طبق معمول، مثل همان اتفاقی که در مورد باغ مظفر یاسایر سریالهای طنز هرشبه میافتاد عدهای به شدت آن را زیر سؤال میبرند و دستهای دیگر طرفداران پر و پاقرص سریال و کاراکتر هایش هستند.
در این دوران قحطی طنز و کمدی در تلویزیون چهار خانه هر شب در زمان پر بینندهای از کنداکتور شبکه 3 سیما( به همراه تعدادی از بازیگران طنزی که قبلا حضور نسبتا موفقی در برنامههای این چنینی داشته اند) روی آنتن میرود.
طبیعتا برنامههای طنز جزء لازم برنامههای تلویزیونی است که متأسفانه در بیشتر شبکهها به آن بیتوجهی شده و اگر هم کاری انجام میشود اغلب سردستی و بیمایه است. تنها بین شبکههای مختلف شاید شبکه سوم از نظر پخش برنامههای طنز تاکنون جایگاهی ثابت نزد مخاطبین دارد.
این روند از زمان طنزهای هرشبه مهران مدیری شروع شد تا رضا عطاران وحالا هم با طنزی به کارگردانی سروش صحت و کمابیش با هملان مولفهها ادامه یافته است.
در قسمتهای ابتدایی سریال طبق معمول طنزهای هر شبه، سردی حاکم بر فضای برنامه و تکراری بودن کاراکترها و معرفی طولانی آنها چنگی به دل نمیزد ولی پس از مدتی با جا افتادن شخصیتها و به کارگیری داستانهای مناسبتر در مدت کوتاهی توانست مخاطبینی ثابت جذب کند.
کاراکترها کمابیش برای مخاطب آشنا هستند: شخصیت مادر شکوه با بازی بازیگری که قبلا هم در طنزهای رضا عطاران حضوری مشابه داشت، این بار بهتر از کار درآمده، هرچند مولفههای رفتاری مشابه و جیغ و فریادها و امر و نهی هایش، هنوز که هنوز است انگار جزء ثابتی از شخصیت پردازی این کاراکتر است.
منصور هم در نقش همسر شکوه تقریبا همان بازیهای پیشینش را در قالب ماجراهای دیگری تکرار میکند.حامد در نقش داماد خانواده شخصیتی نسبتا خنثی است.
جذابیت سریال چهارخانه پیش از ورود 2 کاراکتر جواد رضویان و تا حدودی سحر ولد بیگی تقریبا افت کرده بود اما با حضور این 2 و داستان پردازیهای بعدی جان تازهای پیدا کرد.
پیش از حضور این 2 کاراکتر و ماجراهایشان، سریال منحصر به جریانات نسبتا لوس و تکراری کارخانه مرغ و تخم و مرغ و جنجال دائمی بر سر ریاست و بازیهای اداری و تک مزه پرانیهای حامد و فرزاد شده بود اما با ورود به داستانهای جدید سریال حال و هوای طنز بیشتری پیدا کرد.
جواد رضویان که فی نفسه، حتی میمیک هایش هم گاهی خنده دار است با بازی خوبش در نقش شنبه و حرکات و جملاتی که به بداهه میزند، توانست مخاطبین زیادی برای چهارخانه به ارمغان بیاورد و البته داستان او و هنگامه با مضمون تقابل کمیک یک زن و مرد و جریانات رمانتیک بین آنها و نفس قابلیت این موقعیت برای خلق اتفاقات خنده دار، خودش عاملی است که به بار طنز داستان افزوده است.
البته حضور کاراکتر فرزاد را هم نباید نادیده گرفت.اردلان شجاع کاوه که تا کنون کمتر در قالب نقشهای کمدی ظاهر شده بود این بار با بازی سنجیده و روان و خوب خود در نقشی طنز آمیز بسیار موفق است.
اشاره کوچکی هم به کاراکتر جدید و با نمکی در این سریال به نام دوم خالی از لطف نیست؛ بازیگری که گویا ابتدا صدابردار مجموعه بوده و بر حسب اتفاق به خاطر خوشمزگیها و پر حرفیهای پشت صحنه به جلوی دوربین راه یافته است.
کاراکتر دوم با دیالوگها ی روان و بداهه و لهجه خاص به همین زودی توانسته تکیه کلام هایش را بین مردم جا بیندازد...از نقاط قوت این کاراکتر صرفنظر از نفس با مزگی، حرکات و حرف زدن و خالی بندی هایش، اشاره به موضوعات روز در خالی بندیهای اوست مثلا این که او را برای بازی در نقش شرک در کارتون شرک انتخاب کردهاند یا این اواخر که خانم «دوریس لسینگ» برنده نوبل ادبی جهان به موبایل او زنگ میزند...
اینها اشارههای به روز و جالبی است که خوشمزگی این نقش را از حد دیالوگهای پیش پا افتاده و اصطلاحا یک سری شیرین کاریهای تکراری برای خنده مخاطب بالاتر میبرند و همینطوربه ایدههای خوب و نسبتا خنده دار دیگری هم میتوان اشاره کرد؛ مثل حرکات بهاصطلاح سرخوشانه کاراکتر بهنوش بختیاری و عروسکش و رفتارهایی که در سریال، توهم فانتزی نامیده میشود.
بهطور معمول مضامین کمدی در سریالها و حتی در سینما در کشور ما چندان جدی گرفته نمیشود چرا که به آنها به چشم مقولههایی نگاه میکنند که صرفا برای خنده ساخته میشود و خنده گرفتن از مخاطب هم به زعم خیلیها کار سختی نیست.اما هر کمدی موفق مولفهها و اصولی دارد که بدون رعایت آنها شاید حتی لبخندی هم بر لب مخاطب ننشیند.
حتی با بیان مسایل جدی موجود در جامعه در قالبی طنز میتوان بر قوت و محتوای ساختار مجموعههای طنز افزود. مسایلی که هرچند جدیاند اما اگر در قالب کمدی وضعیت و با ساختاری صحیح مطرح شوند میتوانند جذاب و خنده دار باشند.
متأسفانه از آنجایی که طنز در تلویزیون جایگاه چندانی ندارد در نتیجه به این مقوله هرگز به صورتی تخصصی نگاه نمیشودوآنقدر جدی گرفته نمیشود تا بهطور ثابت در شبکههای مختلف بخشی هم به این ژانر اختصاص داده شود ، بنابراین در این آشفته بازار و قحطی خنده شاید همین سریال چهار خانه مجالی باشد تا مخاطب قدری و ساعتی از فشار کار و افکار روزانه خود دور شده و خود را به جریانی فانتزی و سرگرمکننده بسپارد و کمی به روزگار و بازی هایش بخندد.