حالا شماري از اين نويسندگان با هدايت او به ژانرنويسي روي آوردهاند. مجموعه رمانهاي ژانر شايد آغاز فصلي تازه در ادبيات داستاني ما باشد. او در گفتوگو با همشهري، درباره ژانرنويسي در ادبيات ايران و چگونگي شكلگيري اين رمانها گفته است.
- نخستين و شايد پيشپاافتادهترين و از طرفي مهمترين سؤال اين است كه ژانر چيست؟ چه ويژگيهايي دارد؟ فرق نويسنده ژانرنويس با نويسندگان ديگر چيست؟
مفهوم ژانر را از 2 منظر ميتوان بررسي كرد. يكي در سطح نظريه ادبي و ديگري در دستهبندي آثار داستاني همچون رمان و سينما.
در بحث نظريه، ژانر، عامترين و فربهترين مفهوم در امر نوشتار است. شما اگر بهنظر نظريه پردازان، از افلاطون (كمابيش نخستين كسي كه در كتاب جمهوري به ژانر توجه نشان داد) تا همين امروز توجه كنيد، ژانر دربرگيرنده تمام ويژگيهاي امر نوشتار است. يعني وقتي از ژانر در سطح نظريه سخن گفته ميشود همزمان در مورد وسيعترين و متنوعترين وجوه امر نوشتار صحبت ميشود. اجازه دهيد كمي مسئله را باز كنم و برخي از اين وجوه را بكاوم.
منظوم يا منثور بودن: اينكه اثر شعر باشد يا نثر در ژانر مهم است. بهطور مثال وقتي از ژانر «فاليك» در دوران باستان سخن گفته ميشود، حتما مراد نوشتاري منظوم است اما وقتي از ژانر «رمان» بحث ميشود حتما نوشتاري منثور است.
سطح زبان: تراژدي و حماسه ژانرهايي با زباني فخيم هستند و كمدي ژانري است كه سطح زباني عاميانه و پايينتري دارد.
روايي يا نمايشي بودن: مثلا در دوران باستان حماسه (ايلياد نوشته هومر) نوشتاري روايي است. يعني براي بهاجرا درآمدن در صحنه نوشته نشده. اما تراژدي (بهطور مثال او ديپ شهريار نوشته سوفوكل) نوشتاري است كه اساساً براي به نمايش درآمدن نگاشته شده است.
كاركرد: هر ژانري حتما يك كاركرد اصلي دارد؛ مثلا بسياري براي تراژدي يا كمدي كاركرد اخلاقي (از طريق ستودن صفات عالي در تراژدي و مذمومشمردن صفات داني در كمدي) درنظر ميگرفتهاند. يا بهطور مثال ژانري بوده به نام «جورجيك» كه بهطور مشخص كاركرد تعليمي داشته و مسائل مربوط به كشاورزي و دامپروري را به مخاطب آموزش ميداده است. يا براي ژانر «غنايي» كاركرد لذتبخشي را درنظر گرفته بودند.
شخصيتها: كمابيش شخصيتهاي موجود در هر ژانر متعلق به طبقات خاصي هستند. بهطور مثال در تراژدي طبقات فرادست و در كمدي طبقات فرودست.
نوع مخاطب: به همين سبب مخاطب تراژدي فرهيختگان بودند و مخاطب كمدي، عامه مردم.
پايانبندي: تراژدي عموما پاياني تلخ و كمدي پاياني خوش داشته است. براي بقيه ژانرها نيز پايانهاي مشخصي درنظر گرفته بودند.
پلات: ويژگياي كه تاكنون هم كمابيش برقرار است. پلاتهاي ژانري از اصولي محكم و كمتر غيرقابل تغيير پيروي ميكنند. بهطور مثال زيرژانري از ژانر كمدي وجود دارد به نام «پيكارسك» كه در آن بهطور مشخص به جزئيات زندگي روزانه قهرماني شرور از طبقه پايين جامعه ميپردازد كه با تمركز به زيركياش در جامعهاي فاسد گليم خود را از آب بيرون ميكشد.
