زندگیای که قواعد خودش را دارد و نباید به این اصول بیتوجه بود. روانشناسان عقیده دارند حداقل تا 6 ماه پس از شروع زندگی مشترک، باید به هم فرصت بدهیم تا کمکم زندگی مشترک را باور کنیم و به قواعد آن احترام بگذاریم. اما هر قدر زودتر به این تفاهم برسیم، زودتر به شادی و آرامش خوشامد میگوییم.
بسیاری از مردم، شاد بودن و شاد زندگی کردن را فراموش کردهاند؛ بعضی دیگر هم شاد زندگی کردن را فراموش نکردهاند اما راههای رسیدن به آن را نیاموختهاند؛ گروه آخر، شاد زیستن را آموختهاند ولی به تلنگری نیاز دارند تا راههای شاد بودن و شاد زندگی کردن را به یاد بیاورند.
اینکه جزو کدام دسته هستیم، زیاد مهم نیست. مهم این است که همه ما مشکلمان یکی است و آن، پر کشیدن شادی از زندگی است... شاید مطلب این شماره، تلنگری باشد تا به وسیله آن، شاد زندگی کردن را به یاد بیاوریم.
بازی جدید، قانونهای تازه!
«من نمیتوانم به خاطر اینکه همراه او به خانه مادر و پدر یا خواهر و برادرش بروم، دوره دوستانام را از دست بدهم؛ جمعهای خانوادگی او به من ربطی ندارد...»
خیلی از ما تا مدتها بعد از شروع زندگی مشترک باور نمیکنیم یا بهتر بگویم، نمیپذیریم که زندگی جدیدی را شروع کردهایم؛ زندگیای که قاعدههای خاص خودش را دارد و نباید نسبت به این قواعد بیاهمیت بود. روانشناسان عقیده دارند حداقل تا 6 ماه پس از شروع زندگی مشترک، باید به هم فرصت بدهیم تا کمکم زندگی مشترک را باور کنیم و به قواعد آن احترام بگذاریم. هر قدر زمان رسیدن به این آگاهی و باور کمتر باشد، به همان نسبت زندگی شادتر و بدون مشکلتری خواهیم داشت. برای رسیدن به این تفاهم چند نکته را از یاد نبریم:
به همدیگر فرصت بدهیم تا با شرایط و قواعد زندگی مشترک آشنا شویم و آن را قبول کنیم.
سعی نکنیم برنامه و تصمیمهای همسرمان را تغییر بدهیم؛ فقط تلاش کنیم تا مسیر برنامهها را بهسمت برنامههای 2 نفری یا خانوادگی هدایت کنیم.
در برنامههای گروهی همسرمان با دوستاناش حضور داشته باشیم تا همراه بودن را کمکم یاد بگیریم.
اگر آمادگی همراه شدن با او را نداریم، با منطق با همسرمان صحبت کنیم تا قانع بشود.
جر و بحث، مخربترین روش حل مشکلات زناشویی است؛ چون نتیجه آن برعکس است.
قبل از اینکه حسابش را برسید!
«فقط منتظرم بیاید تا تکلیفم را معلوم کنم...»
وقتی گذشتکردن را فراموش میکنیم یا آن را برای داشتن زندگی زناشویی شاد و موفق خرج نمیکنیم، شادی و محبت از پنجره آشیانه ما پر میکشد. خطونشانکشیدنهای نامهربانانه ما، غضب کردنهای بیدلیل و جنجالهایی که نتیجهای جز دوری بیشتر ما از هم ندارد، همگی نشان میدهد که به خاطر هم گذشت نمیکنیم. برای اینکه همسر باگذشتی باشیم، فقط همین نکته را به خاطر بسپاریم که «قبل از هر واکنش و تصمیمگیریای، خودمان را جای طرف مقابل بگذاریم». شک نکنیم که بهراحتی از خطای او میگذریم. درست است که همیشه حق با همسر ما نیست اما به متهم فرصت دفاع بدهیم؛ این مفهوم ساده گذشت است.
فراموش کنیم و صبور باشیم
اگر فقط به یاد لحظههای بد زندگی باشیم یا با خاطرات خوب گذشته زندگی کنیم و افسوس از دست دادن لحظههای خوب گذشته را بخوریم، نهتنها دردی از ما دوا نمیشود بلکه حالا را هم از دست میدهیم. زوجهایی که خیلی زود دلخوریها را فراموش میکنند و برای آینده بهتر برنامهریزی میکنند، زوجهای شاد و موفقی هستند؛ فقط باید درسی را که از آن لحظههای تلخ میآموزیم، به یاد داشته باشیم ولی تلخی آن را از یاد ببریم. سخت است اما اگر هر بار که یاد آن دعواها و دلخوریها افتادید، زود به اتفاق بهتری فکر کنید، کمکم خاطرههای بد برایتان کمرنگ میشود.
صبر هم از ابزارهای مهم رسیدن به شادی و موفقیت در زندگی زناشویی است. زمانی میتوانیم درست تصمیم بگیریم که آرام باشیم؛ مهمتر اینکه یادمان نرود بعضی افراد در مقابل آنچه از آنها خواسته میشود یا شرایطی که نمیتوانند به هر دلیل با آن سازش کنند، عصبانی میشوند، جبهه میگیرند یا آن را پس میزنند. در این شرایط، فقط باید «صبر» کنیم تا بعد از اینکه همسرمان از حالت دفاعی خارج شد، با او صحبت کنیم.
مثل درخت در برابر باد
«امکان ندارد امروز مثل بره سرم را پایین بیندازم و همراه او به مهمانی دوستش بروم. تمام هفته چشمام به این یک روز تعطیلی است؛ حالا یک نفر دیگر برای ما برنامه بریزد و من هم راه بیفتم و بروم؟ محال است...»
روانشناسان دلیل بسیاری از مشکلات زوجها را «انعطافناپذیری» آنها میدانند. اغلب ما بدون ذرهای گذشت و توجه به عقیده طرف مقابل، آنقدر روی عقایدمان پافشاری میکنیم که یک موضوع ساده به جنجالی تمامعیار تبدیل میشود. قبل از هرگونه اصرار و پافشاری، این 2 نکته را به یاد بیاوریم:
- چند لحظه به حرفی که میزنیم و روی آن پافشاری میکنیم، فکر کنیم و ببینیم موضوعی که روی آن اصرار میکنیم، چقدر ارزش پافشاری دارد.
- به برنامههای جایگزین فکر کنیم؛ به اینکه چطور راهی پیدا کنیم تا هر دوی ما به برنامههایمان برسیم، بدون اینکه دیگری را آزار بدهیم.
درختها را دیدهاید؟ در برابر باد خم میشوند اما نمیشکنند.
من دوستم، نه ارباب، نه رقیب
- زن و شوهری که با هم دوست هستند، همدیگر را به انجام کاری مجبور نمیکنند. توقعها در این زندگی در حد متعادل است. در رابطه دوستانه زن و مرد مسئولیتهای زندگی برعهده هر 2 نفر است و مرد یا زن بهتنهایی وظیفهای درقبال انجام کارها ندارند. مثلا مرد موظف نیست مخارج منزل را تامین کند و همسر او تمام درآمد خود را پسانداز کند، یا زن وظیفهای برای انجام امور منزل بدون کمک همسرش ندارد؛ هر کس در حد توان و نیاز در همه امور منزل مشارکت میکند.
- با والدین همسرمان غریبه نیستیم؛ مادر و پدر همسرمان مانند مادر و پدر خود ما محترم و دوستداشتنیاند.
- به عقاید همدیگر احترام میگذاریم؛ حتی اگر درباره موضوعی نظر کاملا متضادی داریم. مخالفت باید به صورت یک پیشنهاد مطرح بشود تا با تبادل نظر بهترین راه انتخاب شود.
با هم بخندیم، نه به هم
«قرار بود یک کیلو خیار برای مهمانی بخری نه برای سالاد. شد یک بار درست انتخاب کنی و بخری؟»
اگر قرار باشد برای هر اشتباه کوچک، همسرمان را مسخره کنیم، زندگی شاد و آرامی نخواهیم داشت. با هر بار مسخره کردن، یک قدم از همدیگر دور میشویم و حرمتهای بین ما برداشته میشود؛ پس بهجای مسخرهکردن، فقط درباره مسائل دوستانه حرف بزنیم و طوری برنامهریزی کنیم که بیشتر در کنار هم باشیم تا با سلیقه هم بیشتر آشنا بشویم.
نترس! من با توام
گاهی بهجای آنکه مشکلات، نگرانیها، دلخوریها و... و به طور کلی آنچه آزارمان میدهد را بهراحتی با شریک زندگیمان در میان بگذاریم، مسائل را پنهان میکنیم؛ چون میترسیم با طرح مسائل، رابطه ما آسیب ببیند. اما این روش درستی نیست. در اولین فرصت و در بهترین زمان ممکن – یعنی زمانی که همسرمان عصبانی، خسته و کلافه نیست - با او حرف بزنیم تا مشکلات برطرف بشود و ترس، جای شادیهای زندگی ما را نگیرد.
نفس بکش، آزاد باش
برای همه ما پیش آمده که نتوانستهایم آنطور که باید ابراز احساسات کنیم. اگر این ناتوانی در ابراز احساسات به «عادت» تبدیل شود، نمیتوانیم با دیگران - بهویژه همسرمان - ارتباط برقرار کنیم و رابطه ما به رابطهای سرد و خشک، بیروح، زننده و آزاردهنده تبدیل میشود. زندگی ما، زمانی شاد میشود که بهراحتی ابراز احساسات کنیم و به همسرمان بفهمانیم که او را دوست داریم، از او سپاسگزار هستیم و زحمتهای او را میبینیم. دلخوریها را هم باید راحت مطرح کرد تا از بین بروند و جایگزین شادیهای ما نشوند.
مشکلات اقتصادی را با هم حل کنیم
آمارها نشان میدهد 80 درصد اختلافات زوجها – بهویژه در سالهای اول ازدواج - مشکلات اقتصادی است. همین آمارها نشان میدهد به طور متوسط هر 6ماه یک بار زن و شوهر چنان بر سر مشکلات مالی با هم مشاجره میکنند که برخی از این مشاجرهها به میز دادگاه ختم میشود. اما برای جلوگیری از این جنگ فرسایشی - که نتیجهای جز فروپاشی خانواده ندارد - چند نکته را به خاطر بسپاریم:
- تنگناهای مالی فقط مختص خانواده ما نیست؛ دیگران هم این مشکل را دارند اما برای آن چارهاندیشی میکنند.
- مشکلات مالی خانواده نباید پیش بچهها مطرح بشود؛ چون آنها نمیتوانند برای این مسائل چارهجویی کنند و فقط دچار اضطراب میشوند. راههای بهتری برای آشناکردن فرزندان با مشکلات اقتصادی خانواده وجود دارد.
- بهترین کسانی که میتوانند ما را در حل مشکلات اقتصادی کمک کنند، اول والدین و بعد دوستان مورداعتماد ما هستند؛ پس بهتر است از آنها کمک بگیریم. چون حتی اگر نتوانند از نظر مالی به ما کمک کنند، همفکری آنها راهگشا خواهد بود.
- مشکلات مالی به شکلی قابل حل است اما خانواده ازهمپاشیده بهسختی دوباره شکل میگیرد.
و در پایان؛ زندگی مشترک بهراحتی میتواند زندگیای شاد و ایدئال باشد؛ اگر ما بخواهیم و برای آن تلاش کنیم.