.

بازی قوی بازیگران اصلی کار یعنی حمید فرخ‌نژاد و سیما تیرانداز یکی از نقاط قوت این کار به شمار می‌رود که مجموعه را برای بیننده دلچسب‌تر می‌کند و از طرفی هم می‌تواند به عنوان نقطه مثبتی در کارنامه کاری آنها ثبت شود.

کما اینکه سیماتیرانداز نیز در تایید این مسئله و سختی‌ها و لذت‌های همکاری با ابراهیم حاتمی‌کیا حرف‌های جالبی داشت و ثمره آن مصاحبه‌ای است که پیش‌رو دارید.

  • چرا چند سالی است  تمرکزتان را معطوف به تئاتر کردید و از کارهای تصویری فاصله گرفته بودید؟

فاصله که نگرفته بودم اما کمتر کار می‌کردم و مشغول کار تئاتر بودم و ضمناً ارزش خاصی هم برای تئاتر به عنوان ارتقاء دهنده هنر بازیگری قائلم و مثل همه جای دنیا من هم اعتقاد دارم که تئاتر برای بازیگر – در هر مرحله‌ای که باشد – مثل کلاس مجدد بازیگری است.

اما اینکه چرا در این مدت در سینما کار نکردم به پیشنهادات هم برمی‌گردد، من از سال 74 که آخرین کار سینمایی‌ام را انجام دادم واقعاً پیشنهاد خوبی نداشتم وگرنه حتما دلم می‌خواست که کار کنم.

معتقدم سینما ماندگاری‌اش خیلی زیاد است و می‌خواستم اگر کاری می‌کنم، کار خوبی باشد. اما نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شد اکثراً نقشی نبود که دیده شود و خاصیتی نداشت. این بود که ترجیح دادم سینما کار نکنم تا زمانی که پیشنهاد خیلی خوبی بشود.

  • و این صبر طولانی به نقش متفاوتی در «پاداش سکوت» انجامید که جایزه بازیگر برگزیده جشن خانه سینما را برایتان به ارمغان آورد.

بله. در بازیگری من فکر می‌کنم شانس و اقبال خیلی اهمیت دارد. من هم شاید در تمام طول مدت کاری‌ام خیلی خوش‌شانس نبوده‌ام و به تعبیر بعضی‌ها، در این یکی دو سال اخیر شانس به من روی‌ آورده ‌ که چند کار خوب را پشت‌سر هم تجربه کردم و جایزه گرفتم و از این چیزها! در کل واقعیت این است که بردن جایزه خیلی خوشحال‌کننده است برای بازیگر، اما به همان اندازه ناماندگار و بی‌دوام است و اگر نتواند راه را خوب ادامه بدهد در عرض 6 ماه ممکن است ارزشش را از دست داده، در واقع بازیگری که جایزه را برده آن را بی‌ارزش می‌کند و اگر تلاش را دو چندان نکند، جایزه درهای عجیب و غریبی را به روی بازیگر باز نمی‌کند و فقط کوشش بازیگر است که می‌تواند او را بسازد و جایزه تنها وسیله‌ای است که بازیگر باور کند تلاشش دیده شده.

  • ضمن اینکه اعتقادی بین بازیگران- مخصوصاً بازیگران تئاتر- وجود دارد که دوربین سینا بی‌رحم است و دیده شدن یک بازیگر و گرفتن جایزه حداقل می‌تواند ثابت کند اینگونه هم نیست.

این البته اعتقاد تمام بازیگران است، چه در تئاتر، چه در سینما و تلویزیون.کافی است که یک اشتباه داشته باشید و کارت خوب نباشد تا به راحتی کنار گذاشته شوید. حتی اگر بازیگر بسیار خوبی باشید، و این به خاطر تجاری بودن سینماست.

  • البته همه چیز هم فقط به بازیگر بستگی دارد. مجموعه‌ای که در یک کار کنار هم قرار می‌گیرند درصد موفقیت یک کار را تعیین می‌کنند.

