صبح ديروز خواننده مشهور كه متهم به قتل عمد پدرخواندهاش است، از زندان رجايي شهر به شعبه سوم دادسراي جنايي تهران منتقل شد تا شاهد شكايت يكي از اعضاي خانواده مقتول باشد. او اينبار لباس زندان به تن داشت و علاوه بر او سهيل يكي از پسرهاي مقتول هم دردادسرا حضور يافت. با دستور قاضي سيدسجاد منافي آذر فرزند مقتول درخواست خود را درخصوص اين پرونده اعلام كرد. او كه سهيل نام دارد در جلسه قبلي گفته بود پس از اعلام نظريه پزشكي قانوني درخصوص مرگ پدرش، درخواست خود را بازگو ميكند. پسر جوان ديروز به قاضي جنايي گفت:
من درخواست قصاص حميد را دارم و علاوه بر اين از مادر حميد هم بهخاطر همكاري در جرم شكايت دارم. او ادامه داد: روز حادثه مادر حميد، پدر مرا نگه داشته و پسرش او را كتك زده است و او هم مقصر است. پس از اظهارات سهيل، حميد در دفاع از خودش گفت: نظريه پزشكي قانوني مرا شوكه كرد. اعلام شده كه پدرخواندهام با ضربه جسم سخت به سرش به قتل رسيده اما من ضربهاي به سر او نزدم. من 2 ضربه به او زدم آن هم با كف دستم نه مشت. يكي بالاي ابرويش زدم و ديگري بهگونهاش. حاج آقا (مقتول) تا يك ساعت بعد از درگيري حالش خوب بود.
حتي از همسايهها شنيديم كه براي خواندن نماز از جايش بلند شده و وضو گرفته. شايد در آن زمان سرش به جايي خورده باشد.من او را مانند پدر دوست داشتم و بيشتر دوستانم اصلا نميدانستند كه او ناپدريام است. رابطه من و حاج آقا خيلي خوب و صميمي بود و حتي چند روز قبل از حادثه من برايش جشن تولد گرفته بودم و اين يعني من با او هيچ مشكلي نداشتم. روز حادثه و پس از درگيري ما، اورژانس آمد كه گفتند حال او خوب است اما به اصرار ديگران به بيمارستان و پس از آن به كما رفت.
وي گفت: پدرخواندهام آن روز با يكي از دوستانش تنها بوده و ممكن است سرش به جايي خورده و اين احتمال وجود دارد كه دوستش به او پيشنهاد داده كه به دروغ بگويد حميد او را زده است چون دوست او رابطه خوبي با من نداشت. دوست او به ناپدريام بدهكار بود و همه جا گفته كه ضربههايي كه من زدهام باعث آسيب به فك و دهان ناپدريام شده. حميد ادامه داد: آن روز من عصبانيتم را روي وسايل خانه خالي كردم اما با چيزي به سر او ضربه نزدم.
در آن لحظه مادرم بين ما واسطه شده و فاصله من و ناپدريام طوري بود كه نميشد ضربهاي محكم به او زد. حتي ناپدريام وقتي به بيمارستان رفته به ماموركلانتري گفته كه من با دست به او زدم نه با مشت يا جسم سخت. من بهنظريه پزشكي قانوني اعتراض دارم. در ادامه جلسه مادر حميد نيز گفت: من بهعنوان شاهد ماجرا ميگويم كه پسرم هيچ ضربهاي با جسم سخت به شوهرم نزد. من قد بلندم و تقريبا هم قد پسرم هستم و طوري جلوي شوهرم ايستاده بودم كه مانع دعواي آنها باشم و اصلا به ياد ندارم كه چيزي به شوهرم خورده باشد.پس از پايان جلسه، بازپرس جنايي دستور انتقال حميد از زندان به اداره آگاهي را داد تا صحنه حادثه را بازسازي كند.