مكان: هر ژانري مكان مخصوص بهخود دارد؛ مثلا كمدي عموما در روستاها و شهرهاي كوچك اما تراژدي در دربارها و قصرهاي اشراف ميگذشته. اين مورد در باب تعدد مكان هم مهم است. مثلا مكان تراژدي محدود بوده اما رمانس و حماسه تعدد مكانهاي زيادي داشتهاند.
زمان: تراژدي در زماني محدود ميگذشته اما حماسه زماني بسيار طولانيتر را دربر ميگرفته.البته قطعا ميتوان به وجوهي كه در بالا برشمردم، چيزهاي ديگري هم افزود. بنده به اين سبب آنها را در اينجا آوردم تا نشان دهم وقتي در سطح نظريه، از ژانر سخن ميگوييم با چه مفهوم عام و وسيعي روبهرو هستيم. براي فهم بهتر نظريه ژانر توصيه ميكنم به كتاب ارزشمند «نظريه ژانر» نوشته مهدي زرقاني و محمدرضا قربان صباغ، نشر هرمس مراجعه كنيد. اين كتاب با توجه به تأليفي بودنش به گمان من گام مهمي در شناخت نظريه ژانر براي مخاطب فارسي زبان است.
اما نوع دوم سخن گفتن در ژانر، چيزي است كه در بحثنظريههاي خاص امر روايت متداول است كه بيشتر رمان و سينما را دربرميگيرد. و اصلا شايد بهتر باشد در اين زمينه به جاي ژانر از كلمه دستهبندي (category) استفاده كنيم. منظور همين كلماتي است كه بسيار شنيدهايد؛ رمانس، ترسناك، جنايي، تريلر، علمي تخيلي و... كه اتفاقا برآمده از مناسبات بازار هستند.
در واقع پس از آنكه سواد عمومي در غرب رشد پيدا كرد و رمانخواني رواج يافت، بهگونهاي كه نوشتن، انتشار و فروش آن به شغل تبديل شد، از يك سو ناشران و از سوي ديگر كتابفروشان كشورهاي اروپايي و آمريكايي براي سهولت كار مخاطبان خود، قفسهبندي فروشگاههاي خود را براساس مفاهيم ژانري تقسيم كردند. چون هر مخاطب به كالايي خاص علاقه داشت. يكي رمان عاشقانه دوست داشت، ديگري ترسناك و... منظور از ژانر در مكالمات روزمره همين معناي دوم است و طبعا ژانرنويس كسي است كه بر مبناي قواعد هر ژانر، رمان يا داستان كوتاه مينويسد. بنابراين نميتواند تجربي بنويسد و بايد به مخاطب فكر كند.
- فكر ميكنيد چرا ادبيات ژانر در ايران پا نگرفته است؟
هر ژانري اقتضائات خودش را دارد. رمانس در ايران بسيار پرطرفدار است. هم نويسندگان بهخوبي آن را مينويسند، هم خوانندگان آن را ميخوانند. ژانري مثل علمي- تخيلي، در جامعه ضدعقلي مانند ايران، بعيد است پيريزي شود. گرچه چند سالي است جوانان حركتهايي را شروع كردهاند كه اميدوارم موفق شوند. زيرژانر آخرالزماني (Apocalyptic) ، با توجه به انديشه مهدويت به گمانم اگر خوب نوشته شود طرفداران خودش را خواهد يافت. فانتزي هم به گمانم در ايران اگر خوب نوشته شود حتما مورد اقبال قرار خواهد گرفت. بهخصوص اگر با تاريخ باستاني ما پيوند بخورد.
اما دليل اصلي نپرداختن به ژانر در ادبيات ما، به گمان من اين است كه ژانرنويسي فنيترين و عاليترين نوع بهكاربردن فنون نويسندگي است. دليل اصلي ننوشتن در ژانر در ايران، نبود اين توانايي ميان بيشتر نويسندگان ماست؛ از معروفترينها تا تازهكارها. از قدما تا معاصرين.