حتماً همین‌طور است. اگر گروه خوب نباشند آل‌پاچینو هم نمی‌تواند بدرخشد. عزت‌الله انتظامی هم نمی‌تواند! و بیش از همه رأس کار یعنی کارگردان خیلی اهمیت دارد. وقتی کارگردان خوش فکر باشد، انتخاب‌های درستی هم خواهد داشت و مسیری که گروهش را در آن هدایت می‌کند هم مسیر خوبی است. مسئله مهم دیگر هم قطعاً فیلمنامه است.
شرایط به نمایش درآمدن هم موثر است.

  • شما فیلم موفقی را با داریوش مهرجویی کار کردید‌ به نام «بانو» که قربانی شرایط بد اکران شد.

این بسته به همان مقوله شانس است. به همین دلیل گفتم که شانس مهم است. «بانو» کار خیلی خوبی بود. تمام دوستان معتقد بودند که کار قوی خوبی از آب درآمده است، اما فیلم متاسفانه در زمان خودش اکران نشد و بعد از توقیف 6 ساله در یک شرایط بسیار بد و نزدیک عید که هیچ‌کس سینما نمی‌رفت اکران شد.

بعد از آن «سایه‌های هجوم» را کار کردم و در جشنواره فیلم فجر کاندیدا شدم اما شانس این را نداشتم که جایزه بگیرم. و بعد از آن «جاده عشق» که فیلمنامه خوب و متفاوتی داشت که  در اختلاف کارگردان با تهیه‌کننده نابود شد.

غیر از اینها کارهایی را به خاطر درگیری با درس و دانشگاه و  امتحاناتم از دست دادم، مثل «زینت» آقای مختاری یا کاری از بهروز افخمی و حالا که فکرشان را می‌کنم خیلی افسوس می‌خورم.

  • اما در این چند سال فعالیت مستمر، در تئاتر موفق‌تر بودید.

در 5 سالی که فقط در تئاتر فعالیت داشتم 5  نمایش را کارگردانی کردم اما حالا شرایطی در تئاتر بوجود آمد، که دیگر نمی‌شود با خیال راحت کار کرد. مسئولین تئاتر انگار اصلاً برایشان اهمیتی ندارد که چه کسی کار بکند و چه کسی کار نکند، تنها مهم این است که سالن‌هایشان پر بشود.

  • برویم سراغ مجموعه حلقه سبز چطور با این همه بدشانسی نقش گلبهار نصیب شما شد؟

اتفاقاً جالب است که من در 3مرحله به دلیل شرایط و درگیری‌ام با کارنمی‌توانستم با مجموعه همکاری کنم. وقتی آقای حبیب‌رضایی اولین بار به من تلفن کردند یک سفر یک ماهه داشتم برای اجرای یک نمایش و ناچار عذرخواهی کردم و وقتی گوشی تلفن را گذاشتم با خودم گفتم مگر چند بار چنین شانسی در خانه یک بازیگر را می‌زند که من اینطور از دستش می‌دهم؟

خلاصه بعد از اینکه از سفر برگشتم دوباره حجت ذیجودی دستیار آقای حاتمی‌کیا تماس گرفتند و گفتند کار عقب افتاده و حالا می‌خواهیم شروع کنیم و من باز هم سفر دیگری داشتم ولی رفتم دفتر، صحبت کردیم و من به آقای حاتمی‌کیا گفتم که واقعا دوست دارم در این کار باشم و همکاری با ایشان را تجربه کنم، ولی تا این تاریخ تعهد دارم و نمی‌توانم حاضر شوم، با این حال امیدوارم شرایط به گونه‌ای پیش برود که من هم بتوانم به کار برسم و رفتم و تقریباً اواسط سفرم بود که فیلمنامه‌ را برایم ایمیل کردند و من بعد از خواندن آن بیشتر مطمئن شدم که با کار متفاوت و جذابی روبه رو هستم، حقیقت دارد که قسمت هیچ‌کس را کسی نمی‌تواند از بین ببرد، نقش گلبهار هم قسمت من بود و آن‌قدر کار عقب افتاد تا من به آن برسم.