سهيل پسر كوچك مقتول، سالهاست كه در فنلاند زندگي ميكند. او پس از اين حادثه به ايران آمده و نخستين فرد از خانواده مقتول است كه شكايت خود را در اين پرونده مطرح كرده و خواستار قصاص قاتل پدرش شده است. گفتوگوي همشهري با او بخوانيد.
- كي از حادثه باخبر شدي؟
همان روز درگيري. دوست پدرم به من زنگ زد و ماجرا را برايم توضيح داد. از همان لحظه دلم به آشوب افتاد شبانه بليت تهيه كردم و به ايران آمدم. وقتي رسيدم پدرم در اتاق عمل بود. وقتي هم بيرون آمد به كما رفته بود و من موفق نشدم با او صحبت كنم. 3يا 4روز بعد هم گفتند جان باخته است.
- نظر خواهر و برادرت هم قصاص است؟
من نظر آنها را نميدانم. خواهرم بهشدت به پدرم وابسته بود و از وقتي از فنلاند به ايران آمده حال مساعدي ندارد. حتي نتوانست در جلسه تحقيق حاضر شود و نظرش را اعلام كند. اما نظر شخصي خودم هماكنون قصاص است چرا كه معتقدم حميد حقايق را نميگويد. هرچند ميدانم بهزودي همهچيز مشخص ميشود اما درخواستم از حميد و مادرش اين است كه واقعيت را بگويند.
- به نظرت آنها دروغ ميگويند؟
من فقط ميخواهم واقعيت را بگويند و ميدانم كه حقايق بهزودي آشكار ميشود. همانطور كه نظريه پزشكي قانوني تا حدودي حقايق را مشخص كرد. حميد حتي عنوان كرده كه احتمالا يكي از دوستان پدرم بهخاطر بدهي پدرم را كشته اما اين موضوع حقيقت ندارد. دوست پدرم خيلي رابطه خوبي با پدرم و ما دارد و اين حرفها دروغ است.
- قبلا حميد را ديده بودي؟
بله. من هر دو سال يكبار به ايران ميآمدم و او را ميديدم. حميد و خواهرش در خانه پدرم زندگي ميكردند و هركدام براي خودشان اتاق داشتند. پدرم خيلي هواي آنها را داشت و رابطه بدي با هم نداشتيم.
- از شهرتش خبر داشتي؟
بله. ميدانستم خوانندگي ميكند و آهنگهايش را هم گوش كرده بودم.
- پس از واكنشها در فضاي مجازي هم خبر داري؟
بله. راستش وقتي با اين واكنشها روبهرو شدم خيلي ناراحت شدم. اگرچه ميدانم كه حميد خواننده مشهوري بوده و قطعا هواداران زيادي دارد اما درست نيست كه هوادارانش براي حمايت از او چنين موجي عليه پدرم(مقتول) در اينستاگرام و تلگرام راه بيندازند. اي كاش وقتي اين تصاوير و مطالب را منتشر ميكنند يك لحظه خودشان را جاي خانواده مقتول بگذارند.
درست است كه طرفدار حميد هستند اما از ماجرا و زندگي خصوصي او خبري ندارند و با اين حال بهراحتي قضاوت ميكنند. چند روز پيش عكس زني با سر و صورتي كبود در اينستاگرام ديدم كه ميگفتند مادر حميد است و پدر من با كمربند كتكش زده و با چاقو مجروحش كرده و حميد حق داشته كه پدرم را بكشد و يا پدرم حقش مرگ بوده است.
درصورتيكه اصلا آن عكس مادر حميد نبود و پدرم چنين شخصيتي نداشت كه بخواهد همسرش را كتك بزند. حالا ممكن است گاهي اختلاف پيش بيايد اما اين اختلافها در زندگي هر فردي است واي كاش مردم كمتر به اين ماجرا دامن بزنند و قضاوت بيجا نكنند و همهچيز را به قانون واگذار كنند.
نظر شما