- پيش از اين در ادبيات معاصر نمونه موفق رمانهاي ژانر داشتهايم؟ حتي در ميان پاورقينويسيها.
گفتم كه ژانر رمانس (در 2 زير ژانر رمانس عاشقانه و رمانس خانوادگي) هميشه در ايران پرطرفدار بوده و رمانها و داستانكوتاههاي خوبي در آن نوشته شده است. در اين ژانر از قدما از محمد حجازي بگيريد تا حسينقليخان مستعان و ر. اعتمادي در قبل انقلاب داشتهايم تا كلي نويسنده محبوب در بعد انقلاب. همانهايي كه در محافل ادبي به تحقير از آنان به پاورقينويس يا عامهپسند ياد ميشود. اما ژانرهايي كه مدنظر من است؛ مانند ترسناك، علميتخيلي، فانتزي، جنايي و تريلر، نه اينكه ننوشته شده باشند اما بهصورت متمركز بهخصوص در بعد انقلاب كمتر بوده است.
- چه شد كه خودتان به فكر ژانرنويسي و نگارش كتاب در اين قالب افتاديد؟
در ايران دوگانه رمان روشنفكري و رمان عامهپسند روزبهروز بيشتر ميشود. به گمان من ژانرنويسي ممكن است بتواند اين شكاف را اندكي پر كند. اما اينكه چرا خودم در اين قالب نوشتم؛ راستش اول قرار نبود بنويسم اما فكر كردم وقتي قرار است حامي جرياني باشم غيراخلاقي است خودم در آن ننويسم. بهخودم گفتم شايد براي برخي مهم باشد نويسنده «شب ممكن» و «ميم عزيز» كه رمانهايي جريانگريز و تجربي هستند، چگونه ميشود از قواعد ژانرنويسي پيروي كند.
- اگر ممكن است كمي درباره اين مجموعه توضيح دهيد. چندتاست و قرار است چقدر و به چه صورت ادامه داشته باشد؟
اين مجموعه فعلا در مرحله اول شامل 4رمان است. رمان «مرداد ديوانه» از خودم در ژانر تريلر جنايي. در اين رمان مردي كه عزيزترين كسانش را از دست داده، به پيگيريهاي پليس اطمينان ندارد و خود بهدنبال قاتلين و گرفتن انتقام است. اين رمان بنا به ويژگي ژانرياش از ريتم تند و مهيجي برخوردار است. سرعت وقايع و پيچشهاي ناگهاني داستان كاملا مدنظر قرار گرفته است. «خاك آدمپوش» از «ضحي كاظمي» در ژانر فانتزي تاريخي نوشته شده است. اين رمان تمدن عيلاميان در حدود 3هزار سال پيش را مدنظر قرار داده است. نويسنده با پژوهشهاي تاريخي دامنهداري به مسئله ناميرايي و جاودانگي توجه كرده است. داستان كه در 3خط موازي با وقايع پرهيجاني تعريف ميشود بدون شك خوانندگان اين ژانر بهخصوص آنهايي را كه به تاريخ ايران باستان علاقه دارند، خرسند خواهد كرد. «كاجها وارونهاند» از سامان نورايي در ژانر تريلر روانشناسانه نوشته شده است.
داستان اين رمان در انگلستان در گيرودار جنگ جهاني دوم شكل ميگيرد. يك جوان ايراني به بهانه يك ماموريت فرهنگي وارد ماجراي قتلي ميشود. او كه با خود از ايران راز مرگي را حمل ميكند، در عمارت قديمي انگليسياي وارد رابطههاي پر راز و رمز و تاريكي ميشود. «جمجمه جوان» از لاله زارع در ژانر جنايي معمايي است. در اين رمان با سروان روزبه افشار، افسر اداره آگاهي روبهرو ميشويم. اسكلت مردي متعلق به 10سال پيش زير يكي از خانههاي كوچه مروي يافت ميشود. پرونده به سروان افشار محول ميشود. او بايد راز قتل را بگشايد. سروان افشار شخصيت كمحرف و خاصي دارد كه لاله زارع رمان ديگري از همين پليس را هم نوشته است. او قرار است ماجراهاي سروان روزبه افشار را ادامه دهد و يك كارآگاه ايراني به ادبيات ما هديه كند.از 2سال پيش قصد تمركز بر نگارش و چاپ رمان ژانر داشتم و به همين سبب كارگاههاي رمانم را به اين سمت سوق دادم.
