یعنی معیار ارزشگذاری برای کارکردهای یک رسانه و تعیین درصد موفقیت یا عدم موفقیت آن به حجم و کیفیت محتوای تولیدی برمیگردد.
سخت و زیانآور شناخته شدن کار خبرنگاران در قانون هم به دلیل خطراتی است که به هنگام تولید محتوا و البته بیشتر در حوزه خبر و عکس متوجه آنان میشود.
ارزش کار خبرنگاری که مستقیماً از محل وقوع درگیری میان سربازان دو کشور گزارش داده یا تصاویر آن را مخابره میکند، به هیچ عنوان با ارزش کار خبرنگاری که پشت میز کار خود و در هوایی مطبوع(!) مشغول copy- paste کردن، دستکاری جملات و مخابره آن است، قابل مقایسه نیست.
آنچه این روزها و بیش از پیش در برخی یا بهتر بگوییم در بسیاری از رسانههای کشور و بویژه روزنامهها و سایتهای خبری مشاهده میشود، فراگیر شدن انتشار مطالبی است که بدون زحمت و با حذف منبع اصلی تولید، عامل پرکردن صفحات شده است. جالب اینجاست که این «س ر ق ت» رسانهای به حیطه مقالات و یادداشت و سایر موضوعات هم رسیده است.
شیوع این بیماری رسانهای دلایل متعددی دارد از جمله:
- ناتوانی رسانهها در تأمین منابع مالی مورد نیازشان برای تولید محتوا و پرداخت حقوق خبرنگاران حرفهای.
- کاهش نظارت دبیران سرویس، سردبیران و در نهایت مدیران مسؤول بر نحوه و کیفیت کاری که خبرنگاران انجام میدهند.
- تخصیص ناعادلانه حمایتهای قانونی -یارانه مطبوعات و سایر امتیازات- میان رسانهها و خبرنگاران بدون آنکه تولید محتوای اختصاصی در کاهش یا افزایش این حمایتها نقشی داشته باشد.
- تنبلی در انجام کار حرفهای تولید محتوا به واسطه توسعه روزافزون اینترنت و دسترسی آسان به خبرگزاریها و منابع خبری متعدد داخلی و خارجی.
- خلاءهای ناشی از عدم اجرای قانون کپیرایت.
- مهمتر از همه، آگاه نبودن خبرنگاران و رسانههایی که این روش را در پیش گرفتهاند با اخلاق حرفهای کار و مهارت تخصصی تولید محتوا.
بنابراین مدیران مسؤول رسانهها، دولت و خبرنگاران به عنوان سه ضلع یک مثلثی که در شکلگیری و تقویت این پدیده نامیمون، مؤثر یا شاید بهتر است بگوییم «مقصر» هستند باید برای غلبه بر آن تلاش کنند. یک سؤال دیگر؛ مخاطبان رسانهها هم نقشی بر عهده دارند؟
* مدیر مسؤول ماهنامه مديريت ارتباطات
نظر شما