1- فيلم جنگي «دانكرك» (يا بهصورت درست و با تلفظ بومي اين شهر بندري فرانسوي: «دونكرك»)ديالوگ چنداني ندارد و در واقع كوتاهترين فيلمنامهاي است كه كريستوفر نولان تا امروز نوشته و براساس آن فيلمي را ساخته است. نولان قصد داشته تعليق را با اتكا به فيلمبرداري و موسيقي خلق كند. هويته ون هويتماي فيلمبردار، روي آيمكس 65ميليمتري و فيلم 65ميليمتري لارج فرمت فيلمبرداري كرد و نولان تا جايي كه ميتوانست از جلوههاي واقعي سر صحنه فيلمبرداري بهره برد؛ او در اين خصوص از هزاران هنرور، كشتيها و قايقهايي كه در عمليات تخليه اصلي حضور داشتند و هواپيماهاي آن دوره تاريخي استفاده كرد.
2- دانكرك نخستين نمايشش را در لندن تجربه كرد و بعد فيلم بهطور همزمان در سينماهاي بريتانيا و ايالات متحده در فرمتهاي آيمكس، 70ميليمتري و فيلم 35ميليمتري روي پرده رفت و به پرفروشترين فيلم تاريخ سينما با محوريت جنگ جهاني دوم بدل شد و به فروش كلي بيش از 523 ميليون دلاري دست يافت. دانكرك بيش از همه براي فيلمنامه، كارگرداني و فيلمبردارياش تحسين شده است و برخي منتقدان آن را بهترين فيلم نولان و يكي از بهترين فيلمهاي جنگي تاريخ سينما ناميدهاند.
3- ايده دانكرك كه با بودجهاي 100ميليون دلاري توليد شد، نخستين بار در اواسط دهه 90 ميلادي در ذهن كريستوفر نولان شكل گرفت؛ زماني كه او و اما تامسِ تهيهكننده (كه از سال1997 با هم ازدواج كردند و 4فرزند دارند) از كانال مانش (يا همان كانال انگليس!) عبور كردند. نولان ميخواست كل فيلم را بداهه كار كند و فيلمنامهاي ننويسد اما تامس نظرش را تغيير داد. نولان سرانجام در سال2015 فيلمنامهاي 76صفحهاي نوشت كه حدوداً نصف فيلمنامههاي معمولش بود؛ اما ساختار دقيقي داشت و علاوه بر شخصيتهاي واقعي كه در ميدان نبرد حضور داشتند، شخصيتهاي داستاني ضروري هم به آن اضافه شده بودند.
4- نولان فيلم را براساس 3چشمانداز متفاوت ساخت: زمين، دريا و هوا. او داستان را از نقطهنظر شخصيتها ساختاربندي كرد تا بهتر بتواند از نظر بصري (بهجاي تكيه بر ديالوگها و پيشزمينههاي داستاني) آن را روايت كند. علاوه بر اين، فيلم با هدف تعميم «اثر گلوله برفي» (The Snowball Effect) به كل ساختار فيلم ساخته شد؛ «اثر»ي كه نولان پيش از اين فقط در بخش سوم فيلمهايش از آن بهره برده بود. نولان تحقيقات فيلم را نيز طوري پيش برد كه انگار قصد ساخت يك مستند را داشت. او در وهله نخست به اين دليل مجذوب پروژه شده بود كه عكس فرمول هاليوود بود؛ نبرد دانكرك در اصل هم يك پيروزي بهحساب نميآيد و هم اينكه آمريكا نقشي در آن ندارد؛ اما اين فيلم براي تصويرشدن بر پرده نقرهاي، نيازمند يك توليد بزرگ و حسابي بود.