روش ایشان به این شکل است که در طول کار سکانسی را که قرار است فردا ضبط شود روز قبل یک‌بار در همان محل ‌اجرا می کردیم  تا دیالوگ‌ها را از زبان بازیگران بشنوند و ببینند دیالوگ‌ها که نوشته‌اند چه طور برزبان بازیگران می‌نشیند و در این میان اگر بازیگران ایده و نظری داشتند مطرح می‌شد‌ تا فردا که قرار بود صحنه را تصویربرداری کنیم متن تصحیح شده یا نشده را می‌آوردند، میزانسن اصلی کار می‌شد، حس‌ها گفته می‌شد، دکوپاژ می‌شد و بعد می‌رفتیم جلوی دوربین و این تمرین‌های چند باره به نظر برای بازیگرها فوق‌العاده بود و همه نشان از هوشمندی ایشان است و با وجود اینکه خیلی سخت است ولی نتیجه‌اش درخشان است که آدم این سختی را به جان می‌خرد.

اتفاقاً آقای حاتمی‌کیا مرا بدعادت کردند و آن‌قدر نکته‌بینی ایشان روی من اثر گذاشته که بعد از آن مدام دنبال این شیوه کار می‌گردم و سر هر کاری که رفتم بعد از یک برداشت اگر می‌گفتند خوب بود، من می‌گفتم نه، امکان ندارد، باید تکرار کنیم تا به حس درستی که باید، برسم! و در کل کار کردن با او من را سخت‌گیر کرده است.

  • شاید این روش برای شما که تجربه کار تئاتر دارید قابل درک و لذت‌بخش باشد، اما بعضی از بازیگران که با ایشان همکاری داشتند از این روش گله دارند و معتقدند خسته‌کننده است و انرژی بازیگری که حرفه‌ای است را به تحلیل می‌برد.

تلویزیون آدم را تنبل می‌کند و او را به سمتی می‌برد که در یک زمان محدود به صورت فشرده کار کند که در آن به دلیل عجله و رساندن کار به آنتن بگویند که اولین برداشت، بهترین برداشت است.

با این تفاسیر چنین روشی که در آن ارزشی برای درست درآمدن صحنه به صحنه کار قائل باشند و اقعاً غنیمت است و قابل احترام و از طرف دیگر با وجود اینکه خیلی برای ‌ دوستان همکار احترام قائلم اما فکر می‌کنم ما ابزار بازیگریمان مثل سازهای موسیقی است و اگر به آن نرسیم هیچ فرقی با یک‌ ساز کهنه نخواهیم داشت و چه راهی بهتر از تمرین در ایجاد فضایی برای صیقل خوردن یک بازیگر.

بازیگری دنیایی است که کشف در آن هیچ‌وقت تمامی ندارد، با این حساب من چطور می‌توانم بگویم که حرفه‌ای شده‌ام و نیازی به تمرین مداوم و یادگیری ندارم؟ چطور ممکن است یک بازیگر صبح از رختخواب بلند شود و بگوید من می‌خواهم نقش یک معتاد را بازی کنم و بلافاصله جلوی دوربین برود؟ نمی‌دانم. شاید این یک استعداد عجیب و غریبی است که حداقل من ندارم.

  • گلبهار عکس‌العمل‌های حسی، در برابر روح حسن دارد. ‌ مخصوصاً در مواقعی که در دید جمع قرار می‌گیرند و دوربین از چشم آنها نگاه می‌کند و شما مجبور بودید به تنهایی و با خیال حضور فرخ‌نژاد آن را بازی کنید چطور  این  اتفاق می‌افتاد؟

واقعاً سخت بود. دقیقاً این صحنه که به آن اشاره کردید و تنها باید بازی می‌کردم یا تصور اینکه یک روح همراه من است و آن را می‌بینم کا ردشواری بود. البته با توجه به اینکه 2 سال از زمان تصویربرداری گذشته نمی‌توانم خیلی ریز و دقیق توضیح بدهم، ولی واقعیت این است که یک دنیای جدید بود که من تا به حال نه به عنوان یک بازیگر که حتی به عنوان یک آدمیزاد هیچ وقت با آن مواجه نشده بودم.

اما یک بخشی به تخیل ما بستگی داشت که آن فضا را با کارگردان تخیل کردیم و به نتیجه رسیدیم که چه طور باشد و برداشت‌های زیادی هم داشتیم و در کل با راهنمایی‌های آقای حاتمی‌کیا به این حس‌ها رسیدیم و اجرا کردیم.

