بارها وقتي مادربزرگ و پدربزرگم به بهانهاي نهچندان خندهدار، خنده سر ميدادند، زورزورکي لبخندي ميزدم تا به آنها احترام بگذارم، اما بعد فهميدم آنها ميدانند بعضي موضوعها چندان خندهدار نيست، اما در زندگيشان دريافتهاند كه به جاي غصه خوردن بايد شاد بود.
اگر ظرفي از دستت سر خورد و شکست، اگر برنامهي مورد علاقهات دير شروع شد، اگر تصادفي صحنهاي ديدي که باعث دلخوريات شد، اگر غذا سوخت، اگر هوا بد بود، نگذار حال دلت بد شود.
مثل شمعدانيهاي حياط، مثل نسيم دم صبح، با ديدن باران و برف، با ديدن بازي موج و سنگ، با صداي خندهي کودکان، با زمزمهي آهنگهاي شاد در كنار كساني كه هستيمان را مديونشان هستيم، بيا شاد باشيم.
ستايش نوري، 14 ساله
خبرنگار افتخاري از کرج
تصويرگري: فاطمه صديقي
خبرنگار جوان از تهران
نظر شما