نخستين رمان اين كارگاهها، رمان «كاجزدگي» از ضحي كاظمي بود كه يك رمان «آخرالزماني» است. اين رمان را نشر چشمه منتشر كرده است. دومين و سومين رمانهاي اين كارگاه، رمانهاي «خاك آدمپوش» و «جمجمه جوان» هستند. رمان سامان نورايي هم را يكي از دوستان معرفي كرد. در حال حاضر 3 رمان ديگر در نوبت انتشار است. يكي همان كه گفتم از سري ماجراهاي سروان روزبه افشار است. ديگري يك رمان علمي تخيلي با مايههاي قوي تريلر و مهيج است كه ضحي كاظمي آن را نوشته. همينطور رمان پليسي ديگري هم داريم در مورد يك سرگرد نيروي انتظامي به نام محمد رياحي كه آن را ساناز زماني نوشته است. اين قصه هم قرار است دنبالهدار باشد.
با اين همه راستش رمان ژانر در همه جاي دنيا يك حامي بيشتر ندارد و آن هم خواننده است. اگر مخاطب از اين مجموعه حمايت كند آن را ادامه خواهيم داد وگرنه بديهي است اين جريان هم مانند بسياري از جريانهاي ادبي و فرهنگي كشور به نتيجه نرسيده، قطع خواهد شد.
آخرين باري كه يك رمان علمي تخيلي خوانديد كي بود؟ آخرين بار كه قصهاي جنايي را پيگير شديد تا سر از راز قتل مقتول دربياوريد چطور؟ آخرين بار كه يك رمان روانشناسانه پيچيده خوانديد تا به هزارتوي ذهن پيچيده شخصيت اول قصه سفر كنيد چطور؟
شايد خيلي از ما پاسخ روشني براي پرسشهاي بالا نداشته باشيم. خيلي وقت است كه قصه متفاوتي نخواندهايم. قصههاي ما خيلي شبيه به هم شدهاند؛ قصههاي آپارتماني، قصههاي كافهاي؛ قصههايي كه داستانهاي پيچيدهاي ندارند و در فضايي محدود اتفاق ميافتند با آدمهايي محدود؛ قصههايي كه انگار از روي دست هم رونويسي شدهاند؛مثل سريالهاي تلويزيوني، با تغييرات اندكي در جزئيات.
گونههاي نوشتن رمان در دنيا متنوعاند اما ادبيات ما محدود به يكي دو تا از اينگونهها شده است. شايد به اين دليل كه نويسندههاي ما حوصله كشف فضاهاي تازه و قدم گذاشتن درآنها را ندارند. نوشتن در گونهها (ژانرها)ي متفاوت سالهاست كه در ادبيات ما فراموش شده است.
در خلال اين سالها معدود نويسندگاني بودهاند كه تلاش كردهاند رمانها و داستانهايي در گونههاي ديگر ادبي خلق كنند، اما نه كسي آنها را آنقدر كه بايد جدي گرفت و نه كسي به تقليد از آنها اثري خلق كرد كه بتوانند تكثير شوند. صفحه پيش رو به واكاوي اين موضوع ميپردازد؛ به بررسي تاريخچه رمان ژانر در ادبيات فارسي و دلايل مهجور ماندن ژانرنويسي در 3،2 دهه گذشته و بررسي 4 رمان كه قرار است آغازي تازه باشد بر ژانرنويسي در رمان ايراني.
نظر شما