همه اینها هم برمیگردد به مراسمی به نام «سماع» که برای خودش یک نوع اجرا یا پرفورمنس است. هر سال حول و حوش آذرماه در شهر قونیه، فستیوال سماع برگزار میشود و از اطرف و اکناف دنیا یا برای سیاحت یا به خاطر علاقهمندی به مولوی، جماعت زیادی جمع میشوند.
جواد منتظری در 2 سال گذشته یکی از مسافران قونیه بوده و امسال عکسهایش از این شهر و مراسم سماع را در نگارخانه گلستان به نمایش گذاشته. عکسهای نمایشگاه 2 دستهاند؛ یک دسته عکسهایی که سماعگران فستیوال را نشان میدهند و یک دسته عکسهایی که به شهر قونیه پرداختهاند.
منتظری درباره این نوع تجربه عکاسیاش از قونیه میگوید: «من 2 بار رفتم قونیه. هر بار هم 2 سری عکاسی کردم. بار اول دنبال کادرهای خاص بودم و ترکیببندیهای خوب و تصوری از چگونگی عکاسی در آنجا نداشتم.
یک بار از مراسم سماع عکس گرفتم که خب، اولین و آخرین نفر نیستم که از آنجا عکس میگیرد. بار بعد هم رفتم سراغ زندگی در قونیه. جالب است که مردم قونیه دل خوشی از این فستیوال ندارند. آنها مراسم سماع را در جمعهای خصوصی خودشان انجام میدهند و ابدا اجازه نمیدهند کسی از مراسم آنها عکس بگیرد.
عکاسی از این مراسم در 3 ارتفاع امکانپذیر است؛ یکی سطح همکف و کاملا روبهروی سماعگران، یکی طبقه میانی و از دید تماشاگران و یکی هم در طبقه بالایی و مشرف به مراسم؛ باید مدام این طبقات را جابهجا شوی، مدام بروی بالا و بیایی پایین و یک جاهایی هم هست که میروی بالا و میبینی نور پایین خوب شده و ایکاش آنجا بودی یا برعکس».
منتظری میگوید که این مراسم هیچ چیز به حس او نسبت به مولوی اضافه نکرده است و تقریبا آنها بویی از مولوی نبردهاند. او از یک جشنواره عکاسی در ترکیه یاد میکند که او در آنجا شعری از مولوی را خوانده است و حضار بهشدت دلشان رفته است.
عنوان این نمایشگاه، «رقصی چنین 000» است و شامل 30 عکس انتخابی از بین بیش از 500 عکسی است که منتظری گرفته.
بانگ گردشهای چرخ
کادر عجیب و غریبی شده. به خاطر آن ستارهها و حالت سماعگران.
- در واقع این زاویهدید مرشد است. آنها یکی یکی میآیند تعظیم میکنند و بعد میچرخند و میروند. به نظر خودم چراغ سقف مثل جهان هستی شده و تعظیم انگار خضوع و خشوع در برابر عالم است.
سماعفروشی
انگار همه چیز در این شهر به سماعگران برمیگردد حتی زلمزیمبوهای دستفروشها!
-درست است. این فروشنده، انواع و اقسام مجسمهها را میفروشد. آن یکی هم که فلو شده، گردنبند و جاسوئیچی و اینجور چیزها میفروشد.
چرخ در کسری از ثانیه
چند تا کار دیگر نمایشگاه هم در این حال و هوا بوده. انگار حرکت سماع همینطور در قاب جریان دارد.
- اینها نزدیکترین زاویهها به سماع بودند و بیشتر از هرچیز حرکت آنها و زیباییهای بصریاش برایم مهم بود.
صبح قونیه
اینجا کجاست؟
- پنجره یک رستوران است. اولین روز ورود من به قونیه است. تازه آفتاب داشت میزد که از آن شیشههایی که آنجا بود، یکهو این منظره را دیدم و این عکس را انداختم. میخواستم نشان دهم قضیه سماع یک اتفاق 10روزه و محدود به روزهای سماع نیست و در شهر جاری است.
نورها و سایهها
اینجا هم کاملا زاویه مشرف است. سایه نفربالایی خیلی خوب در آمده اما نور پایینی اینجا کدر نشده؟
- چارهای نیست. خیلی سخت است که همه نورها طبق خواسته تو باشند. اگر بروی میفهمی که پیدا کردن کادرهایی که اینها را در خلوت گیر بیاوری، کار سختی است.
پپسی بزن، بچرخ
این هم که همان تضاد مورد علاقه عکاسهاست؟
- برای من یکجور هجمه تبلیغاتی مدرنیسم به این شهر است. انگار پپسی دارد خودش را حقنه میکند.
پیش از چرخیدن
این عکس را در چه وضعیتی گرفتید؟
- تقریبا طبقه وسطی بود. با حرکتهای دوربین به دست آمده.
چه مرحلهای از سماع را نشان میدهد؟
- جایی است که سماعگران منتظر فرمان سماعاند تا یکییکی حرکتشان را شروع کنند.