موضوع جلسه معماري شهر تهران بود. دوستان سخنرانيهاي بسيار ارزشمند و محققانهاي درباره معماري در سطح جهان و معماري ايران و به خصوص شهر تهران انجام دادند. نكات خيلي خوبي در اين جلسه مطرح شد ولي به نظرم درباره موضوع اصلي كه معماري شهر تهران بود، غفلت صورت گرفت. پس از صحبتهاي حضار، از بنده هم كه به عنوان مهمان در جلسه حاضر بودم، خواستند اگر نكتهاي دارم بيان كنم.
گفتم در اين جلسه درباره معماري تهران صحبتهايي مطرح شد بدون اينكه آسيبشناسياي در اين رابطه صورت گيرد. متاسفانه در مجموعه صحبتها نكتهاي كه برخاسته از يك تحقيق ميداني درباره تهران باشد، وجود نداشت. اگر از ميدان تجريش تا كاخ نياوران پياده گذر كنيد با مجموعهاي از برج و ساختمانهاي كج و كوله و بيقواره و معماري بيهويت مواجه ميشويد. كوچههايي پر از خاك و ماسه و وسايل بنايي كه گاهي تا وسط مسير حركت اتومبيلها فضا را احاطه كرده است. در مواردي شما اصلا جاي راه رفتن هم نداريد. در مجموع آنچه به چشم ميآيد زشتي و بيقوارگي و بيهويتي است؛ طوري كه اصلا معلوم نيست اينجا كجاست؟
تهران است؟ كابل است يا بيروت؟ در گذشته ما ملتي بوديم كه دشتهاي وسيع و كوهساران گشاده و فراخ داشتيم. تا همين اواخر خانههاي بزرگ و دلباز داشتيم با معماري اصيل ايراني. حالا اما روزگار عوض شده و جمعيت بالا رفته اما در دل همين شرايط هم بايد ضوابط وجود داشته باشد تا امكان زندگي مطلوب براي شهروندان از بين نرود.
متاسفانه در اين سالها آنقدر بيحساب و كتاب برج ساختهاند كه الان در محل زندگي ما كه روزگاري جزو مناطق خلوت و باصفاي تهران بود وقتي سرت را بالا ميگيري جاي آسمان تنها ساختمانهاي مرتفع ميبيني. قديم پنجره را كه باز ميكرديم محو تماشاي تهران ميشديم و الان فقط برج ميبينيم و اين تنها بخشي از تراژدي شهر تهران است.
- بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون
نظر شما