5- نولان پروژه «دانكرك» را آنقدر عقب انداخت كه به اندازه كافي در كارگرداني فيلمهاي اكشن عظيم كسب تجربه كند. او براي پيروي از چشمانداز سربازاني كه در ساحل به دام افتادهاند، از نمايش آلمانها بر پرده خودداري كرد چون سربازان نيروهاي متفقين بهندرت با نيروهاي دشمن برخورد پيدا ميكردند. بهعلاوه، نولان صحنههاي وينستن چرچيل و ژنرالهاي مستقر در اتاق جنگ را حذف كرد چون به گفته خودش نميخواست «در باتلاق امور سياسي اين موقعيت غرق شود.» او براي مهمترين اعضاي گروه توليدش 11 فيلمي را به نمايش گذاشت كه الهامبخش او بودند: «حرص» (اريك فون اشتروهايم، 1924)، «طلوع» (فريدريش ويلهلم مورنائو، 1927)، «در جبهه غرب خبري نيست» (لوييس مايلستون، 1930)، «خبرنگار خارجي» (آلفرد هيچكاك، 1940)، «مزد ترس» (آنريژرژ كلوزو، 1953)، «نبرد الجزيره» (جيلو پونتهكوروو، 1966)، «دختر راين» (ديويد لين، 1970)، «بيگانه» (ريدلي اسكات، 1979)، «ارابههاي آتش» (هيو هادسن، 1981)، «سرعت» (يان دي بونت، 1994) و «توقفناپذير» (توني اسكات، 2010). موضوع جالب اين است كه فقط 2 فيلم از اين مجموعه، جنگي هستند. مشاور تاريخي پروژه، جاشوا لِوين نويسنده بود كه كتاب اقتباسي «دانكرك: تاريخ پنهان در پسِ فيلم» را هم نوشته است. او در جريان گفتوگوهاي نولان با كهنهسربازان نبرد دانكرك همراه وي بود. نولان در اين گفتوگوها بود كه داستان سربازاني را شنيد كه با نااميدي در دريا قدم ميزدند و آن را وارد فيلمنامهاش كرد.
6- نولان و طراح توليدش ناتان كرولي پس از بازديد از ساحل دانكرك تصميم گرفتند با وجود چالشهاي مختلف در زمينه تداركات، فيلمبرداري را در همين منطقه انجام دهند و قيد گزينه جايگزينشان يعني منطقه سافك در انگليس را بزنند. كرولي يك واحد هنري در گاراژ نولان به راه انداخت و عكسهاي سياهوسفيد را رنگي كرد تا به درك بهتري از جلوههاي بصري فيلم برسند. طراحيهاي فيلم در زمينههاي مختلف هم با اين هدف صورت گرفتند كه تا جاي ممكن از حيث زيباييشناسي، مدرن بهنظر برسند. در اين ميان، هويته ون هويتما بهعنوان مدير فيلمبرداري انتخاب شد كه پيش از اين در «ميانستارهاي» با نولان همكاري كرده بود. به گزارش هاليوود ريپورتر نولان در قراردادش با كمپاني برادران وارنر 20ميليون دلار بهعلاوه 20درصد از سود فروش كل فيلم را بهعنوان دستمزد طلب كرد كه به گفته بعضي منابع، در نهايت به بالاترين دستمزدي بدل شد كه تا امروز به كارگرداني پرداخت شده است.
7- دانكرك كاملاً مورد توجه عموم منتقدان قرار گرفته است و امتيازهاي ميانگين آن در سايتهاي جمعآوري آراي منتقدان بهخوبي مؤيد اين موضوع است. در سايت معتبر متاكريتيك امتياز حيرتانگيز 94 از 100 براساس نظرات 52منتقد سرشناس براي فيلم بهدست آمده كه گوياي تحسين جهاني است. در راتن توميتوز كه منتقدان عادي (كمتر شناختهشده) را هم دربرميگيرد - اما انبوهي از نقدها را در دل خود جاي داده است - امتياز ميانگين 86 از 100براساس 350نقد براي فيلم حاصل شده است. در اين ميان، پيتر بردشا در گارديئن 5ستاره كامل به دانكرك داده و آن را بهترين فيلم نولان ارزيابي كرده و نوشته است: «فيلم از همان ابتدا تماشاگرش را با هرجومرج و وحشت و تصاوير شگفتانگيز از لوكيشنهايي بهدقت طراحيشده در قالب 70ميليمتري احاطه ميكند...» تاد مككارتي هم در هاليوود ريپورتر فيلم را يك شاهكار امپرسيونيستي خوانده است؛ «فيلم در لحظههاي غيرمنتظرهاي عميقا تكاندهنده و تأثيرگذار است كه دليلش احساساتگرايي بيرگوريشه هاليوودي يا قهرمانبازيهاي جعلي نيست.» مانولا دارگيس در نيويورك تايمز فيلم را بهعنوان «شاهكاري تمامعيار از مهارتها و هنرهاي سينمايي» قلمداد كرده و رويكرد انعطافپذير نولان در مواجهه با روايت را ستوده است. رويهمرفته در متاكريتيك 30 منتقد از 52 نفري كه نقدهايشان جمعآوري شده، به دانكرك امتياز كامل دادهاند و در كل فقط يك نقد منفي بر آن نوشته شده است. در اين شرايط دانكرك با اينكه در جدول برترينهاي متاكريتيك بعد از درام شيليايي «زن خارقالعاده» (سباستين لليو)، مستند «چهرهها مكانها» (آنيس واردا و جيآر) و درام «مرا با نام خودت صدا بزن» (لوكا گوادانينو) در رتبه چهارم قرار گرفته است اما 3 فيلم نامبرده چندان ديده نشدهاند و با آرايي حدود يكچهارم يا يكپنجم دانكرك، اين رتبهها را تصاحب كردهاند.
