حضور و همکاری مداوم حمید جبلی و ایرج طهماسب و مجید مدرسی همیشه تضمینی برای رسیدن به موفقیت بوده. در واقع این همکاریهای مداوم باعث شده تا این گروه شناخت درستی از روحیات یکدیگر داشته باشند و به حس مشترکی از سینما برسند.
هم «دختر شیرینیفروش»و «زیر درخت هلو» و هم «رفیق بد» در حالی که تمهای اجتماعی دارند اما وجه مشخصهشان مایههای طنز و کمدی است و وقتی مخاطب در کادر سازنده فیلم به نامهایی چون حمید جبلی و ایرج طهماسب برمیخورد انتظار دارد شاهد دیدن یک کمدی خوب باشد.
اما چند سالی بود که کمدیهای صحرا فیلم دیگر انتظارات را برآورده نمیکرد. چون تماشاگر هیچ اتفاق تازهایی را نمیدید. با این پیشزمینه «رفیق بد» از هر نظر اتفاقی تازه به نظر میرسد.
تم اصلی فیلم بر پایه رفاقت و دوستی شکل گرفته. رفاقت و دوستی عمیق و صمیمانه اما به واسطه شرایط اجتماعی و بحث همیشگی پول و اهمیت و تاثیرات آن تهدیدی ویرانگر است تا این دوستی یا خاتمه پیدا کند و یا این دوستمان دیرینه و همیشه با هم خود را محکی دوباره بزنند.
خب این تمی است که بارها در سینما تکرار شده و به نوعی پرداختی دوباره به آن مانند حرکت روی لبه تیغ است. اما «رفیق بد» از این آزمون سربلند بیرون آمد.
محور فیلم بر زندگی و ارتباط 2دوست عزیز (حمید جبلی) و (ایرج طهماسب) استوار شده و یک اتفاق و نیاز آنها به پول و نهایتا اتفاقات بعدی که انتظار آنها را میکشد. از طریق پی گرفتن ماجراهای خانوادههای عزیز و حبیب اتفاقا میتوان به تصویری کلی از شرایط امروز رسید.
اصولاً چه کسی میتوانست تصور کند به واسطه مسایل مالی و پولی در پایان، هم همسر حبیب و هم همسر عزیز آنها را ترک گویند.
در حالی که از نام فیلم هم میتوان حدس زد که شخصیتهای اصلی فیلم حبیب و عزیز هستند، اما این دلیل نمیشود که «رفیق بد» فیلمی مردانه تلقی شود.
فیلمنامهنویس به همان اندازه حواسش به کاراکترهای زن فیلم نیز هست. هم ریما رامینفر و هم ژاله صامتی در نقش همسران حبیب و عزیز بهترین انتخاب هستند و این 4 بازیگر در کنار هم گروه خوبی را تشکیل دادهاند و همین جزئیات خوب است که فیلم را سرپا نگاه میدارد.
طهماسب شناخت خوبی از تیم بازیگران دارد و همین شناخت نیز کمک میکند تا فیلمنامهای این همه نزدیک به لبه تیغ کاری موفق و خوب بنماید.
زنها در فیلم حضوری کم دارند، اما همین حضور کم نیز پر از غافلگیری است و خنده و گریه و غافلگیری را به شکل توامان در خاطر تماشاگر ماندگار میکند. اما ستارههای فیلم خود حمید جبلی و ایرج طهماسب هستند.
در واقع در «رفیق بد» باید اینگونه گفت که بحث فیلمنامه و بازیگری به نوعی درهم ادغام یافتهاند؛ یعنی فیلمنامه دقیقا براساس تواناییهای بازیگرانش شکل گرفته.
اگر نقش حبیب و عزیز را غیر از این دو بازیگر بازی میکردند معلوم بود که فیلم با سر به زمین میخورد و فقط در حد یک فیلم کسل کننده و پر از پند و اندرز اخلاقی میکرد. اما «رفیق بد» هر لحظهاش پر از غافلگیری است؛ غافلگیریهایی که لحظه لحظه حمیدجبلی و ایرج طهماسب رقم میزنند.
طهماسب این بار با هیبت تازهای به لحاظ سر و شکل جلوی دوربین ظاهر شده اما این دلیل نمیشود تا تماشاگر او را پس بزند.
اتفاقاً با شناخت درستی که طهماسب از دوست دیرنه و همیشگیاش حمید جبلی دارد و گرههایی که در فیلمنامه هست و فضاهایی که در فیلم وجود دارند از بانک گرفته تا خانه و آسایشگاه و آن شهر نزدیک به مرز یا مخفیگاه سارقان همه در خدمت تواناییهای این دو بازیگر است.
در واقع برگ برنده اصلی در «رفیق بد» همین حمید جبلی و ایرج طهماسب هستند.
عباس احمدی مطلق کارگردان فیلم هم که همکاری و دوستی دیرینه با حمیدجبلی و ایرج طهماسب داشته دقیقاً فیلمش را براساس قابلیتها و تواناییهای این 2بازیگر کارگردانی کرده است. همچنان که مثلا اگر به لوکیشنها و فضاهای فیلم اشاره کنیم، این فضاها نیز کاملاً شکلی واقعی دارند و باورپذیر هستند.
مثلا در صحنهای که حبیب و عزیز در لحظههای پایانی فیلم دوباره پی چمدان پراز پول رفتهاند و در میان دشت برزمین افتادهاندو با یادآوری خاطرات قدیمیشان چه با حسرت صحبت میکنند و اینکه مدتها ست شادی را احساس نمیکنند و از ته دل خندیدن را فراموش کردهاند و لحظهای بعد صدای قهقهه شادمانه آنهاست که سالن سینما را پر میکند.