يك هفته تا نوروز امسال باقي مانده بود كه مأموران پليس پايتخت در جريان ربوده شدن جوان 30سالهاي قرار گرفتند. خانواده وي ميگفتند كه جواني به نام مجيد كه مستأجر پسرشان بوده، وي را ربوده و قصد باجگيري دارد.
آنها به مأموران گفتند: پسرمان در ساختماني در غرب تهران بهتنهايي زندگي ميكرد. چند روز پيش مرد ناشناسي با ما تماس گرفت و گفت كه پسرمان را ربوده است. مرد آدمربا براي آزادي او 300ميليون تومان ميخواست و تهديد كرد كه اگر ظرف 2روز اين پول را جور نكنيم، او را ميكشد. صداي تماسگيرنده آشنا بود و فهميديم كه او كسي جز مجيد، مستأجر پسرمان نيست. او در همان طبقه ساختمان پسرمان زندگي ميكرد اما وقتي به آنجا رفتيم، متوجه شديم كه خانهاش را تخليه كرده و ناپديد شده است.
- شروع تحقيقات
با اين شكايت، مأموران اداره يازدهم پليس آگاهي تهران با دستور قاضي سهرابي، بازپرس جنايي پايتخت تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. چند روز بعد خودروي جوان ربودهشده در حاشيه تهران پيدا شد. در صندوق عقب ماشين آثار خون و لباسهاي او وجود داشت و در ادامه معلوم شد كه از كارت عابربانك وي در پمپ بنزيني در آن حوالي پول برداشت شده است.
مأموران در ادامه تحقيقات متوجه شدند كه در نزديكي پمپ بنزين، يكي از دوستان مجيد(مستأجر جوان ربودهشده) زندگي ميكند. صاحب خانه دستگير شد و در تحقيقات گفت: از چند روز قبل از عيد به شهرستان رفته بودم و در اين مدت كليد خانهام در اختيار مجيد بود. او يك روز با من تماس گرفت و گفت كه خانهام آتش گرفته و تمام خسارتم را پرداخت كرد. من هم ديگر پيگير ماجراي آتشسوزي نشدم.
- رازگشايي از قتل كارمند بانك
تنها سرنخ اين پرونده مجيد بود اما هيچ ردي از او وجود نداشت. جستوجوها براي دستگيري اين مرد ادامه داشت تا اينكه او هفته گذشته در مخفيگاهش به دام افتاد. وي وقتي شواهد را عليه خود ديد لب به اعتراف گشود و گفت گروگانش به قتل رسيده است. او ادامه داد: من مستأجر مقتول بودم.
او كارمند بانك بود و وضع مالي خوبي داشت. همين شد كه نقشه آدمربايي كشيدم و موضوع را با 3نفر از دوستانم مطرح كردم. آنها هم بهخاطر پول حاضر به همكاري شدند. براي اجراي اين سناريو ابتدا سگ وي را دزديديم. از آنجا كه او به سگش خيلي علاقه داشت، تصور كرد كه گم شده است.
روز حادثه به او زنگ زدم و گفتم سگت را پيدا كردهام و پيش من است. به اين بهانه او را به خانه دوستم در حاشيه تهران كشاندم. وقتي رسيد با همدستي دوستانم و با دسته چاقو ضرباتي به سر گروگان زديم و كارت عابربانكش را از او گرفتيم. پس از آن با چسب دست، پا، دهان و بيني وي را بستيم. جوان گروگان داخل اتاق بود و ما سرگرم خوردن ناهار شديم. يك ساعت بعد وقتي به اتاق برگشتيم، متوجه شديم كه گروگانمان نفس نميكشد و جان باخته است. خيلي ترسيديم اما با اين حال به پدرمقتول زنگ زديم و درخواست پول كرديم اما به آنچه ميخواستيم نرسيديم و ديگر از ترس با خانوادهاش تماس نگرفتيم.
وي ادامه داد: 24ساعت در كنار جسد بوديم و بعد شبانه آن را به داخل صندوق عقب ماشين خودش انتقال داديم. پس از آن به سمت حاشيه تهران رفتيم و جسد را كنار رودخانهاي دفن كرديم. خانه دوستم را هم آتش زديم تا هيچ سرنخي به جا نگذاريم.
پس از اعترافات اين مرد جنايتكار، 3همدست وي دستگير شدند و از سوي ديگر گروهي از كارآگاهان به همراه سگهاي جستوجوگر راهي محل دفن جسد در كنار رودخانه شدند اما جستوجوي آنها نتيجهاي نداد و موفق به يافتن جسد نشدند. تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد تا بهزودي جسد قرباني كشف شود. همچنين متهمان با قرار قانوني در اختيار مأموران اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفتهاند.
نظر شما