نولان و چالشهاي ساخت «دانكرك»كريستوفر نولان در دانكرك با چالشهاي متفاوتي روبهرو بود كه به برخي از آنها اشاره كرده است.
- يك اثر حماسي شخصي!
رسيدن به يك اثر حماسي شخصي، جاهطلبي من در اين پروژه بود؛ فيلمي كه با آن از نظر بصري تماشاگران را در داستانگويي غوطهور و آنها را با تقابل چند نقطهنظر روبهرو كنم كه هر كدام بهدرستي و با دقت روايت ميشوند. اينگونه ميخواستم تصوير بزرگتري را شكل بدهم كه وقايع فوقالعاده بندر دانكرك را ترسيم ميكنند.
- تصاوير غني و پرجزئيات آيمكس
من شيفته وضوح فوقالعاده و تركيب رنگهاي تصاوير بسيار غني آيمكس با آن جزئيات باورنكردنيشان هستم. با اين تصاوير از يك طرف ميشود هزاران هنرور و پيرامونشان را در يك قاب قرار داد و از طرف ديگر، ميتوان تصويري شخصي، پرجزئيات و تكنفره و بهعنوان مثال سكلاستروفوبيك خلق كرد. با نسبت ديد بالاي اين قالب بصري، شما ميتوانيد به تصاويري مثلا از داخل هواپيماي جنگي برسيد كه به بهترين شكل ممكن، حس يك موقعيت بسته و خفقانآور را به تماشاگر منتقل ميكنند.
- محدوديت دوربينهاي آيمكس!
براي من تنها محدوديت اين دوربينها اين است كه نتوانستيم راهي براي ضدصدا كردن آنها و ضبط ديالوگها پيدا كنيم. اين موضوع شايد براي ساير فيلمسازان مسئلهاي نباشد اما من شخصا دوست دارم از ديالوگهايي استفاده كنم كه بهصورت زنده سر صحنه ضبط شدهاند چون فكر ميكنم در غيراين صورت، شما بخشي از بازيهاي بازيگران را از دست ميدهيد. به همينخاطر بود كه هر وقت ديالوگ شخصي و خودماني داشتيم من بايد از فرمت تصويري ديگري بهره ميگرفتم. در دانكرك كوچكترين فرمتي كه استفاده كرديم، نمونهاي است كه «لورنس عربستان» را با آن فيلمبرداري كردند.
- اهميت تدوين و تدوينگر
من تدوينگر فوقالعادهاي دارم به نام لي اسميت كه سالهاست با او همكاري ميكنم. او بهطور همزمان كار را شروع ميكند اما من تمايلي به ديدن اين بخش از كار ندارم. من در جريان فيلمبرداري، خودم را درگير تدوين نميكنم. هر روز راشها را به سبك قديم تماشا ميكنم؛ كاري كه اين روزها در كمال تعجب كمتر فيلمسازي انجام ميدهد. زماني اين كار يكي از الزامهاي كارگرداني بود. به هر حال ما هر روز درباره راشها گپ ميزنيم و به جمعبندي كارمان ميرسيم. فقط درصورتي كه لي با مشكلي مواجه شود و فكر كند ما چيزي را از قلم انداختهايم، من ميروم و نگاهي به راشها مياندازم اما بهطور معمول صبر ميكنم تا فيلمبرداري به پايان برسد و سپس وارد اتاق تدوين ميشوم.
منبع: بيزنِس اينسايدر
نظر شما