  • برای شناختن گلبهار به لحاظ شغلی که دارد چه کردید؟

جلساتی داشتیم با دوستان پزشک و انترن، چند نفری هم از دوستان خانوادگی‌ام بودند که در این شغل فعالیت داشتند و از آنها مشورت گرفتم. در جلسه‌ای با آقای گودرزی از بخش آی‌سی‌یو و بیماران دیدن کردیم و خودم هم چندبار به تنهایی به بیمارستان رفتم.

اما از طرفی هم طبیعی است که خیلی از کسانی که حرفه گلبهار را دارند برخی ویژگی‌های او را نداشته باشند، در کل با توجه به چیزهایی که در بین آدم‌های هم حرفه او دیدیم و پیشینه‌ای که از او در ذهن داشتیم شخصی ساخته شد به نام گلبهار.

در کل خیلی اعتقاد ندارم که از بخش رئالیستی ماجرا و شخصیت باید فاصله گرفت و طبیعی هم هست که هر نقشی که بازیگر ایفا می‌کند بخشی از خودش را وارد نقش می‌کند و در مورد گلبهار هم این اتفاق افتاد.

  • تجربه بازی در مقابل حمید فرخ‌نژاد چگونه بود؟

بازیگر نقش مقابل هم قطعاً فاکتور مهمی است در موفقیت یک بازیگر. بازیگرکه جلوی دوربین تنها نیست برای اینکه یک صحنه‌ای کامل و درست باشد و بازی من هم خوب دیده شود ، نیاز به هماهنگی است و اگر بازیگر مقابل هم به درستی انتخاب نشده باشد و کارش را بلد نباشد، مسلماً به بازی من هم لطمه می‌زند.

اما همکاری با آقای فرخ‌نژاد برای من به عنوان نقش مقابل خیلی خوب بود. من از ایده های ایشان خیلی استفاده کردم و بده‌بستان‌های خوبی با هم داشتیم.

  • شما در حال حاضر بعد از بازی در سریال «حلقه سبز»، فیلم سینمایی «پاداش سکوت» و سپس نمایش «عشقه»‌که هر کدام در حیطه خودش کار متفاوت و موقتی است، به موقعیت دلخواهی دست پیدا کرده‌اید. در این شرایط قصد دارید چه مسیری در پیش بگیرید؟

حتماً دوست دارم همین مسیر خوبی که در آن هستم را ادامه بدهم و باز هم کارهای خوبی انجام دهم، ولی واقعا امیدوارم که این فقط یک آرزو نباشد و خداوند هم این شرایط را برای من مهیا کند.

چند پیشنهاد سینمایی داشتم ولی هنوز هیچ یک قطعی نیست. دلم می‌خواهم شرایط فراهم شود و در این کارها حضور داشته باشم چون متعلق به کارگردانانی است که به آنها خیلی ارادت دارم. اما در حال حاضر مشغول بازی در یک تله فیلم هستم با عنوان «چهار بهار» به کارگردانی محمدرضا اعلامی.

در نهایت این راه هم متذکر می‌شوم که گاهی اوقات اتفاق‌هایی می‌افتد که خلاف انتظار آدم است. خیال می‌کنی قرار است کارخوب و فوق‌العاده‌ای انجام بدهید ولی بعد در جریان کار می‌فهمید که اشتباه کرده بودید.

در گذشته بارها با این احساس روبه رو شدم سر کارهایی رفتم و بعد برخودم لعنت فرستادم و پشیمان شدم. گاهی هم نیاز مالی بازیگر را مجبور می‌کند که کار کند و خلاصه   همه چیز قابل پیش‌بینی نیست. اما خواست من مسلماً این است که کارهای خوب را بپذیرم.

  • با این همه حضورتان در2  اپیزود مجموعه خواستگاران کمی تعجب‌آور بود.

آن کار را من فقط و فقط به خاطر گلاب آدینه انجام دادم و هنوز هم خانم آدینه در هر زمانی به من امر کنند‌ حتی برای نقش سیاهی‌لشگر در کاری از ایشان بازی کنم و فقط از جلوی دوربین رد شوم من اطاعت می‌کنم، چون خیلی مدیون ایشان هستم و هرکاری را با جان دل برایشان انجام می‌دهم.

کد خبر 38015

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز