محمدمهدي حيدريان با همين سمت در اين دفتر مشغول بهكار بوده و حالا هم با عنوان رئيس سازمان سينمايي در اين دفتر كوچك و ساده مستقر است. حيدريان البته در كارنامه كاري سمتهاي مختلفي را تجربه كرده است كه بهجز سينماييهايش، مديريت سيما فيلم و شبكه جهاني جام جم و معاونت رياست فرهنگستان هنر را هم بايد بهخاطر آورد. همچنين تجربه طولاني او بهعنوان مديركل نظارت و ارزشيابي امور سينمايي و سمعي و بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي باعث شده كه او در مسند سازمان سينمايي، سمبل مدير تردامني باشد كه هراس باران ندارد. سينماي ايران و حواشي هميشگياش انگار حالا با حضور او اندك اندك به جزيره ثبات نزديكتر ميشود. در طول مصاحبه كه گاهي بهدليل بحثهاي متفرقه بيش از زمان مقرر به طول انجاميد فقط يكبار به مصلحت سكوت كرد و استدلالش هم اين بود كه خيليها از منظر افراط و تفريط دوست دارند پوست خربزه زير پاي سينما بيندازند. من اما اينجا هستم كه با رويهاي اعتدالي مانع از مخدوش شدن چهره سينماي كشورم بشوم.
- اگر بخواهيم بيتعارف بگوييم بايد اعتراف كنيم كه سازمان سينمايي فعلي و معاونت امور سينمايي سابق انگار بناست با يكسري مدير هميشگي به كارش ادامه دهد.خود شما بعد از يك وقفه 11-10ساله به حوزه سينما بازگشتيد. آيا تغيير ملموسي در سينما اتفاق افتاده؟
من هيچ وقت از سينما جدا نشدم بلكه در آن مدتي هم كه مستقيم درگير سينما نبودم بهطور عملياتيتر در سينما مشغول بودم. البته وقتي من برگشتم بسياري از جوانها آمده بودند كه قبلا نبودند اما ميخواهم از اين سؤال جنابعالي استفاده كنم براي عرض خودم كه بله، من وقتي كه برگشتم اتفاقا با يكي ديگر از مديران ارشد وزارتخانه در مورد اين موضوع صحبت كردم و گفتم كه اين همان وزارتخانهاي است كه من سال 61 وارد آن شدم؛ همان؛ نه اينكه ساختمانش همان باشد، بقيهاش هم همان است. همين بهنظر من بزرگترين غفلت ما در حوزه فرهنگ است؛ نه تنها اين وزارتخانه، صداوسيما هم همين است. بالاخره من نيمي از عمر كاريام را هم در صداوسيما بودهام.
- شما از يك رخوت حرف ميزنيد؟
من دارم از يك غفلت صحبت ميكنم؛ غفلتي كه خاص است. ما از كشاورزي و صنعت حرف نميزنيم كه در كشور ما اقتضائات خودش را دارد و چارهاي هم نيست بلكه از فرهنگ ميگوييم كه بيمرز است. فرهنگ هم تكنولوژي و ابزاري را ميخواهد كه ما توليدكنندهاش نيستيم هم افق باز و نگاهي كه در آن هم مدام غفلت ميكنيم. ما بايد اين نگاه را بازتعريف كنيم.
- مجموعه متبوع شما كجاي اين بازتعريف است؟ در واقع بهجز تك ستارههاي سينماي ما، مخاطب جهاني نه ما را ميبيند و نه ما را ميشناسد نه سهمي از بازار براي ما كنار ميگذارد.
ببينيد ما سعي كرديم اين مسائلي را كه مطرح ميكنيد، خودمان تا حدي برطرف كنيم كه اين ايراد بهخودمان وارد نشود كه بگويند شما كه بلد بوديد اين روضهها را بخوانيد پس چرا وضعتان اين است! لذا تلاش كرديم يك برنامه جامع براي سينما بنويسيم و نوشتيم. اين برنامه جامع معنياش همين است كه ما يكبار رفتهايم بيرون و از بالا به سينما نگاه كردهايم.
- همان چشمانداز 10ساله را ميفرماييد؟
در اين برنامه جامع ما يك چشمانداز 10ساله داريم و يك برنامه جامع اجرايي 5ساله. اين برنامه به ما ميگويد كه ما در داخل سينما چكار بايد بكنيم. در سينما با توجه به اينكه ما ديگر محدوده و مرزي نداريم نسبتمان با فضاي بينالمللي چه ميشود؟ اينها جدا نيستند و نميشود جداشان كرد. اين سينما وقتي ما ميگوييم مرز ندارد، وقتي ميگوييم نه براي ورود و نه براي خروج نميتوان مرزي تعيين كرد، پس تحتتأثير پيامها و فيلمهاي خارجي است و ما داريم از آن استفاده ميكنيم و وقتي استفاده ميكنيم يعني سليقهمان، ذوقمان، نوع برداشتمان از آنچه داريم ميبينيم، در حال شكلگيري است.يعني داريد به مخاطب هنرتان آموزش ميدهيد از چيزي كه ديده است چه چيز را برداشت كند.
اين برنامه جامع ميگويد كه شما حرفي داريد؛ اين حرف طنينش به كل دنيا بايد برسد. چون دنيا دارد با آن تكنيك و تكنولوژي با مخاطب شما حرف ميزند. پس شما اگر ميخواهيد با مخاطب ارتباط برقرار كنيد بايد بتوانيد با دنيا ارتباط برقرار كنيد. براي اين كار 2 عامل محتوا و تكنيك وجود دارد. اگر دير بجنبيم ضرر كردهايم. ما بايد حرفي بزنيم كه از ريشه و اساس خودمان پرورش يافته باشد كه هم خودمان آن را ميفهميم و هم در بيرون توجهها به آن جلب ميشود.
- ما در دادوستد فرهنگي و بهخصوص سينمايي دنيا موجوديت داريم؟
خير.
- خب ما در تكنولوژي كه حرفي براي گفتن نداريم، در توليد محتوا هم كه هنوز درگير اين هستيم كه بهطور مثال آيا فيلمي با محوريت سازماني تروريستي مثل منافقين را براي اسكار بفرستيم يا نه. پس در محتوا هم اختلافنظرهاي جدي داريم. شما شرايط را بحراني نميبينيد؟
شرايط بحراني است از اين بابت كه ما دير داريم متوجه ميشويم كه در اطراف ما چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. اگر نگرش درست به همين مسئلههاي فرمي و محتوايي را كه هنوز تصوير مشترك نشده را بهدست نياوريم نميتوانيم قدم از قدم برداريم.
- خب در حوزه عملياتي چكار بايد كرد؟
كاري كه ما داريم انجام ميدهيم، اول نوشتن همان برنامه جامع بود. برنامه جامع يعني اينكه ما يك چارچوب مشترك داشته باشيم. در اين برنامه افق مشخص است. برنامه ميگويد حواستان باشد حرفي بايد بزنيد كه دنيا آن را بفهمد. يعني اگر در مورد منافقين صحبت ميكنيم چون همه دنيا با تروريست آشنا هستندو ذهنيت دارند، بهگونهاي بايد بپردازيم كه اين يك تروريست بومي است؛ يك تروريست مقيد به ايدئولوژي كه الان بينالمللي شده ؛پس براي مردم دنيا قابل فهم است. بهگونهاي بپردازيم كه ارتباط برقرار كردن با فيلم الزاما داشتن اطلاعات داخلي نباشد. پس هيچ مشكلي نيست كه ما در مورد آن موضوع حرف بزنيم. نحوه پرداختن مهم است.
نكته بعد اينكه ما بايد بهدنبال بازار باشيم. حضور در جشنواره و تلاش براي كسب مقام در جشنوارهها براي شناخته شدن سينماي ايران مهم است. اما براي چه بايد شناخته شويم؟براي اينكه برويم جايزه را بگيريم بيندازيم توي قفسه. اين بهنظرم اشتباهترين كاري است كه ممكن است انجام بدهيم. ببينيد بايد پذيرفت كه عدهاي ميخواهند سينماي ما را به همان سينماي جشنوارهاي و سكوي جشنوارهها محدود كنند اما ما ميگوييم جشنواره معبر است، گذرگاه است. از جشنواره بايد بگذريم، نبايد مقصد باشد، نبايد توقفگاه باشد. جشنواره بايد محملي باشد كه به ما كمك كند تا به بازار جهاني ورود كنيم. براي ما مهمتر اين است كه فقط جايزه بگيريم يا اينكه در سرمايهگذاريهاي مشترك حضور داشته باشيم؟ما الان آن قدر سهممان كم است كه تقريبا در بازار دنيا غايبيم و اگر همينطور پيشبرويم مرگمان حتمي است. ببينيد يك زماني شما امكانش را داشتيد كه بگوييد درها را ميبنديم. اصلا همين الان مثلا در حوزه خودروسازي همين را ميگوييم كه مرزها را ميبنديم و توليد داخل را به هر نحوي كه شده ميفروشيم اما در فرهنگ اين تئوري شدني نيست. لااقل الان ديگر شدني نيست.
- ما چطور ميتوانيم از ورود به بازار صحبت كنيم درحاليكه بهطور رسمي يك فيلم خارجي نمايش نميدهيم ؟
ما پيشقدم ميشويم. نگران نباشيد. اگر ما بياييم بگوييم كه ميخواهيم برويم فيلم خارجي بياوريم، خب نخستين نفري كه جلويش را ميگيرد خود ما هستيم. ميگوييم كجا، براي چه ميخواهيد بياوريد؟ الان ببينيد يك جمعي راه افتادهاند كه بهنظرم از همين جنسهايي هستند كه هدف، وسيله را برايشان توجيه ميكند و ميگويند حالا كه ما نميتوانيم بر بازار سينماي دنيا مسلط باشيم برويم فيلم خارجي بياوريم. درست شبيه بلايي كه سر تلويزيون آوردند. در تلويزيون چه اتفاقي افتاد؟ تلويزيون صنعت سريالسازياش قرباني ورود بيرويه سريالهاي خارجي شد. البته من چون خودم هم نيميام تلويزيوني است، دلايلش را ميدانم ؛يعني يك بخشي از آن به اين خاطر است كه ما پول نداشتيم و نميتوانستيم سريال توليد كنيم، اما ما كه داريم حاصلش را ميبينيم، يعني ما حدود 90درصد تلويزيون را بهعنوان رسانه مليمان در بخش نمايشي از دست دادهايم و آن را در اختيار برنامههاي خارجي گذاشتهايم. اين اجازه را در سينما نه دادهايم و نه خواهيم داد. هركس هم كه فكر ميكند برويم فيلم خارجي بياوريم چون از فيلمهاي داخلي راضي نيستيم اشتباه ميكند. بله ما از سينما و فيلمهاي امروزمان راضي نيستيم و اين را با صداي بلند ميگوييم. ميپرسيد چرا راضي نيستيم؟ بهدليل اينكه فيلمهاي موجود امروز ما با 3تا 5ميليون نفر از جمعيت كشور ما ارتباط برقرار ميكنند و اين كشور زماني به سينمايش افتخار خواهد كرد كه بتواند با اكثريت افراد جامعه ارتباط برقرار كند.
- اما آن اكثريت جامعه اصلا امكان تماشاي فيلم دارد كه با آن ارتباط برقرار كند؟ طبق آمار مؤسسه مطالعات سينمايي، در حدود 200شهر اصلا سينما نداريم.
200تا ؟ هزار تا!
- يعني ما نميتوانيم بگوييم اين 3تا 5 ميليون كساني هستند كه طرفداران سينماي ايران هستند و بقيه سينماي ايران را نميپسندند. چون مردم اصلا فيلمي نديدهاند كه بپسندند.
فرمايش شما هم درست است اما يك توضيح تكميلي نياز دارد. كمبود سالن و مخاطب كم سينما اشكال اول ماست.اين نقد درون خانوادگي ماست. ما بايد موضوعات متنوعي را به سينما بياوريم و اين موضوعات متنوع بايد جذاب ساخته شوند. زماني از ما ميپذيرفتند كه يك قسمت سريال تلويزيوني را طولانيتر بسازيم و اسمش را فيلم سينمايي بگذاريم و نمايش دهيم. الان كسي زير بار اين موضوع نميرود چون فيلم خوب غيرقابل دسترس نيست. البته در اين چهار سال بينندگان از 7ميليون به 27ميليون رسيدهاند. بحث من اين نيست؛ ميگويم اگر ريشهاي نگاه نكنيم، ما 12-10سال پيش كه من دوباره اينجا بودم 60ميليون تماشاگر داشتيم. 60ميليون شد 6ميليون، حالا آن 6ميليون دوباره شده 27ميليون.
- در چه بازه زماني؟
يك سال.
- عدد 3تا 5ميليون مخاطب عمومي سينماست؟
بله مخاطبي كه چند مرتبه در سال سينما ميرود و آن 27ميليون را ميسازد. 3 تا 5 ميليون نفرند كه به دفعات ميروند بقيه هم ممكن است يكبار بروند، 2سال يكبار، 3سال يكبار بروند. الان پس مسئله ما اين است كه در اين شرايط بايد سينماي خودمان را بازتعريف كنيم، با اين افق كه بايد به استانداردهاي بينالمللي نزديك شويم. كل گردش مالي سينما حدود 170ميليارد تومان در سال است. الان كه افزايش پيدا كرده، اين رقم 4سال پيش 30ميليارد بوده است. اين رقم درمقابل 3هزار ميليارد ظرفيت بالقوه شبكه خارج از سينما مثلا VOD، اصلا عددي نيست. الان وي او ديها دارند به سرعت فعال ميشوند و بازارسازي ميكنند. بايد سازوكار حرفهاي ايجاد كنيم تا سرمايه بيشتري خرج فيلم بشود تا محصول مطلوبتري هم توليد كنيم. ميخواهيم يك صندوق در بورس راهاندازي كنيم كه همه ميتوانند براي سرمايهگذاري در فيلمها سهام بخرند.
- مردم سهام بخرند؟
بله. ببينيد صندوق توسعه هنر ما با بورس صحبتهايش را كرده است و ما داريم شرايطي ايجاد ميكنيم براي تأمين سرمايه توليد فيلم كه مردم بتوانند سهام بخرند و سهامدار يك فيلم شوند و اين محدوديت سرمايهاي كه ميتواند مانع شود كه فيلم با هزينهاي كه لازم است توليد و عرضه شود از بين برود.
- شما بحث جذابيت سوژهها را مطرح كرديد؛ از طرفي مثلا در همين يكي دوماه اخير فيلمنامههاي پوران درخشنده، محمد حسين مهدويان و سعيد روستايي پروانه ساخت نگرفت! البته من بهعنوان يك روزنامهنگار الان نميتوانم قضاوت كنم، اما به شهادت حرف اين فيلمسازان و شنيدهها درباره فيلمنامههايشان، آيا يك سناريو درباره مهاجرت دختران ايراني يا تعرض به پسرها از منظر مجموعه شما جذاب هست يا نه؟
ببينيد بهنظر من، ازجمله جاهايي كه نگاه متفاوت ما را شكل ميدهد در همين موضوعات است. من پيشنهاد ميكنم هر كس كه گفت سناريوي جذابي دارم و چنان ميكنم و اين حرفها، كمكش كنيم آن را منتشر كند.اين دوستان تنها به قاضي ميروند. ما داريم از سينما و استانداردها و مولفههاي بينالمللي حرف ميزنيم. ما ميگوييم فيلم بايد جذابيت بينالمللي داشته باشد. هياهويي كه بهدليل اصرار بر محدوديتهاي داخلي و عبور از خط قرمزها ايجاد شود كه جذابيت نيست! اين عبور از خطوط اگر جذاب هم باشد موقتي است وگرنه جذابيت يك اصول و تعريفي در درام دارد. دقت كنيد كه موضوع بديع اين نيست كه من درباره منهيات و ممنوعيتهاي داخلي فيلمي بسازم و گمان كنم اين جذابيت است.دنيا اين فيلمها را بهعنوان آثار جذاب نميپذيرد چون دنيا اصلا با محدوديت تو ارتباط برقرار نميكند پس نوستالژيهاي وطني، ديگر برگ برنده ما نيست.
- پيشنهاد شما بهعنوان رئيس سازمان سينمايي اين است كه سناريوهاي رد شده در شوراي پروانه ساخت در معرض داوري اهل فن قرار بگيرند؟
يك پيشنهاد من اين است كه اين را در معرض قضاوت افرادي دورتر از حوزه پيراموني خودمان قراردهيم. بياييم در يك جمعي بنشينيم بخوانيم، در يك جمعي مثل خانه سينما يا فارابي اينها را به بحث بگذاريم. بگوييم خب ما اين را ميخواستيم بسازيم. ما اين موضوع را اينطور ميديديم و ما حاضريم بنشينيم.
- اگر بر سر خوب بودن و جذاب بودن اثر توافق وجود داشت شما مجوز ساخت ميدهيد؟
ترديد نكنيد كه اين قضاوت جمعي برخلاف تصور همان دوستان حتما هم نظر ما خواهد بود چون من و همكارانم نميخواهيم در اين شرايط براي هيچ فيلمسازي مشكلي باشد و ميخواهيم همكارانمان مشغول خلق آثار درخشان باشند.
- برسيم به ماجراي جشنواره فجر. ما امسال ميخواهيم جشنواره سي و ششم را برگزار كنيم. جشنواره فجر سيوششم جز تعداد و ميزان جوايزش چه فرقي با جشنواره فجر دوم و سوم دارد؟ يعني ما همچنان داريم ويترين را حفظ ميكنيم يا قرار است اتفاقهاي ديگري بيفتد؟
از روز اول هم قرار بوده بخش ملي جشنواره يك آينه تمام نماي توليدات ما باشد. جشنواره ملي بيانگر دلمشغوليهاي سينماي ما در سال پيش رويمان است. جشنواره ملي توفيقات و تواناييهاي دست اندركاران ما را نشان ميدهد. جشنواره بينالمللي كه دو سالي است مستقل شده، و امسال سال سومش است، با سرعت به سمت تغيير رتبه و ارتقا پيش ميرود. سال گذشته نمايندگان فياپف * آمده بودند و به جشنواره بينالمللي فيلم فجررتبه Aدادند. گفتند دو مرتبه ميآييم و اگر در هر 2بار اين رتبه را بگيريد فجر را بهعنوان يكي از جشنوارههاي فيلم درجه يك دنيا ثبت ميكنيم.
- يعني ارديبهشت 97،فجر بالاخره بهمعناي واقعي بينالمللي ميشود؟
بله سال آينده. ما با همين رويكرد داريم پيش ميرويم. اگر تشخيص دومشان هم اين باشد، ديگر ژوري آنجا قاعدتا براساس اين كاربرگها بايد به جشنواره ما رتبه بدهد. به هر حال منظور چيز ديگري است؛ منظور اين است كه در بخش بينالملل اين شدني است. يعني رتبه گرفتن افقي است كه شدني است كه به سمتش برويم. در داخل اما اصلا اين موضوع را نداريم. نه متقاضياش هستيم نه با مشكلي روبهروييم.
- فقط ميخواهيد ويترين باشيد؟
نخير. جشنواره ما همين الان هم در فيلم و فيلمسازي آسيا خيلي تعيينكننده است. اصلا بهخاطر همين هم هست كه اين همه بحث و جنجال راجع به آن داريم. جشنواره بايد جزئي شادي بخش از زندگي باشد. سياست ما درباره جشنواره اين است. جشنواره براي مردم است كه توسط آن بخش از مردم كه سينماگرهستند دارد خلق ميشود. پس جشنواره امسال بيش از سالهاي ديگر به سمت اين اهداف ميرود.
- لطفا يك مورد فرق بين جشنواره پيشرو را با جشنواره سي و پنجم كه شاهدش خواهيم بود بفرماييد.
شايد بتوانيم يكي از وجوه تمايز اين جشنواره را در اين ببينيم كه ما جشنواره را منظمتر و حرفهايتر برگزار ميكنيم. البته امسال تعداد بيشتري از مردم فيلمهاي جشنواره را خواهند ديد.
- البته به گمانم نادر باشد كه دبير جشنواره همزمان رئيس كميته نظارت هم هست.
آقاي داروغهزاده اين ويژگي را دارد. هم نگاهش تعاملي است و هم جشنوارهاي است و واقعا بهنظرم اين دغدغه كه حالا فيلمي بيايد كه بعد نشود نمايشاش داد هم حل ميشود.
- يعني از سرچشمه نه مجوز دهيم نه نمايش جشنوارهاي بدهيم و خلاص؟
من در اين ترديد ندارم كه سينماگران ما آدمهاي وطندوستي هستند؛ در اين ترديد ندارم كه آدمهاي معتقدي هستند. ميزان آن و نوع بروزش طبيعي است كه مختلف باشد مثل همه اعضاي يك خانواده. شما با برادر و خواهر و پدر و مادر يك شكل نيستيد به اين دليل، ذوق، سليقه و توانايي، نوع بروز اعتقاداتتان متفاوت است. كارگردانان ما هم همينطور هستند و در تصويرسازيشان هم همينطور عمل ميكنند. ما تعامل قبل از ساخت را بيشتر ميكنيم. من ترجيح ميدهم اين را كه نيتمان هست بگويم به جاي اينكه اسم ديگري برايش بگذارند. ما تلاش ميكنيم كه تعاملمان قبل از ساخت به ميزاني باشد كه مسئله بعد از ساخت به حداقل ممكن برسد.
- چه فرقي ميكند كه فيلم ساخته نشود و پروندهاش بسته شود يا ساخته شود و پروندهاش بدون نمايش بسته شود؟ فقط صرفهجويي در امكانات و هزينهها؟
شما بهعنوان كارگردان قصد داريد به يك موضوع اجتماعي بپردازيد. وظيفه من دولت اين است كه در آن موضوع مورد علاقه شما به واسطه كارشناسان، اطلاعاتي در اختيارتان قرار دهم؛ از وزير مربوطه گرفته تا دانشمند و نخبه و كارشناس اين حوزه در اختيار شما باشد تا موضوع را درست به جا بياوريد. گاهي شما را به حال خودتان رها ميكنند و شما فكر ميكنيد مسئله خانه بغل دستي يا دوستتان مسئله كل جامعه است. بعد در همان ابعادي هم كه خودتان قدرت مشاهده داريد اگزجره ميكنيد و براي جامعه نشان ميدهيد و توقع داريد كه همه جامعه تصور كنند كه بخشي از جامعه اينطور است. من فكر ميكنم اگر ما اطلاعات بيشتري در اختيار شماي مولف بگذاريم، 6-95 درصد از مسئله ما حل است. چون ما بنا نيست در سليقه شما دخالت كنيم. ما بناست علم و آگاهي شما را نسبت به موضوعاتي كه خودتان علاقه داريد عميقتر كنيم.
- نميخواهيد براي هنر و تجربه يك پرديس جداگانه مشخص كنيد؟
اتفاقا ميخواهيم از هنر و تجربه در جذب مخاطب هم استفاده كنيم. يعني جاهايي را داشته باشيم كه مردم با علم به اينكه بايد انتظار ديدن چه چيزي را داشته باشند، بروند و ببينند؛ چون به ارتقاي فرهنگ بصري كمك ميكند. انتظارشان صرفا يك وقتگذاري صرف نميشود. ما سالنهاي خاص-كه ممكن است فرهنگسرا باشد، ممكن است خانه هنرمندان باشد، ممكن است سالن ما در موزه سينما باشد- مكانهاي خاص و تابلوداري را انتخاب ميكنيم و يك هويت برايش معلوم ميكنيم و بينندگاني كه از قبل بايد با اطلاعات و برنامه بدانند كه كي به كجا بروند و چه چيزي را ببينند، علاقهمند ميكنيم. ما نميتوانيم يك سالن 300نفره را بگذاريم براي سه نفر كه فيلم هنر و تجربه ببينند. اينكه خيلي اشتباه است.
- يعني قرار نيست براي هنر و تجربه سالن مجزا داشته باشيم؟
چرا. در آينده سالن جدا خواهيم داشت بهعنوان مركزيت اين كارها، كما اينكه الان هم داريم. الان مگر خانه هنرمندان سالن اختصاصي اين كار نيست؟ مگر موزه سينما سالن اختصاصي اين كار نيست.
نظر شما